مزیری - بی ورا( MOZIRI- BEYVARA)

مزیری - بی ورا( MOZIRI- BEYVARA)

کاش در کتاب قطور زندگی سطری باشیم به یاد ماندنی، نه حاشیه ای فراموش شدنی.

شعری از جناب جعفری با اسلوبی دیگر


در خلال کارهای روزمره با یک فرصت جویی و تبریک مجدد نوروز باستانی یک شعر با اسلوبی دیگر تقدیم به جمع بارانی ها در آخرین شب سال نود پنج و پرباران و آذرخش و تندر بر سر ققنوس پریده از خاکستر
انتظار
این بار که ترشی انداختی
مرا در ته کوزه قاچ کن
و
بر زبانم نمک مپاش
تا عقده هایم وا نشود
برای شیرین شدن حرف هایم
بوسه هایت را
اقساطی کن
و
هربار
قسط آخر را
با جریمه ی تاخیر
حواله کن
اگر
می ترسی
در خیابان
به مزایده بروم
پشت شیشه ی چشمانت
تصفیه ام کن
و
در یخچال بگذار
و
هربار
از خیابان
که برگشتم
پیامک هایم را
یک نفس بخوان
مبادا
در پسکوچه ای
هرز رفته باشم

خدا را چه دیده ای
شاید
دوباره
از خاکستر من
ققنوسی دیگر
بربام دنیا
پربکشد
و
تو
با چشمانت
بدرقه ی راهم باشی


حسین جعفری

آخرین شب سال 1395

دوشنبه سی ام اسفند ۱۳۹۵ 23:14 سید حسام مزارعی

واژه مهروزی بر سرلوحه مرام نامه انجمن ادبی باران

به نام دوست حضرت حق
در آستانه پنجمین بهار ـ اردیبهشت ـ بارانیم.باز همان حال و هوای پاک و شیرین کودکانه شعر گلچین گیلانی به ما دست می دهد و باران را پر از ترانه و گهر وخاطرات خوب و شیرین می کند و همپای زندگی ؛ چه آن جا که شمشیر بران برق پیکر ابرها را پاره می کند و گاهی که دستان نرم باران برگیسوان سیمین مه شانه می کشد.چه خوش است رقص باران و خرامیدن خورشید زیر پلک زمین و رویش و زایش هر باره.
باران به امید رویش بارید و هم چنان براین آرزوست.آغاز و انجام برگ های سفرنامه باران به زایش زمین نگاشته شده آری زمین به آسمان بارانی سخت وامدار است. بهتر آن که به گفتار سهراب چترها را ببندیم و زیر باران بنویسیم و بگوییم و ...
ما هم چندی است شنیده ایم و خوانده که قلم از دست و اندیشه عزیزی نافرمانی می کند وبه ترنم دلنشین باران چتر ....بسته است.
عزیزان در مرام نامه باران واژه مهروزی بر سرلوحه سطور منقش است وبعید که کسی قطره ای از باران براو ببارد ودوستی را حس نکند.
قلم رسالتی به گستره زندگی دارد،کارش نوشتن در مسیری است که به طغیان نکشد.ما را با قلم و اهلش دوستی دیرینه است و نشر مطلبی خاطر مکدر نخواهد کرد.
بسیار سپاسگزارم از رونمایی دلگیریهایتان که ناسره هایی عیان کرد.ما که سعادتمان در ارادت به اساتید بوده وهست.
سپاس از بیدل عزیز دوست و همپای باران که دل به پیوند دوباره قلم و باران داد.
در آنجایی که آن ققنوس آتش می زند خود را
پس از آن جا کجا ققنوس بال افشان کند در آتشی دیگر
خوشا مرگی دگر
با آرزوی زایشی دیگر...
نوروزتان پیروز و ایام به کامتان.


سیدعدنان مزارعی 

انجمن ادبی باران

.بیست و نهم اسفند ماه نودوپنج.

دوشنبه سی ام اسفند ۱۳۹۵ 23:11 سید حسام مزارعی

عیدتان مبارک

mpek_68862654892680501476.jpg

بهترین ها را برای همرهان وبگاه آرزومندم .

نوروزتان پیروز .

یکشنبه بیست و نهم اسفند ۱۳۹۵ 18:28 سید حسام مزارعی

روزت مبارک مادرم...

sc0o_photo_2017-03-19_15-37-46.jpg

 


" مادرم "


زنی از تبار آدم هاست
اما سرنوشتش را -
از جنس درخت ها نوشته اند
تمام عمر را
یا ساخته
یا سوخته .

"روزت مبارک ای سایه سار تنومند "


#روشنک_شولی(حوا)

یکشنبه بیست و نهم اسفند ۱۳۹۵ 18:26 سید حسام مزارعی

"ققنوس"ها


چند روزی است که "ققنوس"انه ای از ققنوس قاف گزیده ی خود برخاسته از همین خاکستر اکنون عاید ققنوس های به اصطلاح تن به تمامیت خواهی داده!(به ادعای متن)...درفَضای مجازی دست به دست می شود،وهرکس به زعم خود تفسر وتعبیر میکند.وبدا که خیلی ها انگشت اتهام به سمت نگارنده اش دارند!
می خواستم به موازات آن ققنوس انه بنده نیز ققنوسیه ای داشته باشم. نه جوابیه....جوابیه رادر رد و در چالش با اتهام می دهند.ومن اصلن درآن نوشته اتهامی نمی بینم که جوابیه ای بنویسم،و اصلن جواب دادن به اتهام نیز خود به نوعی پذیرش اتهام است.
همانطور که خداوند،پس از خلق انسان شیفته ی خودشد،ودرکل تمام خالقان پدیده هاوچیزها خواه ناخواه به خود می بالند،برادربزرگوارواز ستونهای انجمن ادبی باران،جناب آقای"فقیه الاسلام" قلم که برداشت تاآن متن رابنویسد،چنان قلم دردستش درزیبایی آفرینی ی متن خوش رقصی کرد،که ناخواسته دستخوش تلاطم متن وقلم شد!والا نیتش قبل از دست به قلم این نبوده!بایدشاعر ونویسنده باشی وسرت آمده باشد تا درک کنید چه می گویم!باورکنیداین متن وقلم بوده که نویسنده را برنیلوفر خویش به خودشیفتگی دیگر نبینی و هرآنچه گویی ی لحظه برده است ونه خودنگارنده که بعَضی جاها بی رحمانه خاکستر خویش را به بادداده این ققنوس بری شده ازققنوس ها....ققنوس گله مند ودل شکسته از.......شایدکسی که میداند! وبرخودشان است که کودک های درون باز پیش هم نشانند ودل از گله تهی کنند که ما سخت به جمعشان نیازمندیم.
من درخوانش یک متن؛کنایه ها،توهین ها(اگرباشد/که درمتن موردبحث من نمی بینم)،بدی ها،آتش افروزی هاو....را نمی بینم وتوجه چندانی نمیکنم.اما اگرنکته ای که جوش اتصال وموجب آرامش وصلح باشد،برجسته می بینم.بنابراین از تمام عزیزان درانجمن بزرگ واکنون بالها(بال شعر بامحوریت موجودواورژینال وبال نوپربا محوریت قصه وداستان)گسترده،می خواهم خویشتن دار،دوست وبر محوراتصال همت کننده ونه چکش زننده برترک ایجاد شده ی انفصال!زیرا که درنهایت دودش به چشم همه مان می رود.
دوستی روشنفکر(اجازه بدهید نام نبرم) میگفت:شما همه تان اشتباه کردید! و راست میگفت!می گفت:حالا که قراربر این بود،شما بایدیک نشست با محوریت شعردر دبیرستان ویک نشست با محوریت قصه وداستان درجایی که الان دوستان جدید هستند،برگزار میکردید ویکپارچگی راحفظ میکردید.واین پیشنهادخوبی است که ما همه ازآن غافل بودیم!اگر متوجه بوده اید،جناب آقای فقیه الاسلام با توجه به داشتن آثار ادبی مکتوب وبعضن درخور اهتمام وافتخار شهر،داعیه ی محوریت دراین شاخه ی ادبی را داشتن وحق طبیعی شان هم است.بنابراین هراز گاهی طبق آن قصه ی مولانا،باما بهانه ی "روباه غر(خاک)نکن!"را پیشه میکردند!ومارا اشاره کفایت نبود!!اصلن تم قصه وداستان باتم شعردرتضاداست!هرکدام از ما هم بودیم روزی آخرش خسته می شدیم وبنای بهانه می نهادیم.الان ایشان به نظر می رسد به مرادشان رسیده اند،ومن ازاین بابت خیلی خوشحالم. وشرافتن خودم به شخصه شرمنده ام که جهت بهره گیری هم که شده،فرصتی برای شرکت درجمعشان نصیبم نشده است.اما همانجا هم دارند اشتباه میکنند که بایک دست سعی میکنند دو هندوانه(شعروقصه)راباهم بردارند!واین دردرازمدت محکوم به قهقرا است. بگذاریدآنجاقصه وداستان محض واینجا دغدغه ی شعرمحض باشد،ودرتعامل باهم باشیم.ونیز آنجا یک پاشنه ی آشیل وچشم اسفندیار دیگردرهمین شروع دارد!وآن قیافه گرفتن قلم در دست یکی ازعزیزان به اصطلاح محوراست!
نامبرده همه ی گزارشات درج در فضای مجازی اش مصداق:آفتابه لگن هفت دست وشام ونهار هیچی است! واین مهوع است.چون به وجود نشستتان می بالم،توصیه دارم گزارش نشست ساده وصمیمی بیان شود.ادا وکرشمه ی قلمی مصداق همون خوب هم ولایتی است(نام نمی برم)که در فاتحه ها میگفت:کمال تشکرات داریم و.......
به بعضی ازدوستان عزیز که گلایه مند متن زیبای دوست بزرگوارآقای فقیه الاسلام هستتد،عرض کنم:ققنوس فقط از خاکستر ققنوس پرمی کشد ونمود پیدا میکند.پس خدا را شکر که ققنوس بوده ایم وسعی کنید باشیم.حالا ادعایی است که آنان هستندوما بوده ایم!این را حمل بر نیت وخواست بد نگیریدوبگذارید تاریخ وگذشت زمان ثابت کند.
فقط این را بگویم،که:"باران"باران می ماند حتا اگرخودآقای سید عدنان مزارعی به تنهایی در محل کارش برای دقایقی فرصت کند درپشت همان صندلی ی اداریش ژست شاعری بگیرد!ویا هر کدام دیگرمان به تنهایی در خلوت خودمان هرچند هم دور شعرهامان واحساسمان را بارانی بباریم.
شایدقبلن سره وناسره باهم به انجمن ادبی"باران"هیاهوی "کمی"داده بود!والان درنشست های بافقط پنج یا شش نفره وحتا دوماهی یکبار هم باشد،شکل"کیفی"نهایی به خود گرفته است.پس:بیایید هردو نشست رابه منزله ی دو بال ققنوس مادر(انجمن ادبی باران ایران)بزرگ وگرامی بداریم ودر شکل دهی وپیشبرد کیفی آن بکوشیم.وکاری نکنیم که:

شیوه ی چشمت طریق جنگ داشت
ما غلط کردیم و صلح انگاشتیم
کاربرد پیدا بکند .
و فقط :

-مابرای وصل کردن آمدیم
و
-درخت دوستی بنشان که کام دل به بارآرد
نهال دشمنی برکن که رنج بی شمارآرد
پیشه کنید.
پاورقی:من آقای"فقیه الاسلام" رافقط با آثارش وصرفن اثر فاخرش،"روات" شناختم.ورازهای هنوز نامکشوف روات را بیشترازهمه وحتا شاید خودش می شناسم!اکنون کوچکتر ازآنم که براش توصیه ای داشته باشم،اما به احترام پدیده ی"روات"هم که شده ازش می خواهم،سعه ی صدرومدارای بیشتری با همگنان ققنوس داشته باشد.غیراز این باشد،من روات راگرچه بازهم دوست خواهم داشت ودر کتابخانه ام عزیز خواهم داشت،اما امیدوارم مجبور نشوم روزی اگرکسی کتاب روات رادر کتابخانه ام دید وگفت این اثر کیست؟مجبور باشم به او بگویم:نویسنده ی این کتاب یک نفر از"چیاپاست"مکزیک است ومترجمش یک نفراز"گسوه"ی خوزستان!
پیشاپیش سال نو را به همه تبریک میگویم.
سبز باشیدچون بهار
پایدارهمپون سپیدار

اسفند۹۵
علی حسین جعفری(بیدل)

🍁🍂🍃🍁🍂🍃

یکشنبه بیست و نهم اسفند ۱۳۹۵ 15:30 سید حسام مزارعی

بدون شرح


به نام خداوند زیبایی ها

یکی در صنعت کشتی گرفتن سر آمده بود ،سیصد و شصت بند فاخر بدانستی و هر روز به نوعی از آن کشتی گرفتی .مگر گوشه خاطرش با جمال یکی از شاگردان میلی داشت سیصد و پنجاه نه بندش در آموخت مگر یک بند که در تعلیم آن دفع انداختی و تاخیر کردی .فی الجمله پسر در قوت و صنعت سر آمد و کسی را در زمان او با او امکان مقاومت نبود تا به حدی که پیش ملک آن روزگار گفته بود استاد را فضیلتی که بر من است از روی بزرگی است و حق تربیت و گرنه به قوت ازو کمتر نیستم و به صنعت با او برابرم. ملک را این سخن دشخوار آمد فرمود تا مصارعت کنند .
مقامی متسع ترتیب کردند و ارکان دولت و اعیان حضرت زور آوران روی زمین حاضر شدند پسر چون پیل مست اندر آمد به صدمتی که اگر کوه رویین بودی از جای برکندی استاد دانست که جوان به قوت ازو برتر است ،بدان بند غریب که از وی نهان داشته بود با او در آویخت پسر دفع آن ندانست به هم برآمد ، استاد به دو دست از زمینش بالای سر برد و فرو کوفت . غریو از خلق برخاست ملک فرمود استاد را خلعت و نعمت دادن و پسر را زجر و ملامت کرد که با پرورده خویش دعوی مقاومت کردی و به سر نبردی گفت ای پادشاه روی زمین بزور آوری بر من دست نیافت بلکه مرا از علم کشتی دقیقه مانده بود وهمه عمر از من دریغ همی داشت امروز بدان دقیقه برمن غالب آمد .
گفت از بهر چنین روزی که زیرکان گفته اند دوست را چندان قوت مده که اگر دشمنی کند تواند ، نشنیده ای که چه گفت آن که از پرورده خویش جفا دید ؟

یا وفا خود نبود در عالم
یا مگر کس در این زمانه نکرد


کس نیاموخت علم تیر از من
که مرا عاقبت نشانه نکرد


گودرز رحیمی
دبیر انجمن ادبی باران شهر وحدتیه
🍁🍂🍃🍁🍂🍀

 

یکشنبه بیست و نهم اسفند ۱۳۹۵ 15:27 سید حسام مزارعی

برای وبگاه ...

غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
ز هرچه رنگ تعلق بپذیرد آزاد است...

درود بر تو حسام جان.
بعد از چند روز بالاخره امروز موفق شدم سری به وبلاگ بزنم و مطالب دوستان را تمام و کمال بخوانم. همه پر و پیمان و هر کدام مایه افتخار شهر و دیارمان. خوشحالم که در مقطعی از فرجام زندگی ام ناظر این همه رشد و بالندگی هستم.


فراموش نمی کنم روزگارانی در همین دو محله که وحدت و همدلی شان نه به اسم بود که به رسم، زیر سوسوی چراغهای نفتی ساعت ها پای نقل سالخوردگان می نشستیم و بعدها که چشممان به کلمات باز شدند و کتابخوانی رایج شد تاااااا اکنونمان که به مدد رسانه های جمعی و همت پاکبازان و دلباختگانی چون شما شاهد این همه رشد فرهنگی و ادبی در زاد و بوممان هستیم بی هیچ منت و توقعی...

دست مریزاد

 محمد فقیه الاسلام

 

 

 

درود بر حاج محمد بزرگوار

 

بدون شک همرهی و انگیزه دادن های همچون جنابعالی ست که انرژی را دوچندان کرده و ما را عاشق تر از پیش جهت نوشتن و نوشتن .

 

 

مدیر وبگاه

 

شنبه بیست و هشتم اسفند ۱۳۹۵ 16:30 سید حسام مزارعی

مـــــــــــــــادرم روزت مبــــــــــارک

 

براین باورم که هر روز ،روز توست چرا که خورشید دلم به عشق تو طلوع و بی تو غروب میکند.مگر میشود چشم از خواب باز نمود و به دنبالت نبود ، مگر میشود تو باشی و نیازی به دیگری باشد تو همان فرشته مهربانی های خدایی  "مـــــــــــــــــــــــــادر "

چقدر بد شدم ؛چقدر زود فراموش کار شدم ؛چقدر من اسیر مال و اموال و گرفتاری های روزمرگی شدم؛چقدر حال و هوای دنیوی من را بسمت خودش کشاند که تو را فرموش کردم ؛تویی که هیچ وقت چه در خواب و چه بیداری حتی لحظه ای من را فراموش نکردی.

کاش می توانستم به جبرانقدم هایی که پا به پای من برداشتی ؛یک قدم بی ادعا و بدون ترس از مردم و بدون ریا برایت بر می داشتم ای فرشته بی ادعا.

مادرم شرمنده ام که هیچگاه نا امیدم نکردی و هر آنی که افتادم با لبخندی شیرین تر و سرقدم هایی بلندتر و مهربانی بیشتر دستم را گرفتی و امیدی دوباره به من دادی.

 مادرم شرمنده ام که یک بار هم که شده نتوانستم دستت را بگیرم و به خود می گفتم خوب امروز گرفتارم وفردا به تو سر می زنم وفردا که از راه رسید باز گفتم کارم که تمام شد می آیم سراغت.

مادرم فرشته روزگارم شرمنده ام ،به جبران شب های بیداری ات تا هنوزم منتظرم هستی که احوالت را بپرسم و مرتبا" بیداری و انتظار صدای تلفن یا آمدنم هستی ،ولی من غرق در بازی های روزگار خویشم و تورا به راحتی فراموش می کنم.

مادرم شرمنده ام که فراموش کردم تنها دعای تو بدرقه همه راه ها و رونق زندگیم بود ولی باز عصیانگری کردم.

مادرم ای سرچشمه زلال مهربانی و صفا و صمیمیت ها ؛ ای تنها مربی و معمار زندگیم ، ای مهندس زندگی و چراغ راهم تو نزدیکترین بنده خدا بودی به من ولی افسوس که من دورترین شدم به تو و هیچگاه از عهده جبرانش برنیامدم.

مادرم وجودت را می ستایم و پیشانی بر پشت پاهایت میگذارم که وجود نازنینت اولین نهال انه آغزم بود .

تو ای مهربانترین فرشته خدایی من را ببخش ، من را ببخش

مـــــــــــــــادرم روزت مبــــــــــارک

 

حیدر مجدنیا

شنبه بیست و هشتم اسفند ۱۳۹۵ 16:8 سید حسام مزارعی

دهمین صفحه از عیدانه دوهفته نامه بردل

با توجه به سالگشت همایش سی و پنجمین سال تاسیس دبیرستان امیرکبیر که سال 88 در سطح شهر رخ داد و بواسطه دورهمی دبیران سالهای دور مدرسه که پانزدهم اسفندماه به دعوت از مدیر سابق مدرسه رخ داد این پست را با حال و هوای خاطرات مدرسه و دستنوشته های دبیران محترم و مدرسه با چاشنی عکس تقدیم می کنیم . 

***

درتاریخ ۹۵/۱۲/۱۵ طبق برنامه ریزی که اقای حاج سیدحسین مزارعی مدیر سابق دبیرستان امیرکبیر شهر وحدتیه کرده بود به اتفاق تعدادی ازدبیران سابق آن دبیرستان دریک شونشینی دریکی از باغ های اطراف ان شهر شرکت کردم .تعدادی ازدوستان و دبیران قدیمی حضورداشتند گرچه جای خیلی ازانها که بعلت بعد مسافت ویا مشغله دیگر نتوانستن شرکت کنند جدا خالی بود و بعضی از دبیران که درقید حیات نبودند مثل مرحوم عسکری که ان شب خیلی ازش یاد شد وخاطره ازان مرحوم تعریف شد شبی به یاد ماندنی وفراموش ناشدنی. اکثر شرکت کنندگان بازنشسته شده بودند وقتی خاطراتی از گذشته تعریف می کردند دهه شصت و هفتاد برایم تداعی می شد انگار همین الان است ۰دوران ان روز دبیرستان ودانش اموزان ان روز درجلو چشمم مانند فیلم رژه می رفتند چه زود گذشت گرچه من چند سال است بازنشسته ام اما هنوز تدریس می کنم  . وقتی دانش اموزان قدیم ودانش اموزان فعلی رابا هم مقایسه می کنم اصلا قابل مقایسه نیستند حتی همکاران فعلی با قدیم هم قابل قیاس نیستند ،دوستانی که حضور داشتند هریک خاطره گذشته  خود را ازدبیرستان ازمدیریت حاج سید حسین وشیرینکاری هایی که انجام می دادند تعریف می کردند . واقعا خوش گذشت زمان به سرعت سپری می شد همانند سال های گذشته عقربه ساعت  ۱۲شب رانشان می داد انگار چنددقیقه بیش نبود.

باتشکر از حاج سیدحسین مزارعی وحاج سید عدنان وسید حسام که بسیار زحمت کشیده بودند تدارکات وبرنامه ریزی خیلی عالی بود .

 

حاج سیدقاسم موسوی تاریخ ۹۵/۱۲/۱۸

*****

فاحلع نعلیک بالمقدس طُوی   .  خدا به موسی گفت کفشت را در آر . نعلیک یعنی تمنیات دنیوی را از خود وارهان ، عریان شو از ناپاکی ها که به وادی مقدس پا نهاده ای . دل را بی کینه کنیم که روزگار حساب گیرنده ی بی منتی است .

در فصل بهار نیز نسیم رحمت اهورایی بر پهنه ی هستی می وزد که بشارت فصلی نو را می دهد ، که همراه با طبیعت نو شوی .

بار خدایا با ترنم نوای بلبل و شمیم عطر گل ، گل لبخند بر لب یاران نشسته و پای غم بسته و روزی نو در نوروز همیشه پیروز ارمغان عزیزان باد .

 

حاج سید حسین مزارعی

مدیر سابق امیرکبیر وحدتیه

******

می خواهم زیره به کرمان ببرم !

به سرزمینی که از دیرباز خاستگاه مردانی بزرگ و وارسته بوده و این کان و گنج خداداد پیوسته بازتولید شده است . اگر چه به مزاح گفته بودم تبری خواهم زد ، نادری ! اما شاید بلوفی طنز آمیز بیش نبود و این خود دلیلی است بر اینکه در میانسالی و پیری نیز گاه گاهی حال و هوای جوانی در دماغ آدمها خودنمایی می کند . امیدوارم متاع بی مقدارم را در کفه ترازویی بگذارید که قضای آن به سود حقیر باشد .

از مولانا بگوییم که فرمود :

این بهار نو ز بعد برگ ریز                      هست برهان بر وجود رستخیز

آتش و باد ، ابر و آب و آفتاب                  رازها را می بر آرند از سراب

در بهاران رازها پیدا شود                       هر چه خوردست این زمین رسوا شود

بر دمد آن از دهان و از لبش                    تا پدید آید ضمیر و مذهبش

رازها را می کند حق آشکار                   چون بباید رست تخم بد مکار

 

آنچه می نگارم چیزی نیست جز حرارت شوری برخاسته از کوره دل که نثار شاگردان دیرین و استادان حالیه می نمایم .اکنون که برای ورود به سالی نو و فصلی نوین آماده می شویم ، صمیمانه ترین تبریکاتم را محضر یکایک همشهریان خوب خودم ( مزیری – بی ورا )عرضه می دارم . برای همه کسانی که مدت هشت سال خود را نه بعنوان میهمان که عضوی کوچک از آن جامعه دست و دلباز می دانستم و می دانم آرزوی توفیق و سربلندی دارم و برای خوبانی که اکنون در میان ما نیستند از خدای متعال طلب مغفرت می کنم .

 

خاطره :

دو کلام را هیچگاه فراموش نمی کنم یکی " حفترا " بر وزن افترا و دیگری " تسخص " بر وزن تفعل .

اولی را خودم با یکی از دوستان صمیمی ام که الان نمی دانم کجاست ، زمانی که در کلاس ششم ادبی (نظام قدیم ) دبیرستان فرخی برازجان درس می خواندیم ، ساختیم . واژه ای بی سر و ته و نایاب برای سنجش سواد معلم جدیدمان .

این نوعی شیطنت کلاس بالا بود . آخر ما از شاگردان برتر دوره خودمان بودیم که رابطه و سنخیتی با فضولی های معمولی که دیگر بچه ها می کردند نداشتیم . وقتی این کلمه ی به قول معروف " کولی ساز " را به معلم عرضه داشتیم تا برایمان معنا کند ، خود می دانستیم که معنی آن هیچ است . اما معلم خوب و دوست داشتنی ما به ذهنش فشاری آورد که معنای آن به ما بگوید و این کار برای ما نوعی سرگرمی بود .

در نهایت پاسخی که مثل شیر داد این بود که نمی دانم . و این نمی دانم برای من درس بسیار بزرگ و آموزنده ای بود که از آن زمان تا کنون آویزه ی گوشم می باشد . در طول سی سال معلمی هر گاه پاسخ سوالی را نمی دانسته ام " شیروَش" گفته ام نمی دانم . این کلمه برایم شیرین تر و گواراتر از این بود که جوابی بی سر و ته و یا غلط به دانش آموز بگویم . البته برای یافتن پاسخ تلاش می کردم تا حداقل خودم بیشتر بدانم . به عبارت دیگر سعی کردم که هیچگاه به دانش آموز دروغ نگویم چرا که دروغ رسم مردمان ضعیف است .

واژه ی دوم " تسحص " را زمانی که تازه معلم شده بودم در کلاس چهارمی که در گوشه دبیرستان امیرکبیر  کنار آبدارخانه بود دو تن از شاگردان ساخته و معنی آنرا از من طلب کردند . درست بیاد دارم هر چه در چنته ام گشتم چیزی ندیدم .هر چه بیشتر گشتم ، کمتر یافتم . فکر کردم شاید معنی آنرا در جمله بدانم . پرسیدم منبعش چه کتابی و جمله اش چیه ؟ چیزی نگفتند . بقول معروف من و من کردند . عکس العملشان را رصد می کردم تا چیزی دستگیرم شود . بالاخره شک کردم اما هیچگاه به روی آنها نیاوردم و رفتارم عادی بود . پس شرط احترام را بجا آورده گفتم می پرسم و پاسخش را خواهم آورد .

 

فرج الله گرمسیری

دبیر سابق مدرسه

***

 

من و آقای امیری همیشه با هم میومدیم وحدتیه. بعضی وقتا با موتور من و گاهی با موتور یاماهای جناب امیری! یه روز که میخواستیم برگردیم طبق معمول و عادت همیشگی تمامی موتورهای یاماها ، هرچه هندل زدیم موتور روشن نشد. بیش از نیم ساعت بچه ها هلش دادن و روشن نشد. حالا من و خصوصا آقای امیری بیش از حد عصبانی هستیم و اقای امیری هم شمع را در اورده ، تمیز کرد و نصب کرد رو موتور و شروع کرد به هندل زدن ولی موتور بازم روشن نشد. من یه لحظه نگاه کردم دیدم یکی از دانش آموزان ( نام محفوظ) شکمش را گذاشته رو صندلی موتور وهمینطور که به اقای امیری نگاه میکرد، گفت: خوشا چاهی که آب از خش درآیه ، و گرنه بزن هندل تا جونت درآیه! خدا وکیلی هوشنگ با چنان خشمی بهش نگاه کرد که بنظرم ایشون تا سر پل میدوید. ما هم از خنده روده بر شده بودیم. جالبیش این بود که موتور بیچاره سالم بود فقط یه قطره بنزین هم توش نبود.

 

جعفر مهدوی

دبیر سابق دبیرستان امیرکبیر

****

 

یه روز رفتم سر کلاس دوم انسانی که اتفاقا مهرداد(یدالله) کاووسی نماینده ش بود.بچه ها خیلی دادوبیداد میکردند. وقتی وارد شدم دیدم مهرداد یه چاقو گذاشته زیر گلو یکی از بچه های فضول و میگه ساکت میشی یا بکشمت؟ من چاقو را ازش گرفتم و قرار شد از نمایندگی خلع بشه و یکی دیگه بشه نماینده ی کلاس. هر چه گشتیم از باقر ض.. فضول تر و شیطون تر ندیدیم. آقای حسین جعفری گفت تنها کسی که از عهده ی این کلاس بر میاد باقره ، چون از خودشون فضول تره. باقر را آوردیم تو دفتر . آقای جعفری بهش گفتند: ما تصمیم گرفتیم که شما نماینده کلاس باشید. با کمال پررویی و خونسردی گفت: آفرین! حالا هر کسی را سر جای خودش شناختید. 😂😂😂😂من و حسین یک ساعت به حاضر جوابیش میخندیدیم.

 

جعفر مهدوی

****

یه روز تو دفتر امیر کبیر با همکارا نشسته بودیم که پرویز دهقان اومد تا داره گریه میکنه. ازش پرسیدیم چی شده ؟ گفت عوض بارگاهی کتکم زده. خدا وکیلی عوض با اینکه درس خون نبود ولی خیلی پسر خوب و مودبی بود. عکسش پرویز کمی شیطنت داشت. خلاصه فرستادیم عوض را اوردن تو دفتر. عوض ماشالله دو متر قدش بود پرویز 150 سانت. معلما به عوض گفتن تو با این هیکلت خجالت نکشیدی پرویز را زدی؟ آخه هم قدت بود؟ عوض با خونسردی کامل ، گفت : حقشه ! آخهبا دم شیر بازی میکنه!!! خدا فقط میدونه اونروز ما تا ظهر چقدر بهش خندیدیم. معلما هم دیدند حرفش حسابه گفتند: پرویز حقته تا دفعه ی دیگه با دم شیر بازی نکنی

 

جعفر مهدوی

******

 771v_photo_2017-03-06_18-14-45.jpg

v8un_photo_2017-03-06_18-14-52.jpg

 qf33_photo_2017-03-06_18-14-31.jpg

mssi_معلم.jpg

 xvlr_معلم_1.jpg

چهارشنبه بیست و پنجم اسفند ۱۳۹۵ 7:48 سید حسام مزارعی

نهمین صفحه عیدانه دوهفته نامه بردل

معرفی کتاب : شهر بازي" جديدترين اثر  " امين فقيري"

 

 f42u_photo_2017-03-15_12-47-51.jpg

 

جديدترين اثر  " امين فقيري" داستان نويس نام ور معاصر به نام"شهر بازي" وارد بازار كتاب شد.اين مجموعه شامل ٤ داستان كوتاه به نامهاي "ميهمان" "شهربازي" "تيمسار" "و "كاش ميان ما بود" مي باشد.كتاب با حدود ١٧٥ صفحه و به قيمت ١١٥٠٠ تومان به وسيله نشر"ماه باران" چاپ و منتشر شده است.

امين فقيري متولد ١٣٢٣ در شيراز و دبير بازنشسته آموزش و پرورش است.اولين كتاب وي مجموعه داستاني  "دهكده پرملال" است كه در ٢٣ سالگي چاپ كرد، هنوز فقيري بيشتر با اين اثر شناخته مي شود.او تاكنون حدود سي اثر در زمينه هاي داستان كوتاه،نمايشنامه و ادبيات كودك و نوجوان به چاپ رسانده است. از موفقيت هاي او مي توان به جايزه ٢٠ سال داستان نويسي براي كليه آثار،دو سرو بلورين از جشنواره فرهنگ فارس و مقام اول معلمان مولف به خاطر رمان"رقصندگان" نام برد.

لازم به يادآوري است به همت جناب آقاي محمدرضا فقيه الاسلام در زمستان ٩٢ ايشان به انجمن ادبي باران وحدتيه دعوت و طي مراسم باشكوهي از ايشان تقدير به عمل آمد. اين مراسم در رسانه هاي مختلف به ويژه روزنامه"خبر" استان فارس هم بازتاب خوبي يافت.

 008f_333333333333333333.jpg

دکتر عبدالرحمن بابااحمدی

***

 wyd8_imagesca33weak.jpg

"گندم و جو را که کاشتند اول بیکاری شان بود. تمام سینه کش آفتاب می نشستند و از اینجا و آنجا حرف میزدند. از گذشته و آینده. غیبت از این و آن و بعد که خسته می شدند..."

نخستین اثر استاد "امین فقیری" با این داستان آغاز می شود. داستانی به نام "آب" از کتاب "دهکده پرملال". مجموعه داستانهایی از روستا و این برای امین تازه اول راه است. نخستین بار است که پایش به روستا باز می شود نه به اختیار که خدمت نظام اجباری است.

گاهی با خود فکر می کنم اگر قرعه ی "سپاهی دانش" به نام او نمی افتاد این همه "دهکده پرملال" و "کوچه باغ های اضطراب" و "غمهای کوچک" و بزرگ را چه کسی می نوشت؟ چه کسی با این صراحت از "شب" می گفت و"کوفیان" و مگر نه این است که هنوز "سخن از جنگل سبز است و تبردار و تبر..."

با آن همه ذوق و استعداد اگر این اتفاق نمی افتاد شاید موقعیتهای حتا بهتری سر راه او قرار می گرفت و آینده ای نمیدانم...؟!! فقط این را میدانم که در آن صورت بوم شناسی جامعه ی روستایی ما یکی از اندک بانیان دلسوز خود را از دست می داد.

روستا هیچگاه دست از سر او برنمی دارد حتا در آخرین نوشته هایش "محمدفری" و او همچنان در "سیری از جذبه و درد" به "مویه های منتشر" می پردازد تا همپای کوچ روستاییان به حاشیه ی شهر از آنها بنویسد و "تمامی باران های دنیا" را با آن ها قسمت کند.

"پلنگ های کوهستان" در رثای معصومیت از دست رفته ی دختری جوان چه "هَیجایی" راه می اندازند برچکاد آخرین قله ها و "زمستان پشت پنجره" آن قدر درنگ می کند که "تکرار نمی شود در تو آن گل سرخ" و "انگار هیچ وقت نبوده"

سر آن ندارم از آثار استاد رونمایی کنم که این کار به مدد رسانه های مجازی بسی آسان تر و پر و پیمان تر به دست می آید. ترجیح می دهم از حال این روزهای او برای دوستدارانش بگویم.

مسافرتهای گاه به گاهم به محل گاه آنقدر طولانی می شود که داد دوستان شیرازی ام را در می آورد. نشست های خانوادگی جایش را از هفته و ماه به فصل فصل سال می دهد و هر سالمان دریغ از پارسال.

مدتی ست از او بیخبرم. شیراز که باشم به هفته نمی کشد. حضوری نشد تلفنی. به صدایش عادت کرده ام. صدایی آرام که انگار نگران گوشهای توست. کوتاهی کنم خودش تماس می گیرد، با آن لهجه ی خالص شیرازی. ساده و بی ریا: "آغووی فقیه کجایی تو؟ چن وخته ازت خبری نیس. نکنه بازم رفتی ولات." راحت و خودمانی می گویم: "ّآغای فقیری توی همین ولات بود که سالها پبش باهات آشنا شدم. درست سال51 با دهکده ی پرملال و بیست و اندی سال طول کشید تا بالاخره پیدات کردم. حالا دیگه نوبت توست. یکی دو ماه این ورُ و اون وَر فرقی نمی کنه." خنده ای از ته دل و قول و قرار برای گرفتن یکی دو کتاب که برایم کنار گذاشته است.

توی خانه اغلب خانمش گوشی را برمی دارد. گرم و صمیمی. دم غروب زنگ میزنم. تازه برگشته ایم شیراز. به شوخی می گویم: "مواظب امین باش و منتظر میمانم تا بگوید امین دربست مال خودتون..." این بار اما مکث می کند. میزان علاقه ام را به او می داند و انگار بخواهد رعایت حالم را بکند قدری مِنّ و مِنّ می کند و پشت بندش: "امین الان دو سه هفته بستریه. یکی دوعمل و بعد جریان را کامل توضیح میدهد و آخر سر این که شکر خدا همه چیز بخیر گذشته و الان حالش خوبه..." حرف توی دهانم میماسد. انگار کلمات ته گلویم گیر کرده باشد به زحمت می گویم: "کدوم بیمارستان؟"

فردا 5/3 بعد از ظهر شال و کلاه می کنم برای رفتن به بیمارستان کوثر همراه با خانمم که بیش از خودم نگران اوست. ازدحام خروجیِ بیمارستان نشانه ی پایان ساعت ملاقات است و من به تصور اینکه تا ساعت4 وقت داریم طبق معمول دیر میرسم. دست به دامن کارکنان بخش می شوم که از شهرستان آمده ایم و تنها برای چند دقیقه که متأسفانه هیچکدام افاقه نمی کنند. ناگزیر از استاد امامی معاون فرهنگی بیمارستان مایه می گذارم که با وی دوست هستم و چنین و چنان که در این میان خانمی به دادمان میرسد و اذن دخول برای دو سه دقیقه. یکی از پرستاران با اشاره انگشت انتهای سالن را نشان میدهد و او انگار از دور متوجه شده باشد با دیدن من تکانی میخورد و پشتی اش را مرتب می کند. حسب عادت بی آنکه با او دست بدهم خم می شوم و پیشانی اش را می بوسم. قدری فاصله می گیرم تا چهره اش را واضح تر ببینم. به خانم سپرده ام خود دار باشد.

از بخش سی سی یو که بیرون میزنیم عیال گونه هایش خیس اشک است و من برخلاف او احساس سبکی و نشاط می کنم.

عصر جمعه بچه های انجمن داستان فارس از او می گویند و سیروس رومی نویسنده و روزنامه نگار روند درمان استاد را توضیح می دهد.

خوشحالم که این اواخر سال حال استاد رو به بهبودی است و ناراحت از اینکه نتوانستم در مراسم رونمایی از آخرین اثرش "شهر بازی" در شیراز شرکت کنم.

چند روز پیش با او تماس می گیرم و از او میخواهم پیرامون کتابهای اخیرش بگوید: "گربه" مجموعه داستانهای سور رئالیستی که قبلا به طور پراکنده چاپ شده و امسال توسط نشر "نوید" شیراز گرد آوری و نام کتابی مستقل به خود گرفته است و دیگر کتاب "شهر بازی" از انتشارات "مهرباران" تهران شامل چهار داستان بلند در زمینه های اجتماعی.

 

                                                               محمد رضا فقیه الاسلام                      

چهارشنبه بیست و پنجم اسفند ۱۳۹۵ 7:47 سید حسام مزارعی

هفتمین صفحه از عیدانه دوهفته نامه بردل

سفر به فرانسه ، کشور تجمل و پاریس ،شهر روشنایی 

سفرنامه استاد ارجمند محمد علی حیاتی

 

 h9m1_photo_2017-03-08_13-50-29.jpg

 

در چارچوب فعالیت های دپارتمان گردشگری از طرف شرکت توسعه سفر و صنعت پارسیان، جهت عزیمت به سرزمین کریستف کلمب ، قراردادی منعقد نمودیم . جهت اخذ ویزا و مصاحبه برای خود و خانواده در تاریخ هجدهم خردادماه 95 اقدام نموده و می بایست مامور سفارت فرانسه را مجاب کرده که قصد پناهنده شدن به فرانسه را نداشته و با به همراه داشتن مدارک کاری ، حساب مالی ، کپی ملکی و مبالغی سپرده در یک حساب بانکی مقدمات سفر را انجام دادیم . پس از سپری شدن دوهفته از طرف کنسولگری فرانسه در تهران ویزای ما صادر گردید مبنی بر اینکه با ما برای 16 روز اقامت در کشورهای حوزه شنگن موافقت شده است . پیش تر توسط شرکت مذکور بلیط پرواز ما رزرو شده بود . 

 

نهم تیرماه برابر با سی جون 2016 ساعت 5 بامداد فرودگاه امام ره را به مقصد پاریس ترک نمودیم . پس از شش ساعت و اندی پرواز به فرودگاه پاریس رسیدیم . مرحله چکاب در فرودگاه پاریس به دو قسمت تقسیم می شد یکی مربوط به کسانی که ملیت اروپایی داشته و دیگری غیر اروپایی ها . ما که آسیایی بودیم در یک صف طولانی قرار گرفتیم . 

 

خانم بنان به عنوان تور لیدر ، همراه ما بود و بیشتر کارها را انجام می داد . پس از گذشت ساعاتی با یک اتوبوس به سمت هتلی با نام یقدلس در منطقه 7 پاریس راهی شدیم - مزید اطلاع ......- پس از تحویل اتاق با همراهی خانم بنان به مرکز پاریس به صورت پیاده روی رفتیم . با حدود چهار ساعت پیاده روی احساس خستگی نکردیم چرا که خود شهر به مثابه یک موزه بود . تمام ساختمان ها یک ارتفاع و نما تمام سنگ قدیمی و جا مانده از قرون گذشته ( حدود 400 سال قدمت ) بود . 50 درصد مردم سیاه پوست بودند . از مترجم علت را جویا شدم کفتند : در زمان جنگ، ناپلئون اینها را به عنوان برده و جنگجو استفاده می کردند ، در ساخت این بناها کمک گرفته و همچنین در جنگهای اول و دوم جهانی از آفریقا سیاه پوستان را می آوردند و آنهایی که در جنگ شرکت می کردند شهروند پاریس حساب می کردند . 

میدان اپرا و میادین متعددی را بازدید و در آخر به خیابان شانزه لیزه رسیدیم ( خیابانی که توسط لویی شانزدهم ساخته شده و تمام مغازه ها مالکیتش با شاه بوده و به مردم اجاره داده می شد که هنوز هم همان روال ادامه دارد ). در خیابان موزه های متعددی بود . رودخانه سن میان شهر عبور می کند و منظره جالبی به شهر می دهد و این روزخانه در قسمتی از شهر تشکیل جزیره ای می دهد که یک کلیسای قدیمی در این جزیره قرار دارد . همچنین چندین پل قدیمی بر روی رودخانه قرار دارد که یکی از این پل ها کنار برج ایفل قرار دارد که تصویر خیابانها و کلیساها و برج ایفل ... به ترتیب تقدیم می گردد .

 

vwv_photo_2017-03-08_13-50-42.jpg

میدان شارل دوگل و طاق نصرت ( آرک دو تریومف )

aw5f_photo_2017-03-08_14-05-46.jpg

رود سن پر آبترین رودخانه فرانسه است که در شمال غربی فرانسه جریان دارد و از میان شهر پاریس می گذرد . این رود یکی از جاذبه های گردشگری پاریس محسوب می شود . رود سن با 776 کیلومتر طول ، از بورگاندی سرچشمه می گیرد و به کانال مانش می ریزد .  

 

q3dr_photo_2017-03-08_14-05-59.jpg

 

کلیسای سکره کر از پائین تپه

کلیسای سَکرِه‌کُر (به فرانسوی: Sacré-Coeur) یکی از مهم‌ترین کلیساهای پاریس است که سالانه میلیون‌ها نفر از آن بازدید می‌کنند. این ساختمان بر بالای تپه‌ای در محله مون‌مارتر بنا شده و بنا بر گزارش سازمان ملی جهانگردی، مقام دوم اماکن توریستی فرانسه را در سال ۲۰۰۶ به خود اختصاص داده است و بدین ترتیب درست پس از کلیسای نوتردام پاریس قرار دارد.

vkow_photo_2017-03-08_14-06-03.jpg

برج ایفل برجی فلزی در میدان شان دو مارس و در کنار رود سن واقع در شهر پاریس است. برج ایفل که امروزه به عنوان نماد فرانسه شناخته می‌شود، پربازدیدترین بنای جهان و یکی از شناخته‌شده‌ترین بناها در جهان است. 

vdtv_photo_2017-03-08_14-06-08.jpg

خیابان شانزلیزه از فراز طاق پیروزی (آرک دو تریومف)

شانزِلیزه یا شانزه‌لیزه (به فرانسوی: Champs-Elysées) خیابانی اعیان‌نشین و از معابر اصلی شهر پاریس است.خیابان شانزلیزه در منطقه ۸ پایتخت فرانسه واقع شده‌است. فرانسوی‌ها شانزلیزه را «la plus belle avenue du monde»یعنی «زیباترین خیابان جهان» نیز می‌نامند.

خیابان شانزلیزه با زیبایی فراوان، کافه ‌تراس‌های معروف و سكس شاپ لوکس یکی از معروف‌ترین خیابان‌های جهان است. معنی شانزلیزه «دشت الیزه» است و کاخ الیزه نیز در نزدیکی این خیابان قرار گرفته‌است. الیزه در اساطیر یونان به معنی بهشت است.

fdp7_photo_2017-03-08_14-06-13.jpg

 

کلیسای نوتردام پاریس در شب

کلیسای جامع نوتردام پاریس (به فرانسوی:Cathédrale Notre Dame de Paris) کلیسای معروفی در شهر پاریس است. این کلیسا در جزیره سیته در میانه رود سن و در مرکز پاریس واقع شده است. هر سال ۱۳ میلیون نفر از آن بازدید می‌کنند.

lgp5_photo_2017-03-15_21-53-28.jpg

 

موزه لوور (به فرانسوی: Musée du Louvre) در مرکز شهر پاریس در کشور فرانسه واقع شده‌است. بیش از ۳۵هزار اثر هنری در هشت بخش مختلف موزه لوور نگهداری می‌شود.موزه لوور با بیش از ۹٫۵ میلیون بازدیدکننده در سال، پربازدیدترین موزه جهان است.

موزه لوور از سال ۱۷۹۳ میلادی تا امروز به عنوان «موزه عمومی» فعال بوده‌است. تمرکز موزهٔ لوور روی هنر، تاریخ بشر و فرهنگ است و آثار بسیاری در این زمینه‌ها در این موزه جای گرفته‌اند که از آن جمله می‌توان به لوح حمورابی، تابلوی بانوی صخره‌ها و تابلوی مونالیزا اثر لئوناردو داوینچی اشاره کرد.

ou63_photo_2017-03-15_21-53-04.jpg

قسمتی از موزه مربوط به ایران باستان است که خیلی جالبه

 5a5_photo_2017-03-15_21-53-15.jpg

 

 مترجم وراهنمای ما یک دانشجوی رشته جامع شناسی از دانشگاه سوربن پاریس به نام باقری بچه اهواز بود.


ds3j_photo_2017-03-15_21-53-19.jpg

 سرستون تخت جمشید که سالم وجالب می باشد

 8d44_photo_2017-03-15_21-53-24.jpg

 w2bn_photo_2017-03-15_22-26-55.jpg

cz0a_photo_2017-03-15_22-06-50.jpg

 همراه با دوست نازنین دکتر دریمی

agom_photo_2017-03-15_22-06-58.jpg

کلیسای(نوتردام)درقلب پاریس درجزیره ای که رودخانه (سن)تشکیل می دهد قرار دارد

g0f3_photo_2017-03-15_22-07-01.jpg

دانشگاه سوربن پاریس یکی از دانشگاه های برتر دنیا .جالب اکثر دانشجویان بادوچرخه رفت آمد می کنند.

zuow_photo_2017-03-15_22-07-05.jpg

مقبره (ناپلئون) و(ویکتورهوگو)و(ژان ژاک رسو) درکنار دانشگاه سوربن

 ai68_photo_2017-03-15_22-07-09.jpg


کاخ ورسای (به فرانسوی: Château de Versailles) مجموعه کاخ‌هایی در شهر ورسای در نزدیکی پاریس است که به‌عنوان بزرگترین کاخ‌های سلطنتی جهان شناخته می‌شود.

این کاخ سابقاً در دهکده‌ای به همین نام در نزدیکی پاریس قرار داشت، اما امروزه این دهکده و کاخ جزو حومهٔ پاریس به‌شمار می‌روند. از سال ۱۶۸۲ تا سال ۱۷۸۹، که به‌اجبار انقلابیون خانوادهٔ سلطنتی به پاریس منتقل شدند، این کاخ محل زندگی و دربار حکومتیِ شاهان فرانسه بود.

معاهده ورسای، که به جنگ جهانی اول پایان داد، در این کاخ منعقد شده‌است.این کاخ به‌عنوان یکی از میراث‌های جهانی توسط یونسکو انتخاب شده‌است.

 توضیحات :

1. شهر پاریس در کشور فرانسه دارای ۳۰ میلیون بازدید کننده در سال و همچنین دارای مقام اول در میان شهرهای دنیا از نظر تعداد توریست در سال می‌باشد. پاریس دارای المان‌های شهری مشهور از دوران‌های متفاوت است . مانند تاق پیروزی (پاریس), برج ایفل و در دوران کلاسیک جدید،بارون هاوسمن شهردار پاریس بولوارها و ساختمان‌ها و سالن اپرا و کنسرت‌های بسیاری را در این شهر بنا کرد. همچنین در عصر مدرن ساختمان‌ها و مکان‌های بسیاری در حومه شهر طراحی شدند از جمله دیزنی‌لند پاریس .

2. هتل ما درمنطقه 7 پاریس بنام یقدلس واقع شده بود.هتل های بسیار شیکی در پاریس وجود دارد که هتل ماهم در نقطه خوبی قرار داشت .اما توصیه می کنم که حتما قبل از رزرو هتل در مورد محلیت آن تحقیق کنید.اگرچه 5 ستاره بودن و یا 4 ستاره بودن هتل تفاوت چندانی ندارد چون شما اصلا در هتل نیستید که بخواهید امکانات آنچنانی داشته باشد.هتل ها معمولا با صبحانه ی بوفه ی آمریکایی هستند که معمولا رضایت بخش می باشند. در روز آخر اقامتمون به موزه انولید رفتیم که پر بود از یادگار های جنگی،صلاح های جنگی و مجسمه هایی که از زمان جنگ مانده بود و بعضی هایشان به قیمت 400 یورو به فروش می رفت.قسمی از آن موزه را پارت بندی کرده بودند که در هر پارت بنا به تاریخ های مختلف برایتان فیلم های جنگ و اتفاقات تاریخی و هدف هیتلر و ... پخش می شد.علاوه بر آن، باقی مانده های صلاح های جنگی،لباس های سربازان آن دوره برای دید عموم گذاشته شده بود.بعد از اینکه از این قسمت موزه رد شدیم ،از دور گنبد طلایی شکلی دیدیم.با حدود 10 متر پیاده روی به داخل آن رفتیم که شامل قبرهای سربازان و قهرمانان جنگی از جمله ناپلوئون می شد.

 

بعد از چهار روز پاریس را ترک کرده و عازم اسپانیا ( بارسلون ) شدیم .

این سفرنامه ادامه دارد .....

چهارشنبه بیست و پنجم اسفند ۱۳۹۵ 7:46 سید حسام مزارعی

هشتمین صفحه از عیدانه دوهفته نامه بردل

معرفی چهره ادبی این شماره : شیرین ترابی 

 

 c2hn_photo_2017-03-12_18-18-32.jpg

 

شیرین ترابی متولد تیر پنجاه و پنج ،زاده ی اهواز شاعر و مربی نگارگری و خلاقیت .وی هم اکنون ساکن شیراز است .از ایشان تا کنون دو کتاب به نام های برگ های احساس انتشارات پارلاق قلم و قطاری در اشپزخانه انتشارات مایا به چاپ رسیده است . از شیرین ترابی سومین کتاب با عنوان "مجموعه درختی در دهان ماه " با مقدمه ای از هرمز علیپور ،انتشارات مایا به تازگی منتشر کرده است .

***

با سلام خدمت تمامی خوانندگان این مجموعه وزین امیدوارم که هماره شهد نگاهتان به شعر و لبهایتان به لبخند اغشته باشد .

پیشاپیش نوروز باستانی را خدمتتون تبریک عرض می کنم و سالی همواره توام با شادی و موفقیت را برایتان آرزومندم.

 

شیرین ترابی

 

بهار

 

                     جاپای رفتگان            

 

                                     پر از باران صبح گاه

 

***

پتویی سپید به خود پیجیده

                                                زمین  

                 

                                                            بهار را پابه  ماه است

 

*****

05cj_2.jpg

 

نقدی بر مجموعه شعر «قطاری در اشپزخانه» ی شیرین ترابی توسط جناب امین فقیری چاپ شده درروزنامه ی عصر مردم ۲۳اذرماه۱۳۹۵

 

برای به وجود آمدن جادو- شــعر تنها احســاس کافی نیســت بلکه شــاعر بایــد تمامی اشــیاء را فرا بخواند تــا آن اثر از مرحله ی هنر فراتر رود و در دلها جاری شود.

- 1 -

به آمدنت فکر که میکنم

قطاری از میان آشپزخانه رد میشود

و تو از تمام پنجره هایش

دست تکان میدهی

و من دلم ضعف میرود

برای گرفتن دستهایت

در اینجا نماد دوری و سفر تمام بر عهده ی «قطار»گذاشته شده است. و این دلبستگی آنچنان است که بلافاصله ریلی وســط آشپزخانه کشــیده میشود و قطــار با آن صدای مخصوصش از آنجا عبور میکند و دستی که از تمام پنجرهها به شادی برای او بیرون آمده و ابراز احساســات میکند. شعر تمام مقدمات تأثیرگذاری عاطفی را آماده میکند و تصویر ناممکن را برای خواننده باورپذیر میکند. آنهم عبور قطاری از میان آشپزخانه است. ما میبینیم که چقدر آرزوی دیدار مهم و قوی است که شاعر به راحتی احساسات نمادین خود را منتشر میکند و ما با میل و رغبت به خواسته شاعر تن میدهیم. در شــعر  2 از واژه حصار به عنــوان محدودیت اســتفاده شده اســت. شــاعر میپندارد دختری که اجازه ندارد حصار را بشــکند و خراب کند و آزادی را هر چند برای مدتی کوتــاه تجربه کند کم کم خود را به «حصار» تبدیل میشــود. ترکیب پنجره خیس شــاید در نظر شاعر گریســتن گاه گاه دختر باشد و شاید حصار دختریست که ناتوان از راه رفتن و بازی است. پسران همسایه تنها آرزوی اوست برای باز که

همان زندگی است.

- 2 -

حصار

نام دیگر دختریست

که از پشت پنجره خیس

به تماشای بازی پسران همسایه

مینشیند

شــعر « »3کمی فانتزی به نظر میرسد. نه طنز مهمی در آن جریان دارد و نه اندیشهی ناب شعری. آرزو در کل آرزویی خام است. کسی که از بالای برج شهر به ماشینها خیره شــده است میبیند ماشینی دلــدارش را با خود میبرد. تا اینجای شــعر تصویر حالتی اســت جاذبه دار. اما وقتی آرزو میکند سقوط کند تا آمبولانس از کنار ماشین او عبور کند غلو اندر غلو است. اندیشه مستتر در شعر خام است.

احساســات ناب زنانه در شــعر  4و  5به زیبایی پراکنده شده است.

 

  - 4  

پــر میشــوم/ از واژه/ از هوا/ از

خنکای نسیم عصر تابســتان/ کم چیزی

نیست/ گفتن از تو

در شعر   6 به تمامی عناصر کاریکلماتور را مشاهده میکنیم. عناصری که شعر را زیبا نمیسازند.

 ِ – 6 

گل میگیریم/ دهان گشاد پنجره ای

را/ که منکر عبور تو شود

مفهومی که شــعر  7 دارد بسیار زیباست اما میان شعر و کلمات قصار در نوسان است.

 - 7

ایــن قاصدکانند/ که ما را به آغوش

باد میخوانند

معلوم نیســت شــاعر نماد باد ر ا بــه چه منظور به کار برده ً اســت. معمولا باد مظهر پوچی و شــاید ویرانی است و نوعی بیهودگی. در شعر  8وقتی شاعر میســراید  «کوه که پشتم نباشد/ باد مرا میبرد» از باد به عنوان نماد مسلط استفاده شده است.

 - 13

شبها/ از شازده کوچولو میگفت/

و روزها [از] کوزت/ نمیدانســت که آخر

قصه/ برای قرصی نــان/ باید موهایش را

بفروشد

اول اینکــه موهایش همان موها اســت یا خیر؟

حسن این شعر بازی با تاریخ ادبیات و شخصیتهای معصوم در آن تاریخ است. زیبا زیباســت. خیلی زود ســریع در جسم و جان جای میکند. فرق شعر ناب با دیگر شعرهای مصنوع در همین چیزهاست.

 - 16اگر بیایی/ بزرگترین خانه ی دنیا/

سهم توست/ ببخش حالا دست و دلم پر

از دلتنگیست

در این شــعر یک نوع طنز فاخر و پر از احساس جریان دارد.و درست شبیه شعر قبل از طنز سرشار است.

 - 17چقدر پروانه بالای سرم میچرخد/

چقدر/ زنبــور دور دهانــم/ وقتی نامت را

زمزمه میکنم/ هیچ جا برای پنهان کردنت

امن نیست

شعر  19شعر نابی اســت که به «ماهان» تقدیمشده است.

به پسرم سپردهام پاییز/ بارانی بپوشد/،

با جیبهایی اندازهی دو دســت/ عشق/

سرزده از راه میرسد

حکایت این شعر ریشــه مفهوم در نامفهوم دارد. این تعبیر زیبا. رابطه جیب و دســت و عشــق بسیار غبطه برانگیز اســت و عشق که ویرانگر است. شاید مرگی مفاجاه است همانند سیل و زلزله

 - 23چقــدر شــاعر بودم/ کــه خیال

میکــردم/ میان چهارخانــهی پیراهنت/

میشود سر و سامان گرفت

با نشــانیهایی که شاعر در شعر قبل و چند شعر دیگر میدهد همگی خبر از حالاتی از شیفتگی است و «دیــدار یار غایب دانی چه ذوق دارد- ابری که در بیابان بر تشــنهای ببارد» ســعدی را تداعی میکند اما در شــعر بالا نشــانههایی از یأس و حرمان نیزهست. و اینکه احساســات یک شاعر بسیار رقیقتراز دیگران اســت و نمیتــوان آن را به بازی گرفت. خیلی سخت اســت که همراه شــعر زندگی کرد و دم بــر نیاورد. متأســفانه واقعیتهــا در اکثر اوقات خلاف این را میگویند!

 - 24دریا/ همان زنی/ که روســری اش

را/ به باد ســپرده/ دامن پرچین اش را/ از

سنگ پر کرده/ شاید/ جنگی پیش رو باشد

 - 26نفس در قفس سینه پرنده/ سرخ

میشــود/ وقتی از پشــت پنجره/ آزادی/

صدایش میزند

 - 36با پاهایی فرو رفته در خاک/ دهانی

دوخته به سکوت/ مغزی پوشالی/ ایستاده

اســت/ و کلاغهای حریــص/ خوابهای

غریبی برایش

 

****

سریا داودی حموله

خوانش مجموعه «قطاری در آشپزخانه» شیرین ترابی

...  بازگفتِ حس های نوستالژیک ...

ـ به آمدنت که فکر می کنم/ قطاری از میان آشپزخانه رد می شود/ و تو  از تمام پنجره هایش دست تکان می دهی/ و من دلم ضعف می رود/ برای گرفتن دست هایت./ شعرِ «1»

شیرین ترابی  در مجموعه  ی«قطاری در آشپزخانه»(1) شاعری تجربه گراست که به شدت درگیر زندگی است.

تک ساحتی و تک محوری  مبنی بر آشنایی زدایی های معنایی می باشد.زبان  ساده و موجز شعرها متاثر از نمودهای فردی است. تصویر سازی و احساس گرایی دو عنصر  بنیانی شعرها به شمار می رود:

ـ چقدر پروانه بالای سرم می چرخد/ چقدر زنبور دور دهانم/ وقتی نامت ا زمزمه می کنم./ هیچ کجا /برای پنهان کردنت امن نیست./ شعرِ «17»

شرین ترابی با تاکید بر مضمون هایی نظیر«عشق ـ مرگ» حس های نوستالژیک را به تصویر می کشد.  با تک گویی و دیالوگ پروری  ظرفیت های بدیعی را وارد شعر می کند و با تلفیق خودآگاه و ناخودآگاه بر جذابیت های عینیت و ذهنیت می افزاید.

با عینیت گرایی به سمت هست مندی های محسوس می رود و به واسطه ی مضمون های نزدیک به هم حس‌های مفهومی را به تصویر می کشد. بیشتر بازگو کننده ی حوادثی است  که در جزییات زندگی اتفاق می افتد. به واسطه ی روایت های خطی سعی دارد تناسب های لفظی را رعایت کند و موجب ارتباط معنایی سطرها شود:

ـ دریا همان زنی ست/ که  روسری اش را به باد سپرده/ دامن پر چین اش را/ از سنگ پر کرده/ شاید جنگی پیش رو باشد./ شعرِ «24»

 

تصاویر روایی فراتر از زمانمندهای خطی است،و انسجام محور عمودی هم پیوند ساختار معنایی است. ارتباط سطرها به علت موضوعیت  عام شعرهاست.در این ساده انگاری های شاعرانه وجه عاطفی و احساسی شعرها پررنگ است.

این شاعرمحتوا گرا  بیشتر در گیر چه گفتن  است، سعی دارد با ایجازمندی مخاطب را در گیر کند و با تکرار موتیف های متنوع به تجربه ای تازه در  گفتار برسد.در این شعرها راوی زنی ست  که دغدغه های فردی اش را  می نویسد:

ـ تنها سفر می کنم/ و هر کجا / پرچمی در باد تکان خورد/ می دانم/ تو داری/ دست به موهایت می کشی./ شعرِ «41»

این کوتاه سرایی ها بیشتر  ساختار نوستالژیک دارند. به طوری که هسته ی اصلی شعرها بر محور  زبان معنایی استوار است.

نوع رویکرد  زبان  ساختاری سبب شده  روایت بازنمود بارزی داشته باشد. ساختار زبانی و صراحت بیانی  کلیت شعرها را در بر می گیرد، و فرم  سبب برانگیخته شدن حس و عاطفه می شود:

ـ به بالای برج شهر/ به ماشین ها خیره شده ام/ که با سرعت عمر می گذرند/ دستم نمی رسده یه ماشینی که/ تو را با خود می برد/ سقوط می کنم/ شاید آمبولانسی که مرا با خود می برد/ از کنار تو رد شود./ شعرِ «3»

شعرها در محور ساختاری در مداری حسی ـ مفهومی می چرخند. جزی نگر ی سبب خلق تصاویر بدیع شده است و فضاسازی در روایت های جز به جز  وابسته به تصاویر روایی می باشد.جذابیت پایان بندی ها به علت گره های معنایی در سطور قبل است.

ذهنیت شاعر ذاتا روايي است،معمولا از سطح متعارف زبان عدول نمی کند. با تلفیق ذهن و عین  به سمت  هست مندی های محسوس می رود،آن چنان که آشنایی زدایی های مضمونی آمیخته به حس های نوستالژیک است:

ـ به پسرم سپرده ام پاییز/ بارانی بپوشد/ با جیب هایی اندازه ی دو دست/ عشق/ سر زده از راه می رسد./ شعرِ «19»

 

پی نوشت:

1- قطاری در آشپزخانه، نشر مایا،چاپ اول 1395

 

 

 

p80i_photo_2017-03-08_12-38-03.jpg

pvuw_photo_2017-03-15_12-46-28.jpg

چهارشنبه بیست و پنجم اسفند ۱۳۹۵ 7:46 سید حسام مزارعی

ششمین صفحه از عیدانه دوهفته نامه بردل

گلگشت در گلستان با صفا و فرح بخش شاعران دیارمان  

 lzif_clip_image002.jpg

 

نوروز آمد ای گل زیبا نیامدی

 

اشکم درآمدای گل رعنا نیامدی

 

چشمم سفید شد ز گِل کاروانیان

 

مجنون نشسته بر ره لیلا نیامدی

 

خشکید دشت دل زغمت بس کشیده آه

 

تاول نشست بر رخ و لب ها نیامدی

 

گل دسته دسته می درویدیم پارسال

 

بر دشت دل چو تک گل بویا نیامدی

 

شبدر نیامدو گل شبوی هیچ نیست

 

دل را نمانده حوصله ، دنیا نیامدی

 

                                        حسین جعفری    

*****

 4gyi_photo_2017-03-16_02-22-06.jpg

 

هرچند دورترها !

بهار این دیار اتفاقی  معطربود

 دست هاش بخشنده ولب هاش خندان

فصل سرشاری وشور بود

وقتی می آمد،دشت دیدن داشت

کوه شنیدن داشت...

بهارساده وصمیمی تر بود

 لباس های رنگی  می پوشید،

وشعرهای تری  می گفت.

 

وهرچند امسال

دامن بهارخانم خوشه های طلایی گندم و

سبد ش گل های خوش رنگ وحشیِ کمتری دارد

وازپی زمستانی تشنه می آید .

کمی گرفته وخسته

اما می آید

با سور نوروز می آید

 

واکنون

درآستانه ی جشن زیبای باستانی مان

 آرزو می کنیم

دست بهار با نسیم  دیگری بوزد

باران ستاره ببارد

صبحِ خانه ها نور شود

 وگل

برلب پنجره ها جوانه بزند

 

             نوروزتان پیروز

                       

                          فریبا محمدیان

 

    🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺

روز پرنده ای ست

 وقتی  هلهله ی باد

 در انبوهِ طراوت درخت

 می پیچد

  و

 لبخند گرم وتازه ی

 خورشید

 زیرپوست دقیقه ها

جاری می شود

 

روزپرنده ای ست

وقتی  پنجره

به دیدار دریا

می رود

شعر

 از سخاوت احساس

 برمی خیزد

آب می نوشد

وبرشاخه

 انجیر می شود...

 

   فریبا محمدیان

***

بهار سبزی سرشاخه ها و رویش مخملین علف ها نیست بهار اتفاق سبزیست که در ذهن زمین می افتد

 و حادثه ایست که ریشه را بیدار می کند

ذهن ات سبز

ریشه ات بیدار

و بهارت مبارک

" همشهری "

سالی پر از اندیشه های سبز برایت آرزومندم .

****

باید این روزها

 یک دامن گلدار بپوشم

من خواب دیده ام

خواب دیده ام که پروانه ای

از پشت پلک هایم پرواز می کند

و روی گل های دامنم می نشیند

و ناگهان قلبم

پراز هوای تازه می شود

 

می گویم

شاید این بغض

که در مسیر نفس پیله کرده است

بوی بهار به مشامش خورده باشد

 

من خواب دیده ام .

 

#روشنک_شولی(حوا)

****

e79n_photo_2017-03-15_12-47-15.jpg

 

نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد

عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد

 

پیشاپیش فرا رسیدن سال 1396 هجری شمسی، طلیعه بهار دل انگیز طبیعت، یادگار سرزمین کهن ایران و جشن باستانی نوروز را به تمام هم ولاتی های عزیزم در هر کجای ایران زمین هستند تبریک و تهنیت عرض می کنم. و سالی آکنده از شادی و موفقیت برای شما آرزومندم.

 

شاد و پیروز و سربلند باشید.

 

ارادتمند ساره نجفی

***

 

غرورم را

 

به صلابه می کشم

 

وقتی ماهی ها

 

در تنور

 

 سرخ می شوند

 

 و دود؛

 

دودش،

 

 اشکم را

 

در می آورد

 

به گلوله های شلیک شده

 

فکر می کنم

 

که روحم را

 

به دیوار مرگ

 

پرس می کند

 

و جسمم را

 

در تنور

 

 خاکستر

 

آی

 

مردم آبادی

 

سکوت

 

فریاد

 

و...

 

زنانگی ام

 

زیر شلاق عدالت

 

کبود شده است

 

به دختران دریا

 

بگویید...

 

ماهی ها را

 

به دریا

 

بازگردانند

 

اینجا

 

مرده ها را

 

بی کفن

 

بخاک می سپارند.

 

 

ساره نجفی

****

برای من،
پاییزبودکه اتفاق افتاد.
بهاررامیگوییم.
نهایت عشق راتوخندیدی،
وباهرنگاه،
چشمهایت،
شکوفه میداد.
گلهای من،
بهارراپاییزآورده اند.
فروردین تان سرشارازشادی وخوشی.وسایل پرازپیروزی برای همه ی وبگاهی های عزیز...🌻🍀🌹

     

 کبری زال 

****

gwoz_photo_2017-03-15_12-44-41.jpg

 

الا ای آشنا بی شک  چو  ما در شوق  نوروزی

 

که دردل شادی می بافی و بر غم  پرده می دوزی

 

 

نگاه صبح نوروزی خجسته خاطریست بر تو

 

که در ایام عمر ما نماند به ز این روزی

 

 

بهار آمد و نو گل را در آغوش چمن دریاب

 

که این هم می شود آخر  چو آن امروز دیروزی

 

 

نگاه گرم گل را با ندای چه چه بلبل

 

نگر ای آشنا باشد که رسم عشق آموزی

 

 

گلایه کم کن از تقدیر و با «تدبیر نو»خوش باش

 

که از گنجینه ی خلقت نبردیم غیر ازین روزی

 

 

اگر پروانه چون بلبل غزلخوان بود به دور گل

 

به زیر سایه ی سنبل نبود پروانه را سوزی

 

 

درون عرصه ی عشاق  بدان جان بر کفی شرطست

 

اگر خواهی ربایی از رقیبان گوی پیروزی

 

هزاران دل برد در شب  نگاه دلکش مهتاب

 

نظر بر خود نمی گیرد  نگاه ماه نیمروزی

 

 

ابراهیم حیدری

****

7sev_img_۲۰۱۶۰۵۱۶_۱۹۱۸۰۵.jpg

 

نگو دیوانه...

سخت مینویسم

این کلمات واژگون را

برای تویی که چون ماهِ امشب

کاملی

این حرفهای جمله ساز

تقاص پس میدهند...

چقدر خوابم

وقتی برایم لالایی میخوانی

و میخوانی

مقدمه ای را برای بیدار شدن

فردا بخوان

صلواتی را که ان روزِ تاریک مرا

با آن روشن کرده ای...

تا بزن ورق دلت را

من برای بودن

نیستم...

 

الهه اسماعیل پور

چهارشنبه بیست و پنجم اسفند ۱۳۹۵ 7:45 سید حسام مزارعی

چهارمین صفحه عیدانه دوهفته نامه بردل

بچه های «باران» این بار «قلم» به دست

fd8_img-20160316-wa0019.jpg

 

باران که پا کشی کرد بچه ها «دست به سر» شدند و چشم به آسمان گرو گذاشتند اشکهایشان را به رسم قبیله و به آیین قبله ی دعا.
پاییز گذشت و چلّه ی زمستان بی هیچ حتا اندک نمی تا شاید خفقان را مرهمی باشد بر خِس خِس سینه هاشان و از کار نیافتادن دم ها و باز دم هایشان.
بچه ها اما دست بردار نبودند و به رغم آن همه نامهربانی همچنان دَوره می کردند ابرهای ستروَن را یکی یکی از این سو به آن سو تا مگر شعله ی آذرخشی و غریو تندری آسمان را فروغی و چشم غُرّه ای که مباد: «قحط سالی آنچنان که یاران را فراموشیِ عشق افتد...»
داشتیم فاتحه ی همه چیز را میخواندیم حتا خودمان را که ناگاه از دل آسمان ندایی بشارتمان داد به حرف آخر باران و سروشی از غیب به قلم و آنچه که با آن می نویسند.
باران حالا یکریز می بارید به جبران دیر سالیِ هر سال، نه یک روز و دو روز که انگار بخواهد تمامت پلشتی ها را یک شبه از در و دیوار بروبد و یکجا با خود ببرد.
بچه ها خیس و خسته تر از همیشه چونان «زائری زیر باران» ابر ها را تا آخرین منزلگاه خورشید بدرقه کردند به انتظار طلوعی دو باره و بهاری نه بدانسان که پار و پیرار تا شادیهای شان را قسمت کنند گام به گام با قدم های استوار.
باران هر چند دیر ولی خوب بارید تا از دل تیره و خاکستری اش ققنوس ها سر بر آورند و تاتی کنند مشق عشق را و سر دهند سرود آزادگی را.
حالا دیگر داریم به آخر زمستان میرسیم و روزهای نخست نوروز و جوجه ها را این بار نه آخر پاییز که پایان سال می شماریم. جوجه هایی که بال بال می زنند به هوایی آزاد تا «قلم» به دست رقم زنند سطر سطر بر صفحه ی سبز دشتستان.

 

حاج محمد فقیه الاسلام

*********

 0plv_img_20160301_190717.jpg

 

درهر میزان و شرایط سنی که هستیم گمانم براینست که نیمی از آن را با حسرت وافسوس زندگی کردیم،اما چه حاصل که هیچ عایده ای نه بهر خود و نه دیگران داشت.نگاهمان را نو کنیم و تغییر را در خود آغازگر باشیم و اوج باید گرفت تا بشود آنچه از دریچه دانش و تجربه اندوخته وآموخته ایم با سایرین تقسیم کنیم.

با این حال که همگی در منتهی الیه مسیر آشقتگی خواب شیرین زمستانی قرار گرفته ایم ، دل به راهی می زنیم که به گذرگاه سبز و مخملین بهار متصل خواهیم شد.آه چه دلنشین وگواراست رسیدن به بهاری که سراسرش عطراست وشادی؛ اما چه غافلیم که رسیدن به بهار همانا وگذشت یک سال از عمر ما همان، چه عجیب که خاطراتش را چه خوب و چه بد را در دفترچه عمرمان باید نوشت.

اکنون که با عزمی مصمم و سرقدمی شتابان به پیشواز بهارمی رویم خواهیم کوشید تا هرآنچه غم و اندوهی را که در لحظات سپری  شده عمرمان به ثبت رسیده ،رهایش نموده و به فراموشی بسپاریم و به بهانه آمدن نوروز خستگی گذر از خزان و ریزش را با آخرین قدم ها در میزبانی زمستان به جشن سرسبزی ها وشکوفه ها برویم.چه خوبست بار دگر در گذر زمان به دیدار مجدد بهار برویم که دنیای ظاهری ما را شیک پوش  وخوش رنگ می کند و مجالی است که همگام و همرنگ با بهار تمام عرصه زندگیمان را نو کنیم و با لبخندی به گذشته روح و روان را صیقلی و خوش رنگی بهار را به رخساره خویش گره بزنیم.چه خوبست که صله رحم را پیشه باقیمانده عمرمان کنیم و نوعدوستی را فرهنگ ساز باشیم.چه زیباست که با شکوفایی درختان ما هم شکوفا شویم ، چه زیباست تمام بچه ها را، چه بچه خود و چه بچه دیگران و همسایگانی که در آرزوی نو شدن هستند را با یک چشم ببینیم.پس بیائیم تا با خانه تکانی دل مان و حسابرسی تمامی حساب و کتاب های خود بخصوص درحوزه اخلاقی و انسانی بر بال سیمرغ بخشش نشسته و عیدمان را قبل از فرا رسیدن نوروز  جشن بگیریم.

نوروز ، عید روز نو شدن و سرآغاز روئیدن و رویش امید در طبیعت و زندگانی ما انسانهاست ،چه نیکو احوالی خواهد بود که چراغ امید را در دل دیگران روشن نگه داریم و شادیها را با سایرین قسمت کنیم.

بیائیم هفت سین سفره عیدمان را طوری بچینیم که معنای عملی اش را و درک واقعی از تزئینش را با دستان پر سخاوت خویش در جامعه ارزانی همنوعان نمائیم.

نوروز و عیدتان بدور از هرگونه خشکیدگی و کینه ورزی باد.

دنیای درون وبیرون تان سرسبز.

                                                                                                                                                                           حیدر مجدنیا    

 

****

 asnu_222222222222222222222.jpg

 

"گفتیم بهار آید وعیشی بکنیم"

اما......

نزد.......نزد.....نزد................آنقدر نزد

تا فصل کشت جنوب گذشت!

زد........زد.......زد..................آنقدر زد

سهم سه وعده ی جنوب را!

 

از ماست که بر ماست؟!

یا

از اوست که بر ماست؟!

به هر حال،سال سال گنه ای است!

هر کاریش کنی همین است‌.

 

اما،انسان امیدوار است.

پس:به امید بهتری ی سال آتی؛ وظیفه دارم درآستانه ی سال نو-از طرف خودم بعنوان عضو کوچکی از انجمن ادبی وزین "باران" با افتخارسال نورا خدمت همشهریان وهم ولایتیهای عزیزم تبریک بگویم.وبگویم: اندکی صبر،سحر نزدیک است.به امید خدا ما اگر خوب باشیم...سال آینده خوبتر خواهد بود. یاحق......

 

و نیز می خواستم از طریق فضای مجازی (این کتاب سترگ حسام پاشا " سیدحسام مزارعی")...این جوان فعال عرصه ی خوبی ها ودوستدار وطن وزاد بوم،مقاله ای را که سالها پیش درهفته نامه ی"اتحاد جنوب"ازمن چاپ شده بود،تقدیم میکنم. امیدوارم بپذیرید و استشمام بوی کهنگی متن اذیتتان نکند! 

 

p5sz_photo_2017-03-15_22-59-42.jpg

 

علی حسین جعفری

****

 uk4x_photo_2016-05-05_19-42-43.jpg

 

بهار و نوروز دوقلوهای به هم چسبیده..!!!

عجب ایل و تباری دارد بهار

چه عشق رنگ وصفایی دارد نوروز.

سلام برعید نوروز--درودبرسلاله بهار.

آنگاه که نبض طبیعت تراز میشود.

آن زمان که هوامطبوع طبع عاشقان وملس ونه سرد ونه گرم است.

موسمی که چشمه جوشان احساس شاعران شوریده حال برترین ونابترین گل واژه ها راتراوش ودرقالب موزون وصیقل یافته شعروغزل ریخته تا شکوه وزیبایی این فصل راوصف نماید.

آن گاه که چلچله های عاشق دست جمعی آوازخوانی  وجشن شادی بپا می کنند.

چکاوکان به شکرانه شکوه بهارآواز سرمی دهند.

انگاری دشت وصحرا وکوهساران به میمنت قدوم فصل دل انگیز بهار وعید جلیل نوروز تن پوشی فاخروسبز به قامت خویش می پوشند.

زیباییهای بهار وصف ناپذیر است.

آری بهارفصل دوباره رستن است وعید کهن نوروزتداعی گر خاطرات شیرین ومانا است.

میمون وخجسته باد قدوم این دوقلوی زیبا ودوست داشتنی.

عاشقان عید و بهارتان خوش رنگ و پر ازخاطرات دل پذیر

 

هوا اشباع شدازعطر گل باز

 

زکوه برگوش رسیدآوازکبگان

 

نمود طاوس زیبا چتردم باز

 

دوباره بلبل شیدا فغان کرد

 

چو دیدگل خنده زد وعشوه آغاز.

 

زگل صد رنگ شد دامن دشت

 

به هرجا قمریان درحال پرواز

 

خرامان سویم آمد یارطناز

 

به پیشواز روم،آغوش کنم باز

 

دم غنیمت است حریفان صفایی بکنیم

 

زنهارکه عمررفته کی آید باز!!!

 

       

            بهزاد حیدری

****

n38e_img-20160317-wa0021.jpg

 

نو بهارآمده ای دوست تو یکجا منشین

لاله ودشت و دمن را همه یکسر بگزین

به دلت راه مده،غصه و غم را،یکدم

هر دو را نه،به کناری که نباشد به از این

طی شده فصل زمستان و بهارآمده است

دم غنیمت شمر و غیرخوشی هیچ مبین

آسمان گر وجبی بر سرت آوار شود

می‌کنم بر توسفارش که نباشی توحزین

زندگی گرچه شده سخت و طاقت فرسا

چاره کار نباشد که کنی تو تمکین

گرکنی نیک نظر پشت سرت را بینی

گذر عمرچو باد و بودش این آیین

برگی از گاه شمار رفت عقب،یعنی که

بر لب پرتگه مرگ شدی نزدیک به یقین

دعای تحویل سال را تو بخوان با دل شاد

تا ملائک همه گویند پس از آن آمین

حال احسن تو بخواه اول سال از ته دل

تا خداوند کند بستر آن را تامین

هفت سین سفره ات گر که شود آماده

ماهی و تنگ بلور راهمه یکجا تو بچین

هیچکس عمر دوباره نکند،می دانیم

بهره از عمر ببر و از چه تو باشی غمگین

سخنم ما حصلش است که خوشدل باشیم

غیر شادی نگزینیم ،عزیزان، همین

 

حاج اکبر بابااحمدی

***

 

 

چهارشنبه بیست و پنجم اسفند ۱۳۹۵ 7:44 سید حسام مزارعی

پنجمین صفحه عیدانه دوهفته نامه بردل

نقش نظام بانكداري الكترونيك در شيوع جرائم مالي"

همشهريان عزيز؛پيشاپيش عيد باستاني نوروز بر شما تهنيت باد"

"در ايام نوروز،مواظب عابر بانك هاي خود باشيد"

 

mijp_untitled.png

 

دكتر ايوب ميلكي(وكيل دادگستري-عضو هيات علمي دانشگاه )

 

رسالت بنيادين تكنولوژي،تأمين آسايش و امنيت شهروندان است.اما اين رسالت،هميشه به خوبي محقق نمي گردد؛بلكه به موازات پيشرفت علوم، انحرافات و آسيبهاي اجتماعي نيز گسترش مي يابد.وجود این آسیب‌ها زمانی نگران كننده می‌شود كه قلمرو آن به شكلي فزاينده توسعه یابد ؛به گونه اي كه زمینه اختلال در  نظم اجتماعی را فراهم سازد.

هرچند بسياري  معتقدند که پیشرفت تکنولوژی به بهبود سطح زندگی افراد جامعه منجر شده است ،اما برخي ديگر،نگرشي نسبتا" معكوس دارند.به عنوان مثال؛اگر نظام بانکداری الکترونیک توانسته بسیاری از فرآیندهای مالی را بهبود و ساماندهي نمايد،اما از سوی دیگر،به افزایش نرخ بزهكاري و شيوع جرائم مالي نیز منجر شده و  تبعات منفي چندي نيز به همراه داشته است.نمونه بارز اين سوء استفاده ها را مي توان در كيفيت  بهره برداري از عابر بانك ها و دستگاه هاي خودپرداز (atm)مشاهده كرد.

برخي از مجرمين،با هدف اغفال كاربران اين دستگاه ها و تحصيل يا ربايش متقلبانه وجوه بانكي آنها؛تراكنش هاي مالي شهروندان را از نزديك تحت نظر گرفته و با توسل به شگرد هاي محيلانه و ايجاد ارتباط،اطلاعات مالي و رمز شخصي آنها را تحصيل مي نمايند.مشكل اينجاست در بسياري از موارد،صاحبان حساب هاي بانكي،ابتدا متوجه قرباني شدن خود نيستند و اصولا" تا ساعت ها بعد از وقوع جرم،از وقوع  آن بي خبرند.در فرضي هم كه به مجرد حصول اطلاع  و اعلام جرم،مراجع انتظامي و قضايي وارد عمل شده و به دنبال سر نخي جهت شناسايي و كشف هويت مجرم،اقداماتي را آغاز مي كنند؛اين پيگرد و جستجو،در همه موارد موفقيت آميز نيست ؛ زيرا چنين بزهكاراني اصولا" رد پايي از خود به جاي نمي گذارند و با استفاده از كارت ها و اوراق هويتي مجعول و غير واقعي،به صعوبت قابل شناسايي هستند.

اخيراً بيشتر برداشت هاي غير مجاز از حساب هاي بانکي ،از طريق دستگاه هاي "ATM " يا "خودپرداز" است.استقبال چشمگير از بانکداری الکترونیک،نیاز شهروندان به کارت هاي بانكي را افزایش داده است و درعین حال که کارت ها نیاز مردم را برطرف می کنند،مي توانند خطرآفرين نيز باشند.آمار نشان مي دهد بيشتر سوء استفاده ها در ايام و ساعات شلوغ  و با فرصت طلبي هاي خاص مجرمانه اتفاق مي افتند.

صرفنظر از آنكه؛پيشگيري مطلق از  وقوع چنين جرائمي، تقريبا" امري محال و ناممكن است؛حداقل ضرورت دارد براي كاهش احتمالات بزه ديدگي ، توصيه هاي امنيتي چندي را مطمح نظر قرار داد.

تجارب و يافته هاي حاصله از شگرد هاي ارتكاب جرم،به ما مي آموزند كه پيامك های ارسالی مشکوک را پاسخ ندهيم و از بيان اطلاعات مربوط به حساب شخصي خود به نحو تلفنی  جدا" اجتناب نماييم. بعلاوه اينكه؛رسید هاي بانکی ، حاوي اطلاعات مهمي هستند و نبايد آنها را کنار خود پرداز ها رها كنيم.فراموش نكنيم كه بسياري از تراكنش هاي مالي مجرمانه،در فضا هاي سايبري اتفاق مي افتند و ضرورت ايجاب مي كند از ارائه اطلاعات مالی و بانکی خود از قبیل شماره حساب و شماره های کارت اعتباری و اعلام رمز آنها و غیره به سایت های متفرقه و مشکوک خودداری كرده  و از عملکرد اینترنتی و قانونی بانک ها و سایر مراکز دولتی و رسمی اطمینان حاصل نمائیم.مكررا" ملاحظه مي گردد افرادی به بهانه کمک به سالمندانی که طرز استفاده از کارت بانکي را به خوبی نمی دانند و یا به بهانه کمک گرفتن ،اطلاعات شماررا مي ربايند.احتياط بر آنست هنگام استفاده از دستگاه هاي کارت خوان ،شخصا" دستگاه را در اختیار گرفته تا  نسبت به كشيدن كارت و ورود رمز اقدام نماييم.هرچند عابر بانك ها با ضرايب امنيتي نسبتا" بالايي طراحي شده اند،با اينحال،کپی برداری از اطلاعات مغناطیسی آنها امكان پذير است.لذا بايد از واگذاري کارت عابر بانک خود  به افراد ناشناس يا غير قابل اعتماد،خودداري نماييم.

در يكي از هشدار هاي پليسي به شهروندان،آمده بود كه آگاهي و اطلاع از نصب قطعاتي کوچک در محل ورودي دستگاه خود پرداز به نام "اسکيمر" جهت کپي برداري از کارت هاي بانکي کاربران،الزامي است.همچنين؛اين هشدار حاكي از نصب قطعاتي سخت افزاري بر روي صفحه کليد دستگاه به نام "کي لاگر " يا نصب دوربيني کوچک بر روي دستگاه به منظور سرقت رمز عبور کاربران بود  كه نشان از دقت و هوش بالاي مرتكبين اين جرائم دارد.بايد توجه داشت كه در همه حال؛ارائه شماره کارت يا شماره حساب به فرد واريز کننده پول کفايت مي کند و اصولا" نيازي به ارائه ديگر اطلاعات مهم نظير رمز اول و دوم، CVV2، تاريخ انقضاء و غيره نیست ؛زيرا اين اطلاعات مختص برداشت از حساب يا خريد هاي اينترنتي است و مشخصا" افشاي آنها احتمال قرباني شدن را قطعي مي سازد.منطق و احتياط حكم مي كند اگر اشخاصي با شما تماس گرفته و خواهان مراجعه به دستگاه هاي خودپرداز به بهانه برنده شدن در قرعه كشي يا امثالهم شدند،هرگز اين درخواست ها را اجابت نكنيد؛ زيرا جهت واريز وجه به حسابتان،احتياجي به مراجعه به دستگاه مزبور نبوده و حتي جهت اطمينان از واريز شدن وجه به حساب خود؛بايد  از گزينه نمايش يا چاپ موجودي استفاده شود و نيازي به ورود به بخش انتقال نيست. يكي از تراكنش هاي خطرناك مالي،انجام نقل و انتقال هاي سنگين از طريق دستگاه "atm"است.در چنين مواقعي،مطلقا" نبايد از کارت بانکي خود جهت انجام مبادلات با حجم بالا استفاده نمود  و از اتصال حساب هايي با گردش مالي بالا به کارت بانکي بايد پرهيز کرد.سرقت يا گم شدن كارت بانكي،احتمال سوء استفاده را دوچندان مي كند و ضرورت دارد با اعلام به موقع و در کمترين زمان ممکن به بانک صادر کننده کارت اقدام گردد و حتي مي توان از طريق اينترنت بانک يا تلفن بانک نيز اين کار را انجام داد تا از سوء استفاده هاي احتمالي پيشگيري صورت پذيرد. شايسته است به هنگام استقرار در كنار دستگاه خودپرداز،به روشي مناسب و ايمن ايستاده و از ورود علني رمز كارت خود اجتناب نماييم ؛ زيرا برخي افراد شديدا" علاقمند به نقض حريم خصوصي و رؤيت اطلاعات شخصي ديگران هستند.مضاف به اينكه،توصيه جدي متخصصان امر آنست كه از نگهداري رمز عبور به همراه کارت عابر،خودداري شود تا در صورت مفقودي  يا ربوده شدن کارت، با حساب خالي خود مواجه نشويد!!

سخن آخر اينكه؛هرچند برخي معتقدند تحصيل اموال قربانيان از حساب هاي مالي ايشان،ضرورتا" مصداق كلاهبرداري است؛مع الوصف؛در بسياري از موارد،به دليل مفقود بودن عنصر اغفال و رضايت قرباني و عدم احراز متقلبانه بودن وسايل مورد استفاده مجرم،عمل ارتكابي فاقد شرايط و اركان متشكله كلاهبرداري بوده و اصولا" بسياري از برداشت ها بدون اطلاع مالباخته رخ مي دهد.عليهذا؛بسته به طريق تحصيل مال و با توجه به شرايط و اوضاع و احوال حاكم بر هر واقعه جنايي،عمليات اجرايي مي تواند مشمول عناوين مجرمانه ديگري نظير سرقت،تحصيل مال از طريق نامشروع،أخاذي يا برخي جرائم مصرحه در قانون جرائم رايانه اي باشد.وانگهي؛به نظر مي رسد صرف برخورد كيفري با مجرمين مذكور؛چندان مثمر ثمر نبوده و لاجرم؛افزايش سطح آموزش و آگاهي عمومي و بالا بردن ضرايب اطمينان و ايمني عابر بانك ها و خودپرداز ها از طريق حذف يا تقويت يا كاهش آماج و سيبل هاي جرمزا با تاكيد بر شيوه هاي پيشگيرانه وضعي و موقعيتي،اثربخشي مطلوب تري را به همراه خواهد داشت.

 

دکتر ایوب میلکی

چهارشنبه بیست و پنجم اسفند ۱۳۹۵ 7:44 سید حسام مزارعی

سومین صفحه عیدانه دوهفته نامه بردل

 

گاه شماری اویغوری  بر اساس نام حیوانات دوازده گانه  

 

      1hwi_حسین_جعفری.jpg                   

 

 

دکتر فریدون جنیدی گاه شماری حیوانی که هر سالی را بر پشت حیوانی می دانند مربوط به قوم مغول می داند .

 شباهت های زیاد این گاه شماری با تقویم چینیان و نام های مشابه دلیل بر این است که این گاه شماری از سرزمین های شرقی برخاسته و در بین ایرانیان هم پس از دوران اقتدار مغولان معمول شده است .

این گاه شماری از یک افسانه در دوره باستان نشات گرفته که بدین شرح است :

 روزی بودا در آغاز سال نو، تمامی حیوانات را به نزد خویش دعوت کرد، امّا از میان تمامی حیوانات، تنها دوازده حیوان دعوت بودا را جدّی گرفتند و به محضر او رفتند. این دوازده حیوان عبارت بودند از: موش، گاو، پلنگ یا ببر، گربه، نهنگ یا  اژدها، مار، اسب، بز، میمون، خروس یا مرغ، سگ و خوک. از آن پس بودا مقدّر نمود که سرنوشت انسان و جهان، تنها به دست این دوازده حیوان باشد و هریک از این حیوانات در هر سال یکی پس از دیگری پدیدار شوند و مقدرات کائنات و سرنوشت جهان را در دست بگیرند.

ابونصر فراهی ادیب و لغوی  شهیر ایرانی  قرن هفتم ، در کتاب ارزشمند خود" نصاب الصبیان "نام این دوازده حیوان را به ترتیب در قطعه شعری چنین ذکر کرده است .

"موش وبقر وپلنگ وخرگوش   شمار

زین چهار که بگذری نهنگ آید ومار

وانگه به اسب و گوسفند هست حساب

حمدونه ومرغ وسگ وخوک آخر کار"

نگارنده این دوبیت شعر را در دوران نوجوانی یک روز که برای حاضر کردن درس های خود به صحرا و مزارع حومه ی شهر وحدتیه رفته بودم از زبان زنده یاد مرحوم مشهدی محمدرضا اسماعیلی که به مزرعه ی خود آمده بود شنیدم . موضوع چنین شکل گرفت که من بر فراز تپه ای در همسایگی تلمبه ی ایشان قدم زنان درس می خواند م و ایشان با موتور سیکلت به مزرعه آمد و قبل از دست بردن به هر کاری در مزرعه با هم سلام و احوالپرسی کردیم و نزدیکی های عید نوروز بود وقتی صحبت بر سردرس و مدرسه و این مباحث رفت از خاطرات دوران مکتب خانه و حلول سال نو و تعطیلات نوروزی و فرهنگ مردم دیارمان برایم سخن گفت و در میان صحبت به نام گذاری فصول و این که سال بر پشت چه حیوانی است و خصوصیات سال بر اساس طبع این حیوانات برایم  نقل کرد و این شعر را هم از حفظ خواند و من گوشه ی کتابم یاد داشت کردم و خوب خاطرم هست آن روزگار معنی حمدونه را نمی دانستم و از ایشان پرسش کردم گفتند حمدونه نام دیگر میمون است و میمون خصوصیتش این است که جست و خیز می کند و و خرگوش هم همینطور پس اگر سال بر پشت یکی از این دوتا باشد بعضی جاها بهار و غله خوب می آید و بعضی جاها کمتر و اگر سال بر پشت نهنگ باشد نهنگ می خوابد و چون جایش در دریا است سال پر باران است و اگر سال پشت خروس باشد ، چون خروس جانور رسوایی است باران ها با رعد و برق همراه است و اگر بر پشت گاو باشد چون گاو با وقار و سنگین است سال خوب است . خلاصه برای هر حیوانی صفاتی ذکر کردند و با خوب وبدی سال مطابقت دادند .

روزگاران بعد که به مطالعه در این موارد پرداختم فهمیدم که گفتارهای آن فقید بر اساس اطلاعاتی بوده که در میان مردم غالب نقاط ایران و در دوره های بعد از هجوم مغول رواج داشته است . اما این تقویم و گاه شماری همان طور که ذکر شد مربوط به مغولان و چینیان بوده است وتقویم در میان فارسی زبان ها چنین بوده است  . تقویم باستان یا فرس هخامنشی که مربوط به اوایل دوره هخامنشیان است . و در کتیبه داریوش اول در بیستون نحوه ی گاه شماری آن بیان شده است . لوحه های گلی تخت جمشید نیز اسامی ماه ها را عنوان می کند.مثلا نام ماه اول سال "ادوکن ییش"یعنی هنگان کندن جو است که با ماه فروردین در تقویم زرتشتی مطابقت دارد ونام آخرین ماه سال "ویخن " است که با اسفند مطابقت دارد. در این تقویم سال از اول پاییز آغاز می شده است .

  تقویم دینی مزدیسنا که پس از داریوش اول رایج شد و ماه های زرتشتی جایگزین ماه های فرس هخامنشی شد.این تقویم یک گاه نامه ی مذهبی محض بودو بر اساس خواسته های دینی زرتشت و مزدا پرستی و فرایض مذهبی بود. هر ماه به فرشته یا فرشتگان خاصی اختصاص داشت که هر فرشته فرایض دینی بخصوصی را در زمان مشخصی توصیه می کرد.

تقویم یزدگردی که پس از انقراض ساسانیان در نزد پارسیان زرتشتی محفوظ ماند. در این تقویم سال 365 روز و دارای 12ماه بود وهر ماه 30روز بود و آن 5 روز اضافی در آخر اسفند یا اول فروردین آورده می شد.

تقویم رسمی ایرانی – تقویم جلالی- که بر اساس قانون مصوب 11/1/1314 تقویم رسمی شد. در این تقویم اول بهار آغاز سال است و اسامی ماه ها برگرفته از اسامی قدیم ایرانی در تقویم اوستایی است. این سال مبتنی برمحاسبات نجومی است. و روز اول سال یانوروز روزی است که خورشید در فاصله ظهر روز قبل و ظهر آن روز از نقطه اعتدال بهاری می گذرد.

 

 اسامی ماه های آن چنین است:

فروردین یعنی فروهرهای پاکان ونام یکی از ایزدان زرتشتی.

اردیبهشت یعنی بهترین راستی ونام یکی از امشاسپندان آیین زرتشتی.

خرداد یعنی کمال و درستی ونام یکی از امشاسپندان آیین زرتشتی.

تیر یعنی نگهبان باران و از ایزدان زرتشتی.

مرداد یعنی بی مرگی ونام یکی از امشاسپندان آیین زرتشتی.

شهریور یعنی کشور برگزیده و از ایزدان آیین زرتشتی.

مهر یعنی دوستی و محبت و ایزد محافظ عهد و پیمان.

آبان یعنی آب ها و ایزد نگهبان آب.

آذر یعنی آتش و ایزد نگهبان آتش.

دی یعنی آفریننده و دادار.

بهمن یعنی نیک اندیشی و از امشاسپندان آیین زرتشت.

اسفند یعنی بردباری و فروتنی.

 

 ایرانیان برای هر پدیده سودمندی جشن -یعنی نیایش همگانی- برگزار می‌کرده‌اند. از این پدیده‌ها می‌توان رویدادهای طبیعی را نام برد. زمین در گذر خود به گرد خورشید از مداری بیضی شکل می‌گذرد. هرگاه خورشید در هر یک از دو مرکز این بیضی باشد -زمین در دو سر قطر بزرگ جای داشته باشد-، درازای روز و شب برابر می‌شوند که نقطه‌های اعتدال بهاره و پاییزه نامیده شده‌اند.

با گذر از نقطه اعتدال و رسیدن زمین به دو سر قطر کوچک بیضی طول روز یا شب کم‌کم به بلندترین اندازه خود می‌رسد که به ترتیب نقطه‌های انقلاب تابستانه و زمستانه نام دارند. از سوی دیگر هم زمان با گردش زمین زاویه تابش خورشید به بخش‌های گوناگون زمین نیز دگرگون شده، گرمای آنجا را کم یا زیاد می‌کند. بدین گونه سال خورشیدی، فصل‌، ماه و دیگر پدیده‌های مربوط به گاه شماری پدید می‌آید. در دو نقطه اعتدال بهاره وپاییزه همچنین در نقطه‌های انقلاب تابستانه و زمستانه به ترتیب جشن‌های نوروز، مهرگان، تیرگان و دیگان –یلدا- برگزار می‌شده است.

هریک از دوازده حیوانی که در تقویم اویغوری – مغولی - به ترتیب سال بر پشت آن هاست منش و روش و شعارخاصی دارند که چنین است .



 

شعار موش: ,"من فرمانروایی می کنم"

گرچه در نگاه مردم موش به هیچ وجه قابل ستایش نیست، و حتی در بسیاری از ضرب المثل های چینی مایه رسوایی قلمداد شده است، اما در راس علایم طالع بینی چینی قرار گرفته است. این علامت، حیوانی با روحیه، هوش، زیرکی، ظرافت، انعطاف پذیری، و سرزندگی بسیار می باشد.

 

شعار گاو: , "من پشتکار دارم"

گاو جثه بسیار بزرگی دارد. مردم معمولاً از گاو برای نشان دادن یک چیز بزرگ استفاده می کنند. گاو حیوانی کوشا، ساده، صادق، رک و روراست ، است.

 

 

شعار ببریا پلنگ: , "من پیروز می شوم"

گفته می شود که ببرها حیواناتی شجاع، بی رحم، قوی، و وحشت آور هستند و سمبل قدرت و تکبر می باشند. در زمان های قدیم، مردم معمولاً پادشاهان و فرمانروایان را با این حیوان مقایسه می کردند.

 

شعار خرگوش: , "من عقب نشینی می کنم"

برای زمان های طولانی خرگوش برای چینی ها سمبل امید بوده است. خرگوش حیوانی ظریف و دوست داشتنی است. در چین به نوزادان تازه به دنیا آمده تصاویری از خرگوش هدیه می دهند تا او زندگی سراسر آرامش و خوشبختی داشته باشد.

 

شعارنهنگ یا  اژدها: "من سلطنت می کنم"

اژدها شهرت بسیار بالایی در فرهنگ چینی دارد. این حیوان سمبل اقتدار، مقامت، احترام، شانس، موفقیت، و ظرفیت می باشد. در گذشته پادشاهان چینی خود را اژدها می نامیدند و تاجشان "تاج اژدها" نامیده می شد.

 

شعار مار: "من احساس می کنم"

در طالع بینی چینی، مار پس از اژدها آورده شده است، اما اهمیت آن به عنوان سمبل پرستش بسیار بالاتر از اژدها است. مار به معنای بدخواهی، شرارت، رمز و راز و همچنین تیزهوشی، غیب گویی، و توانایی تشخیص گیاهان مختلف است.

شعار اسب: "من اداره می کنم"

خصوصیات اسب، شخصیت ملی مردم چین است، که برای پیشرقت خود مصرانه و باپشتکار تلاش می کنند. او حیوانی پرانرژی، روشن، دلسوز، مهربان، باهوش، و توانا است.

 

شعارگوسفند یا  بُز: "من متکی می شوم"

 

 

شعار میمون: "من تفریح می کنم"

میمون حیوانی بسیار باهوش است. مردم معمولاً این حیوان را با آدم های زیرک و باهوش مقایسه می کنند. این حیوان بسیار فرخنده و مبارک است که سمبل شانس نیز می باشد.

 

 

شعار مرغ یا خروس:  "من بهتر می دانم"

خروس سمبل وفاداری و وقت شناسی است. برای گذشتگان که ساعت شماطه ای نداشتند، بانگ خروس اهمیت ویژه ای داشته است و مردم را بیدار می کرده است.

 

 

شعار سگ:  "من نگران هستم"

سگ دوست انسان است که می تواند او را درک کند و از او اطاعت کند، چه صاحبش ثروتمند باشد و چه فقیر. چینی ها سگ را حیوانی فرخنده و مبارک می دانند. اگر سگی وارد خانه ای شود، صاحب خانه با آغوش باز او را خواهد پذیرفت.

 

 

شعار خوک:  "من حفظ می کنم"

خوک در درک افکار انسانی به اندازه سگ دانا نیست. عاشق خوردن و خوابیدن و چاق شدن است. از این رو معمولاً نشانگر تنبلی و بدهیکلی است. از جانب مثبت، بسیار خوش رفتار است و آزاری به دیگران نمی رساند و می تواند برای مردم ثروت و فراوانی بیاورد.

این باورها از قرن هفتم در میان ایرانیان رواج پیدا کرده و هنوز هم بر این باورند . برای این که بفهمیم هر سال بر پشت چیست ابتدا سال مورد نظر را منهای شش می کنیم و حاصل را تقسیم بر دوازده و عدد به دست آمده با شماره ی یکی از حیوانات دوازده گانه مطابق است و بر همین اساس سال 1395 بر پشت میمون  بوده و سال 1396 بر  پشت خروس یا مرغ است .

 

با تبریک سال نو خدمت خوانندگان محترم وبگاه هم دلی ،مزارعی و بی براء ، و آرزوی سلامتی و موفقیت برای سید حسام عزیز و خانواده محترمشان و سپاس و تشکر از همه ی دوستانی که برای برقراری این وبگاه فعالیت می کنند .                 

 

      حسین جعفری

چهارشنبه بیست و پنجم اسفند ۱۳۹۵ 7:43 سید حسام مزارعی

دومین صفحه عیدانه دوهفته نامه بردل ( معرفی وحدتیه )

عنوان : معرفی موقعیت جغرافیایی ،آمار جمعیت و پوشش گیاهی شهر وحدتیه

به قلم : فرهیخته همشهری مهندس حسن کازرونی

 

bn6a_photo_2017-03-15_22-54-24.jpg

 

فضای سبز شهری بخشی از فضاهای باز شهری است که در عرصه‌های طبیعی و مصنوعی آن تحت استقرار درختان، گل‌ها، چمن‌ها و سایر گیاهان است که براساس نظارت و مدیریت انسان با درنظر گرفتن ضوابط، قوانین و تخصص‌های مرتبط با آن برای بهبود شرایط زیستی، زیستگاهی و رفاهی شهروندان و مراکز جمعیتی غیر روستایی، حفظ، نگهداری بنا می‌شود.
جاذبه‌های طبیعی نظیر دریاها، رودخانه‌ها، جنگلها و مراتع می باشند. جاذبه‌های غیر طبیعی نظیرر پارکهایی که به دست انسان ایجاد شده اند.
رودخانه دالکی، روخانه شاهپور و آبشار شول و مراتع سرسبز اطراف آن و کوههای نرگسی ازز جاذبه‌های طبیعی آن می‌باشند.

ydd_photo_2017-03-15_22-46-00.jpg


موقعیت جغرافیایی شهر وحدتیه:

وحدتیه به وسعت 390 هکتار در حاشیه جنوب غرب ارتفاعات رشته کوه زاگرس واقع می باشد
عرض شمالی 〖29〗^°,〖26〗^',〖22〗^'' و طول شرقی〖51〗^°,〖20〗^',〖53〗^'' در ارتفاع 94 متری از سطح دریا قرار دارد.


آب و هوای منطقه:


بیابانی، گرم و شدید 
متوسط بارندگی سالیانه 274 میلیمتر 
متوسط درجه حرارت روزانه 9/24 درجه (متوسط حداکثر گرمترین ماه سال 9/47 درجه و متوسطط حداقل درجه حرارت سردترین ماه سال 2 درجه 


خاک منطقه:
آهکی با عمق کم
میزان ماده آلی کم، از نظر حاصلخیزی در حد متوسط
pH خاک 8/7 


10) آمار جمعیت:
بر اساس آمار سال 1392 جمعیت شهر وحدتیه 13296 نفر و آمار جمعیت حومه 2464 نفر که جمعیت کل شهر و حومه 15760 نفر با تعداد 3250 خانوار شهر و 662 خانوار حومه جمعاً 3912 خانوار و تاکنون با روندی افزایشی در آن مناطق ساکن می‌باشند.


11) عمده پوشش گیاهی بومی و فضای سبز:
پوشش گیاهی بومی: 
گز، استبرق (خرگ)، جغجغه(کهورک)، لگجی، هندوانه ابوجهل (خیار گرگو)، خار مریم و نخل(خرما)، کنارمحلی و پیوندی، کهور، اوکالیپتوس، آکاسیا، کونوکارپوس، گل ابریشم، چریش، گل کاغذی ،شقایق، شب بو، مرمرشک، سربرنجاس، خار شتر، گل زرد، هلپه، آویشن،خرفه (پرپین یا پرپهن)،سیر وحشی(جیکه وملو )،سپستان ،خرزهره ، تکوما ،لگنوم ،آگاو ،یوکا،ناترک،گل ابریشم و غیره وپوشش زراعی منطقه که عمده مشاغل افراد بومی بعد از نخل داری وباغداری را شامل می شود گندم، جو، سبزی- صیفی‌جات می باشد .

 

 

 4wyx_photo_2017-03-15_22-45-30.jpg

8p8l_photo_2017-03-15_22-45-55.jpg

1lif_photo_2017-03-15_22-45-39.jpg

ebto_photo_2017-03-15_22-45-34.jpg

vqx_photo_2017-03-15_22-52-33.jpg

dte5_photo_2017-03-15_22-52-37.jpg

12) چند پیشنهاد برای حفظ و صیانت و توسعه فضای سبز شهری بنظر می‌رسد:


تبلیغات عمومی واطلاع رسانی گسترده در رسانه‌ها و بالابردن آگاهی مردم نسبت به المان هایی شهری
افزایش سطح آموزش در تمام مقوله های آموزشی (کاشت، هرس، آبیاری، تغذیه ،نگهداری ) 
احداث کمربند سبز اطراف شهر
جنگل‌کاری اطراف جاده‌ها ،بزرگ راه ها و کوه های اطراف شهر 
اختصاص بخشی از درآمد نفت و گاز برای توسعه پروژه‌های جنگل‌کاری و بوته‌کاری باگیاهان و بوته‌های مقاوم به خشکی- گرما و شوری براساس نتایج تحقیقات
احداث نهالستان شهرداری با هدف تولید نهال

 

*****

در ادامه معرفی شهر ،چند تصویر از شهر وحدتیه از دریچه دوربین هنرمند همشهری عبدالرضا دانش پژوه تقدیم می گردد .

 

 4wuw_photo_2017-03-06_18-13-49.jpg

 d9oq_photo_2017-03-06_18-14-01.jpg

ln0b_photo_2017-03-06_18-14-13.jpg

 11v5_photo_2017-03-06_18-14-17.jpg

28z_photo_2017-03-06_18-14-09.jpg

چهارشنبه بیست و پنجم اسفند ۱۳۹۵ 7:40 سید حسام مزارعی

ویژه نامه نوروزی دوهفته نامه بَردِل

     آمد بهار خرم و آورد خرمی           وز فرّ نوبهار شد آراسته زمی

نوروز اگر چه روز نو سال است، روز کهنه‌ی قرنهاست. پیری فرتوت است که سالی یک بار جامه‌ی جوانی می‌پوشد تا به شکرانه‌ی آن که روزگاری چنین دراز بسر برده و با این همه دَم‌سردی زمانه تاب آورده‌است، چند روزی شادی کند. از اینجاست که شکوه پیران و نشاط جوانان در اوست.(خانلری )

نرم نرمک بهار طبیعت از راه می رسد و صحنه ی جهان آیینه نمای قدرت خداوندی می گردد . با استعانت از آفریدگار جهان و به انگیزه ی رستاخیز طبیعت با عیدانه ی دوهفته نامه " بردل " با بخش های متنوعی همراه شما خوبان روزگار هستیم .

سال 95 با تمام اخبار خوب و بد آن رو به پایان است .

اتفاقات خوبی را در سال 95 در سطح شهر شاهد بودیم که جا دارد از دست اندرکاران امر تشکر کنیم که در پویایی شهر بسیار قابل لحاظ و انشالله که تداوم داشته باشد . سال 95 را می توان یکی از پرکارترین سال ها برای واکنش های اجتماعی نام نهاد. واکنش هایی که به مدد فضای مجازی نمود بیشتری یافت. افزایش روحیه مطالبه گری در همشهریان را باید به فال نیک گرفت و این مهم محرکی برای مسئولین شهری بود  . تداوم فعالیت های عمرانی و آبادانی شهر به همت مسئولین محترم شهر ، ایجاد سینما نقطه شهر وحدتیه حرکتی میمون و پسندیده که امیدواریم فارغ از اعمال سلیقه مسئولین شهری شاهد در نظر گرفتن سلایق متفاوت جوانان باشیم و گزینشی فیلم ها نباشند که موجب جذب حداکثری جوانان و خانواده ها باشیم . انجمن زمین سبز حرکتی خوب در بین جوانان که امیدواریم در حد اسم باقی نمانده و شاهد فعالیت های آنها باشیم . ظهور انجمن ادبی قلم ، برنامه های هنری و تاتر ، پویایی موسسه قرآنی شهر ، درگیری مضاعف ناحیه مقاومت شهر در کارهای فرهنگی با روی کار آمدن فرمانده ای خلاق و فعال ، اخبار خوب ورزشی در سطح بین المللی ورزشکاران و احیای مجدد تیم های فوتبال ، برگزاری همایش انجمن ادبی باران و رونمایی از کتاب چمدان چوبی همشهری جناب محمد فقیه الاسلام ، همایش خانوادگی تغذیه به همت کانون توسعه شهر ، همایش شهدای شهر به همت ناحیه مقاومت و ستاد همایش ، مسابقه فرااستانی کتابخوانی شهدای شهر وحدتیه به همت کانون توسعه ، اولین حضور وحدتیه در پایتخت کتاب به همت مدیر کانون توسعه که با انتخاب استان بوشهر به عنوان پایتخت کتاب همراه گردید ، ... ، و بالاخره برنامه های متنوع روز بزرگداشت وحدتیه حسن ختامی بر سال 95 زادگاهم بود .

اخبار ناگواری نیز شاهد بودیم . غم از دست دادن عزیزان همشهری که کوچ ابدی زنده یاد باقر ارشدی برای همه همشهریان دردناک بود . در سطح کشور فوت آیت الله رفسنجانی ، شهدای آتش نشان پلاسکو و کولبران ، تصادم قطار و در حوزه هنر کوچ ابدی عباس کیارستمی ، حسن جوهرچی و علی معلم و در ورزش منصور پورحیدری و... . روحشان شاد

 

امسال یک سال استثنایی را در استانمان تجربه نمودیم ؛ چرا که داشتیم خشکسالی عجیبی را تجربه می نمودیم و خبری از باران رحمت الهی نبود طوری که پس از چهل و اندی سال شاهد " قبله دعای " مردم دیارم بودیم .همه ناامید از این همه خشکسالی که بهمن حماسه ای دیگر آفرید و باران عجیب باریدن گرفت و تا جایی که برف این رحمت کم سابقه الهی در استانمان باریدن گرفت .شاید سالهای سال بگذرد تا در بوشهر مجددا بارش برف را تجربه کنیم . باران سیل آسایی که شاهد بسته شدن چند مسیر مواصلاتی استان از جمله مسیر بوشهر –برازجان . طغیان رودخانه ها واقعا کم سابقه بود .

حال که به پایان این نگاشته می رسم بر خود فرض می دانم کمال تشکر و امتنان را از همرهان همیشگی وبگاه داشته باشم .از شاعران بزرگوار شهرم که چراغ این دوهفته نامه از وجود آنها روشن است ، از فرهیختگان دیارم که با مقالات تخصصی خود همراهی می کنند و وبگاه را متعلق به خود می دانند . از تک تک اعضای محترم کانال وبگاه همدلی مزیری بی ورا که صبورانه پای کانال مانده و حضورشان موجب انگیزه تداوم فعالیت است .

در پایان امید اینکه در سال پیش رو :

سایه گان شدن همچنان وظیفه ما باشد . قبای نویی از جنس فروتنی و رنگ سبز بهاری بر تنمان پوشیده باشد و بوی خوش عطر تن بهار در لحظه لحظه زندگی مان جاری باشد . نکته آخر اینکه بهار بهترین زمان بخشش است . پس بیاییم احوالمان را به دست خود به بهترین حال تغییر داده و به سمت نیکی ها سوق دهیم . عیدتان خجسته و فرخنده باد .

 

سید حسام مزارعی

چهارشنبه بیست و پنجم اسفند ۱۳۹۵ 7:39 سید حسام مزارعی

دومین همایش روز وحدتیه

اتحادخبر: دومین همایش روز وحدتیه در 20اسفندماه  1395برگزار گردید.

به گزارش روابط عمومی شهرداری و شورای اسلامی شهر وحدتیه دومین همایش روز وحدتیه در 20 اسفندماه در محل حسینیه ابوالفضل (ع) برگزار گردید. در این همایش که به همت مجموعه شهرداری و شورای اسلامی و با مشارکت جمعی از فرهیختگان شهر برگزار گردید علاوه بر حضور پر رنگ شهروندان اعم از زن و مرد، مسولین شهر و استان نظیر دکتر ستوده قاءم مقام عمرانی و مدیرکل دفتر شهری استانداری بوشهر، مهندس بنوی رییس روابط عمومی پارس جنوبی، امامان جمعه شهرهای سعدآباد و وحدتیه، مهندس صفایی شهردار و اعضای شورای اسلامی شهر، فرماندهان نظامی و انتظامی، فرهیختگان و فرهنگیان، جوانان، ورزشکاران و دیگر اقشار جامعه حضور داشتند.


قائم مقام معاون عمرانی استانداری بوشهر اعلام کرد: 37 شهرداری و 37 شورا وشهر در استان بوشهر وجود دارد.
مهرداد ستوده افزود: شهر وحدتیه از لحاظ پروژه های عمرانی چه از نظر کیفیت و چه از نظر کمیت در بین شهرداری های استان شرایط خوبی دارد .
وی یادآورشد: شتاب در توسعه با مشارکت و حضور مسئولانه نخبگان هر منطقه ای انجام می شود.
رییس شورای اسلامی شهر وحدتیه نیز گفت: وحدتیه یکی از شهرهای نخبه پرور و دارای ظرفیت های خوب منابع انسانی در استان بوشهر است.
کرامت الله کشاورز افزود: در راستای معرفی ظرفیت ها ، پتانسل ها و نخبگان شهر وحدتیه در سال 94 با مصوبه شورای اسلامی 20 اسفندماه به عنوان روز وحدتیه نامگذاری شده است.
شهردار وحدتیه نیز در این آیین گفت: برنامه ریزی و همراهی شورای اسلامی و مردم باعث شده تا در چند سال اخیر توسعه ، عمران و آبادی شهر وحدتیه شتاب گیرد.
عبدالحمید صفایی افزود:آغاز عملیات اجرایی پارک گردشکری شهر وحدتیه ،اجرای پارک محله ای نفت و زمین چمن مصنوعی،آسفالت معابر و پروژه های عام المنفعه درمجموع با اعتباری بالغ بر 90 میلیارد ریال انجام شده است.
وی یاآورشد:پیش بینی اجرای 14 پروژه عمران شهری در سال آینده در برنامه کاری این شهرداری است که برای اجرای آنها 50 میلیارد ریال هزینه خواهد شد.
امام جمعه وحدتیه نیز گفت: پیشرفت شهر وحدتیه مدیون مسئولیت پذیری مردم این شهر است که همدل و همگرا هستند و ما مسئولان باید قدر این نعمت را بدانیم و ارج نهیم.
حجت الاسلام سید یعقوب موسوی افزود: حضور فعال مردم وحدتیه در مراسم های مذهبی، دینی و ملی و اطاعت از ولی امر مسلمین و دارا بودن 58 شهید دفاع مقدس و سرداران شهید از افتخارات شهر وحدتیه است.
وی اظهارداشت: وحدت و یکدلی مردم وحدتیه زبانزد عام و خاص است.
در این آیین از نخبگان شهر وحدتیه در عرصه های مختلف تجلیل شد.

در ابتدای مراسم کرامت کشاورز رییس شورای اسلامی شهر وحدتیه ضمن خوش آمدگویی و خیر مقدم و تبریک روز وحدتیه به مهمانان در خصوص اهداف و برنامه ها و سیر مراحل برگزاری این همایش توضیحاتی ارایه داد.

کشاورز افزود: در راستای پاسداشت و نکوداشت تاریخ گذشته شهر همچنین تشکر و تقدیر از بزرگان، فرهیختگان و زحمت کشان عرصه های مختلف تاریخی این سرزمین، تجلیل از فداکاریهای ایثار گران و زنان و مردان شهر وحدتیه سرزمین نفت و نخلستان، معرفی تاریخ و داشته های شهر به نسل جوان تصمیم به برگزاری همایش روز وحدتیه گرفته شد.

کشاورز ادامه داد: امروزه نسل حاضر به تاریخ گذشته شهرشان افتخار و احساس غرور و بالندگی میکنند.

رییس شورای اسلامی شهر وحدتیه خاطر نشان نمود: در پی فراخوان مقاله حدود 30 مقاله از نویسندگان و صاحب نظران در خصوص موضوع همایش دریافت گردید که با نظر کارشناسان تعداد 6عدد مقاله انتخاب که 3تا از مقاله ها  قرائت میگردد.

کشاورز در پایان سخنان خود مجددا از همت تمامی تلاشگران در عرصه های مختلف تاریخ این سرزمین کهن و تاریخ معاصر تقدیر و قدردانی نمود.

وی از تلاشهای مجموعه شهرداری خصوصا شهردار تلاشگر شهر مهندس صفایی که با همت خویش چهره شهر را دگرگون و در مسیر توسعه و عمران و آبادانی شهر تلاشهای چشمگیر و جهشی بی نظیر داشته اند تشکرنمود.

در ادامه لیراوی استاد دانشگاه نویسنده و پژوهشگر در خصوص تاریخ گذشته شهر وحدتیه به ایراد سخن پرداخت.

وی باتوضیح مفصل در خصوص علت و وجه تسمیه نامگذاری شهر وحدتیه و موقعیت جغرافیایی و وضعیت استقراری این شهر در طول تاریخ اظهار داشت این شهر از ترکیب دو روستای بزرگ به نام  بی براومزیری تشکیل شده که بزرگان و اساتید و پزشکان و.....فراوانی در طول تاریخ درد امان این شهر پرورش یافته اند که در حال حاضر منشاء خیر و برکت و منادی خدمت به هم وطنان هستند.

وی نیز از تلاشهای شهردار و شورای شهر در راستای توسعه شهر تقدیر نمود.

در ادامه همایش حجت الاسلام سیدیعقوب موسوی امام جمعه شهر وحدتیه، دکتر بابااحمدی و آقای حسین جعفری مقالات و نوشته های خود را با موضوعات تاریخ شهر وحدتیه سرزمین نفت و نخلستان و ابعاد حقوق شهروندی به حاضرین تقدیم داشتند که مورد توجه و تشویق حضار قرارگرفت. سپس شجاع شاعر محلی سرای استان شعری را در خصوص تاریخ وحدتیه قرائت نمود. گروه سرود مدارس دخترانه نیز به اجرای برنامه پرداختند.

در پایان مراسم به پاس تلاشهای بی نظیر شهردار وحدتیه و همت شبانه روزی وی در مسیر توسعه و عمران شهر با اهدای لوح سپاس از آقای مهندس صفایی تقدیر به عمل آمد.

همچنین با تقدیم لوح تقدیر و هدایایی از اعضای ستاد برگزاری و برگزیدگان بخشهای مختلف همایش تقدیر و تشکر گردید.

یکشنبه بیست و دوم اسفند ۱۳۹۵ 21:3 سید حسام مزارعی

  "   توسعه شهر وحدتیه و نقش مدیریت شهری – شهروندان  "

بهنامآنکههستیازعدمکرد               زلالعلمجاریازقلمکرد

 

    

سید ابوالفضل علوی – دانش آموخته ی DBA دانشگاه تهران

Email : pnbco@yahoo.com

اسفند ماه 1395

 

چکیده

شهروندان بعنوان رکن اصلی یک شهر و یکی از سه ضلع دولت، مدیریت شهری ( شهرداری و شورای شهر) و مردم، از حق و حقوقی در شهر برخوردار هستند. شهروندان به عنوان وارثان اصلی و زیست کنندگان شهر، هرروزه از امکانات و خدمات مختلف شهر بهره مند میشوند و چنانچه یک رابطه منطقی و موزون بین این سه عنصر برقرار نباشد، تعادل و توازن شهری بهم میخورد . ازینرو باید در ساختن شهری زیبا و آباد و پیشرفته و توسعه یافته دست به دست هم دهیم و از شیوه های نوین مدیریت مشارکتی بهره گیریم . مطلبی که منصفانه باید بدان اعتراف کرد تغییر و تحولات چند ساله اخیر چهره شهرمان است که در اینجا مراتب سپاسگزاری و امتنان خود را از دست اندر کاران اعلام میدارم و توفیقات روز افزون را برایشان آرزومندم. روش تحقیق مقاله حاضر از نوع توصیفی-تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای و اسناد می باشد.

مقدمه  

روز دوشنبه مورخ دوم اسفند ماه امسال سومین دوره انتخاب و معرفی پایتخت کتاب ایران و جشنواره روستاها و عشایر دوستدار کتاب در تالار وحدت تهران برگزار شد . به دعوت انجمن بوشهریان مقیم تهران، اینجانب نیز خود را به مراسم رساندم تا شاهد هنر نمایی هموطنانم در عرصه کتاب و کتابخوانی باشم . با توجه به جو فرهنگی غالب شهر وحدتیه انتظار داشتم نام زیبای شهرم را از بلندگوی سالن بشنوم و شهردار محترم و اعضای محترم شورای اسلامی شهر وحدتیه  را به عنوان منتخب شهر دوستدار کتاب ببینم و تشویق کنم اما متاسفانه مراسم به اتمام رسید و نامی از وحدتیه نبود.  حیف و صد حیف که بنا به فرمایش امیر مومنان علی (ع) فرصت ها مانند ابر در گذرند و نتوانستیم از آن بهره ببریم . خوشبختانه شنیدن نام های زیبای روستای درازی، شهر شبانکاره، شهر برازجان، شهر بوشهر و شهر کنگان کمی حال ما را خوش کرد و انتخاب شهر بوشهر به عنوان سومین پایتخت کتاب ایران نه تنها از اندوهمان کاست بلکه شاد و سرمستمان کرد . به راستی چه باید کرد؟ کجای کار میلنگد ؟ چرا در مجامع داخلی و کشوری حضورمان کمرنگ است ؟ چرا شهرمان جایگاه واقعی خود را ندارد؟ و چندین چرا و چراهای دیگر...

در این مقاله سعی شده است به علل و عوامل اساسی که بتواند پاره ای از معضلات و مشکلات را دیده وارائه طریق کند پرداخته شود تا ان شاالله در سالیان آینده شاهد حضور موثر تر و کارآترمجموعه مدیریت شهر در سطح کلان استان و کشور عزیزمان باشیم. مطالب تحت سرفصلهای “فرهنگ شهروندی "، " توسعه شهری "و " تغییر و تحولات "بشرح زیر ارائه میگردد:

الف ) فرهنگ شهروندی

منظور از فرهنگ شهروندی، سیستمی از استنباط مشترک است که شهروندان نسبت به شهر دارند، به آن ارج می نهند و برای آن ارزش قائلند . فرهنگ شهروندی یک واژه توصیفی است و بیان میکند که شهروندان از چه زاویه ای به شهر خود نگاه میکنند . آیا اهداف و عملکرد مورد انتظار، شفاف و مشخص هستند؟ آیا مدیریت شهری به نو آوری و خلاقیت بها می دهد و برای آن پاداش مناسب در نظر میگیرد ؟ بنا براین میتوان انتظار داشت که افرادی با زمینه های گوناگون و در سطوح مختلف دریک شهر باشند و فرهنگ شهروندی را درقالب  عبارت های هم شکل و یا مشابه توصیف نمایند . فرهنگ شهروندی میتواند به عنوان یک عامل کنترل به حساب آید که موجب به وجود آمدن یا شکل دادن به نگرش ها و رفتار شهروندان شود .

بدیهی است که شهروندی مفهومی فراتر از شهر نشینی است و شهروندان هستند  که شخصیت  مدنی شهر را می سازند . دو نهاد، ارکان اصلی مدیریت شهری را به وجود می آورند: نخست شورای شهر و دوم شهرداری ها که در رأس هرم اجرایی قرار دارند . آموزش صحیح شهروندان و ارتقاء سطح فرهنگ شهروندی آنان میتواند زمینه ساز ایجاد شهری پایدار برای آیندگان باشد .

اغلب شهر های دنیا و قریب به اتفاق شهرهای ایران، بدواً سکونتگاهی بنام " روستا " بوده اند . تعداد کمی نیز با طرح و برنامه بعنوان شهرک یا شهر های جدید ساخته و توسعه یافته اند . شهر، بزرگترین نماد تمدن بشری است که انسان آن را برای امنیت، آسایش و رفاه خود بنا نهاده است . از دیگر سو شهر فقط یک سکونتگاه  و خوابگاه نیست بلکه محلی آباد است که روح اجتماع را متبلور کرده و از آن هویت میگیرد . بنا براین شهر هویتی دارد که این هویت، وام دار فرهنگ شهر نشینان آن است .

شهر مثل یک موجود زنده در حال رشد و تغییر و تحول است و این تغییرات بدون مشارکت شهروندان یا امکان پذیر نخواهد بود یا بسیار کند پیش خواهد رفت . بنابر این به هر طریق ممکن باید مشارکت  آنان را جلب کرد.

ب ) توسعه شهری

کلمه "توسعه" در لغت به معنای گسترش و بهبود است . توسعه اگر چه دارای بعد کمّی نیز میباشد و دربسیاری از موارد حتی ممکن است مترادف با کلمه رشد تلقی شود اما در اصل ابعاد کیفی مد نظر است . درواقع توسعه دارای  ابعاد گوناگونی است  که" رشد "فاقد تمامی آن ابعاد می باشد .

" توسعه "فرآیندی است که در آن یک جامعه از مرحله ای به مرحله بالاتری  از پیشرفت میرسد . بعبارت دیگر توسعه فرآیندی است که در آن رفاه جامعه درکل بطور مداوم و پیوسته افزایش می یابد . این فرآیند از طریق یک رشته تغییرات در ساختار آن جامعه و غالباً  اجتماعی – سیاسی – فرهنگی و اقتصادی رخ میدهد . توسعه پدیده ایست پویا که به زمان و مکان معینی تعلق ندارد و مختص جامعه خاصی نیز نیست .

درسال 2000 میلادی درنشست سالیانه سازمان ملل متحد در نیویورک، سران کشورهای عضو سازمان ملل متحد هشت هدف توسعه ای را به تصویب رساندند که عبارتند از :

1-     از میان برداشتن فقر مطلق و گرسنگی

2-     حداقل تحصیلات ابتدایی برای همه مردم دنیا

3-     تشویق به برابری جنسیتی و توانمند سازی زنان

4-     کاهش مرگ و میر نوزادان

5-     بهبود سلامت مادران

6-     مبارزه با بیماری های همه گیر

7-     تضمین پایداری محیط زیست

8-     بهبود همکاری جهانی برای توسعه

 

بنظر میرسد استراتژی توسعه در شهر " وحدتیه " می بایست متکی بر بخش کشاورزی باشد . در حمایت از این نظر، هم دلایل تاریخی بی شماری میتوان ذکر کرد و هم به وضعیت فعلی شهر میتوان چشم دوخت .پاره ای از اندیشمندان، امکان دستیابی  به توسعه را برای «جوامع  کم برخوردار» در شرایط موجود ناممکن میدانند و شعار ثروتمند هر روز ثروتمند تر و فقیر هر روز فقیر تر میشود را تکرار میکنند. اما واقعیت این است که جرقه هایی که در گوشه و کنار زده شده است این نوید را می دهد که اگر جامعه ای  بخواهد و درست حرکت کند، امکان رسیدن به توسعه ناممکن نیست . تلاش ها و مساعی ارزشمند چند سال اخیر جمع فرهیخته ای در شهر " وحدتیه " که در اینجا متواضعانه از ایشان تشکر میکنم روزنه های امیدی  را به روی مردم گشوده است و نقطه عطفی است  در گذر از جامعه  سنتی به جامعه در حال پیشرفت و توسعه .

          به هر حال تاکید بر اصولی همانند توانایی فکری و قدرت سازماندهی، علم گرایی، نظم و انضباط، آرامش و امنیت آحاد شهروندان، نظام آموزشی پویا و کار آمد و فرهنگ صحیح اقتصادی میتواند مسیر ما را در نیل به اهداف توسعه ای شهرمان هموار تر کند.

ج) تغییر و تحولات

جهان در حال تغییر و تحول است . سرعت تغییر در روزگار ما بیشتر از هر زمان دیگری است . جوامع بشری نه تنها برای کسب سرآمدی بلکه برای بقاء نیز باید متناسب با تغییرات جهان تغییر کنند . تغییر در جوامع،کاری جمعی و گروهی است .همفکر و همراه کردن افراد در یک  حرکت جمعی، بطوری که هریک از آنها از صمیم قلب در جهت اهداف و خواسته های گروه فعالیت نمایند، کار ساده ای نیست . بدیهی است که تغییر، تلاش و انرژی زیادی را از پیش قراولان می طلبد . حفظ سطح انرژی لازم در فرآیند تغییر و راه های افزایش آن، یکی از چالش های مهم تغییر موفق است. پشتکار برای حفظ سطح انرژی کفایت نمیکند، باید سازوکار های تولید انرژی برای تقویت موتور تغییر را شناخت و به کار انداخت . مجموعه هایی که بتوانند تغییرات مناسب را کشف کنند و آنرا در خود بوجود آورند، موفق و پیش رونده خواهند بود.

گذشته با تمام اهمیت و آموختنی هایش و با تمام تاثیری که میتواند بر آینده داشته باشد اتفاق افتاده است و هیچ نیروی بشری نمیتواندآن را دیگر بار و به گونه ای متفاوت بیافریند، ولی آینده در راه است و بخش مهمی از آن به آنچه امروز میگذرد مربوط است . ما باید سهم فرزندان وحدتیه را از آینده معلوم کنیم وبرای این منظور، به عزمی همگانی نیاز داریم . عزم جامعه وحدتیه را مجموعه مدیریت شهری و معتمدین محلی آن رقم میزنند لذا امر مدیریت مقوله ای است که باید برای رشد و توسعه و تعالی وتغییرات مثبت ساختاری در ابعاد فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی شهر مورد توجه ویژه قرار گیرد.

یکی از اندیشمندان  علم مدیریت میگوید : انسانها تغییر نمیکنند مگر اینکه مجبور باشند . تجارب مدیریتی اینجانب، آشنایی و حتی تسلط در سه حوزه زیر را برای یک مسئول شهری ضروری میداند:

1-     دانش منابع انسانی به منظور حداکثر سازی بهره وری عملکرد نیروی انسانی

2-     دانش استراتژی و دید بلند مدت داشتن

3-      دانش بازاریابی جهت شناخت دقیق بازیگران عرصه سیاست و فرهنگ و اقتصاد

 

نتیجه گیری و ارائه پیشنهادات

در خطبه بیست و سوم کتاب ارزشمند نهج البلاغه کلامی فروتر از کلام خالق و فراتر از کلام مخلوق است که میفرماید : برای خدا کار کنید نه برای نشان دادن به دیگران و یا شنودن این و آن، که هرکس که برای جز خدا کاری کند، خدا اورا به وی وا میگذارد. در انتها به ذکرچند پیشنهاد که میتواند در پیشرفت و توسعه شهرمان مثمر ثمر باشند میپردازیم:

1-     مشارکت در امور خیر:
سعدی رحمه الله علیه می فرماید:

"خیری کن ای فلان و غنیمت شمار عمر        زان پیشتر که بانگ برآید فلان نماند"

یکی از روش های انجام کار، روش جمع سپاری یا خلق مشترک با شهروندان "Crowd Sourcing" میباشد که پایه و اساس آن خیر اندیشی و دستگیری دست نیازمندان است . باشد که در این راه همت گماریم  و شهری بسازیم بدون مستمند و مستضعف.

2-     مثبت اندیشی: افکار و الفاظی مانند " نمیشه، نمیتونم، توی وحدتیه جواب نمیده، مگه میشه ؟ " را کنار بگذاریم. قطاری که حرکت میکند لاجرم سنگ میخورد. قطار تازمانی که در ایستگاه است کسی کارش ندارد .پس ما باید مثل قطار حرکت کنیم و در ایستگاه نمانیم و از حرف و حدیث ها نهراسیم.

3-     کارآفرینی: سازمان دیده بان جهانی کارآفرینی میگوید : کار آفرین شخصی است که کسب و کارکوچکی دارد و حداقل 3 ماه به کارمند خود حقوق پرداخت کرده باشد. بر این اساس پیشنهاد مشخص اینجانب "تعیین و اعطای جایزه سالیانه کارآفرینی" به نخبگان وحدتیه ای است که میتواند در شایسته پروری، شایسته گماری و شایسته سالاری مفید فایده باشد .

4-     الگو گزینی برای شهر در جهت توسعه سریعتر: در این پیشنهاد میتوان به یک نمونه خارجی و دو نمونه داخلی اشاره داشت : دره سیلیکون یا “Silicon Valley” واقع در کالیفرنیای آمریکا که پایتخت فناوری دنیاست  با بالاترین درآمد سرانه درمیان جوامع گوناگون . رمز موفقیت در آنجا نوآوری و مهاجر پذیری است . هم چنین در داخل کشور میتوان به شهرهای تبریز و رشت به عنوان  "شهر نخستین ها" اشاره کرد و در زمینه توسعه مدیریت شهری از آنان الگو گرفت.

5-     تدوین سند چشم انداز شهر وحدتیه تا سال 1404 هجری شمسی: یکی از شاخه های جدید علم، رشته آینده پژوهی است که این امکان را به ما می دهد که بر اساس داشته هایمان و شناسایی نقاط قوت و ترمیم نقاط ضعفمان به نوشتن یک سناریوی دقیق تا سال 1404 برای شهرمان همت گماریم و از آن به عنوان چراغ راه توسعه بهره ببریم.

6-     زیاد تصمیم نگیرید : پیتر دراکر (Peter Drucker) بنیان گذار مدیریت مدرن معتقد است که مدیری که تصمیمات زیادی میگیرد هم تنبل است و هم ناکارآمد . اگر دائم درحال تصمیم گیری هستید بدانید که دستور العمل های لازم و صحیح را ایجاد نکرده اید . عقاید دراکر اثر بسیار عمیقی روی ساختار و مدیریت سازمان های دولتی و غیر دولتی امروزی داشته است.

 

منابع و مآخذ:

1-      نهج البلاغه، ترجمه دکتر سید جعفر شهیدی، 1373 انتشارات آموزش انقلاب اسلامی

2-     مدیریت رفتار سازمانی، دکتر سید رضا سید جوادین ،1386 نشر نگاه دانش

3-     توسعه اقتصادی، دکتر محمود روزبهانی، 1385 نشر تابان

4-     رقص تغییر، پیترسنگه، ترجمه دکتر حسین اکبری، مسعود سلطانی،1393 انتشارات آریانا قلم

5-     23اصل موفقیت وارن بافت، ترجمه سید محمد حسینی بهشتیان، 1389 نشر نوآور

6-     مدیریت آینده، عبدالرضا رضایی نژاد،1373 نشر خدمات فرهنگی رسا

 

سید ابوالفضل علوی

یکشنبه بیست و دوم اسفند ۱۳۹۵ 19:1 سید حسام مزارعی

مفهوم ساده مشارکت شهروندان در توسعه شهری

 

چکیده

مشارکت بخشی از مقوله دموکراسی است و در چارچوب روابط شهروندان و دولت و رابطه قدرت در جامعه شکل می گیرد. اجراي پروژه توسعه شهري يك فعاليت جمعي است مبتني بـر نقـش مشاركت شهروندي با الگوهاي متفاوت مبتني بر مشاركت افراد، خانواده ها، گروه ها، سازمان ها، نهادها و بخش هاي خصوصي و عمومي است. شهر، نیز بزرگترین نماد تمدن و توسعه بشری است که انسان آن را برای امنیت، آسایش و رفاه خود بنا نهاده است. اکثر شهرهای دنیا، بلکه قریب به اتفاق شهرهای ایران، بدوا سکونتگاهی با نام روستا بوده‌اند. کمک به توسعه شهری، به نوعی منجر به برقراری عدالت اجتماعی و به‌ تبع آن، جلوگیری از مهاجرت می گردد. در کشور ما، چنانچه روستایی دارای جمعیتی معادل ۳۵۰۰ نفر باشد و پاره‌ای از شرایط فرعی دیگر نیز در آن مهیا گردد، بالقوه، ظرفیت تبدیل به شهر را پیدا می‌کند. آنچه امروزه توسعه و بهره وري خدمات شهري را تضمين مي كند، مشاركت كليه شهروندان در فعاليت هاي شهري است كه مي تواند مشروعيت، مقبوليت و رضايتمندي شهروندان را براي مديريت شهري توأمان به ارمغان آورد. موضوع مشارکت شهروندان در امور، از دو دهه قبل تاکنون به عنوان عامل اساسی در بررسی های توسعه مورد توجه است. انواع مشاركت شهروندان در توسعه شهری می تواند شامل: مشارکت ذهني– معنوي، مشاركت سياسي، مشاركت فيزيكي، مشاركت مالي و مشاركت ابزاري می باشند. شهروندان، به عنوان رکن اصلی یک شهر و یکی از سه ضلع دولت، مدیریت شهری (شهرداری) و مردم، از حق و حقوقی در شهر برخوردار هستند. شهروندان به عنوان وارثان اصلی و زیست‌کنندگان شهر، هر روزه از امکانات و خدمات مختلف شهر بهره‌مند می‌شوند و چنانچه یک رابطه‌ی منطقی و موزون بین این سه عنصر برقرار نباشد، تعادل و توازن شهری و این جامعه‌ی انسانی به هم می خورد و آسیب‌ها و ناهنجاری‌هایی متوجه این محیط، خواهد شد که به صورت واگیره‌ای بسان ویروسی خطرناک، آثار مخرب خود را در بافت اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی شهر و سایر تقسیمات جغرافیایی کشور برجای می‌گذارد.

کلمات کلیدی: الگوهای مشارکت، توسعه شهری، مدیریت شهری

1- مقدمه

مهمترين و عظيم ترين سرماية هر جامعه منابع انساني آن جامعه اسـت كـه بـراي بهـره برداري از آن روش هاي خاصي وجود دارد. مشاركت جويي يكي از نيازمندي هاي روحـي رواني و منشأ احترام به انسان است. مشاركت در زندگي جمعي حقي طبيعي قلمداد شده و در دهه هاي اخير در مديريت شهري مورد تأكيد قرار گرفته است. در جوامع پيشرفته، مشاركت مردم در برنامه هاي شهري نهادينه شـده و حقـوق و تكـاليف مديران شهري و شهروندان مـشخص شـده اسـت. اما در ايران، آن جا كه از مشاركت شهروندان سخن رانده مي شود، مشاركت تـوده اي، فاقد نظم و انسجام، فقدان طبقه بندي نيازها و خواست ها در اين زمينه نمـود دارد و امـري سمبليك، شعاري و نمادين است (توسلی، 1369). اين نوع مشاركت نه تنها راه گـشا نبـوده بلكه مسائل و مشكلات متعددي به دنبال داشته است. زماني كه از مـشاركت سـخن گفتـه مي شود، نحوه و چگونگي مـشاركت امـري مغفـول بـاقي مـي مانـد و مـشاركت كننـدگان نمي دانند مكانيزم مشاركت چيست؟ نحوة تعامل با مديران شهري چگونـه بايـد باشـد؟ در چه اموري و چگونه مي توان مشاركت كرد؟ عدم پاسخگويي بـه ايـن گونـه پرسـش هـا و موارد مطروحة ديگر ضمن ايجاد سردرگمي در مردم، مديران شهري را قانع مـي سـازد كـه مشاركت مردم امري وقت گير، پرهزينه و غير ضرور است. بايد اذعان داشت كه مشاركت داراي ساز وكارها، ضرورت ها و پيش زمينه هاسـت كـه در صورت محقق نشدن آن امكان مشاركت واقعي و هدفمند در جهت بهبـود امـور پديـد نمي آيد (علوي تبار، 1379).

توسعه شهری فرآیند رو به گسترشی است که همه عرصه هاي اقتصادي، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی شهرها را در بر گرفته است؛ هر کدام از این ابعاد در فرآیند توسعه شهري مهم اند، اما بعد اقتصادي بسیار مهمتر و اساسی تر است. در بررسي ديدگاه ها و نظريه هاي مشاركت دو رويكرد عمده را مي توان تـشخيص داد: نگرش خرد و نگرش كلان. در سطح خرد بـر انگيـزه، گـرايش و رفتـار مـشاركت تأكيـد مـي شـود و در سـطح كـلان زمينـه هـا و شـرايط و عناصـر سـاختاري مـورد توجـه قـرار مي گيرند (ريتزر، 1373). كنش مشاركتي به دو بخش ذهني و رفتاري تقسيم شده كه بخـش ذهني، تمايلات و گرايش هاي فردي را در بر مي گيرد و بخش رفتاري، انجام فعاليـت هـاي داوطلبانه جمعي را مد نظر دارد (علوي تبار، 1379).

بطور کلی موقعیت جغرافیایی هر شهر در حال توسعه، منجر به به جذب روستائیان و مهاجرین دیگر می گردد. نیازهای مردم برای ارائه‌ی خدماتی چون آسفالت و جدول‌گذاری معابر و نگهداری آنها، تجهیز و توسعه‌ی ناوگان حمل و نقل عمومی، ارائه‌ی خدمات شهری مانند جمع‌آوری زباله‌ها و نظافت معابر، توسعه‌ی فضاهای سبز شهری، رسیدگی به کیفیت معابر و توسعه و ایمن‌سازی آن‌ها و ده‌ها مورد دیگر تجلی می‌یابد و شهرداری و مردم برای پاسخ به این نیازهای جدیدشان با مشکلاتی مواجه می‌شوند. شهر، بزرگترین نماد تمدن بشری است که انسان آن را برای امنیت، آسایش و رفاه خود بنا نهاده است. این محصول بشری، تأثیری دائمی و فراگیر بر زندگی وی داشته و خواهد داشت. شهر که مجموعه‌ای از کالبد و اجتماع را در بر می‌گیرد، انسان را در سطحی بسیار وسیع و در بستری از ارتباطات پیچیده، به سویی رهنمون می‌سازد که علی‌القاعده باید در راستای دست‌یابی او به کمال انسانیت باشد. از سوی دیگر شهر، فقط یک سکونت‌گاه نیست بلکه محلی آباد است که روح اجتماع را متبلور کرده و از آن هویت می‌گیرد. بنابراین شهر، هویتی دارد که این هویت، وام‌دار فرهنگ شهرنشینان آن است. از آنجایی که هویت، مجموعه‌ای از صفات و مشخصاتی است که باعث تشخص یک فرد یا اجتماع از افراد و جوامع دیگر می‌گردد، شهر نیز به تبعیت از این معیار، شخصیت یافته و مستقل می‌گردد.

شهروندان، به عنوان رکن اصلی یک شهر و یکی از سه ضلع دولت، مدیریت شهری(شهرداری) و مردم، از حق و حقوقی در شهر برخوردار هستند. شهروندان به عنوان وارثان اصلی و زیست‌کنندگان شهر، هر روزه از امکانات و خدمات مختلف شهر بهره‌مند می‌شوند و چنانچه یک رابطه‌ی منطقی و موزون بین این سه عنصر برقرار نباشد، تعادل و توازن شهری و این جامعه‌ی انسانی به هم می خورد و آسیب‌ها و ناهنجاری‌هایی متوجه این محیط، خواهد شد که به صورت واگیره‌ای بسان ویروسی خطرناک، آثار مخرب خود را در بافت اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی شهر و سایر تقسیمات جغرافیایی کشور برجای می‌گذارد.

2- مفهوم مشارکت

انسان موجودی اجتماعی است و زندگی اجتماعی نیز همواره برپایه همکاری و مشارکت استوار می گردد. مشارکت (Participation) به ‌معنی به ‌کار گرفتن منابع شخصی به ‌منظور سهیم شدن در یک اقدام جمعی است (محسنی و جاراللهی، 1382). مشارکت عملی جمعی، آگاهانه و داوطلبانه است که دربردارنده دخالت شهروندان در امور عمومی و در سطوح مختلف تصمیم‌گیری­های اداری و سیاسی و انداختن رأی به صندوق تا مساعدت مستقیم به ارضای نیازهای اجتماعی و همچنین دخالت مردم در کارکرد سازمان­هایی است که حیات کاریشان به آن بستگی دارد. علاوه ‌بر این مفهوم مشارکت درگیری مردم در سازمان‌های مذهبی و غیرمذهبی، انجمن‌ها و جنبش­هایی از همه نوع که حیات اجتماعی را تحت تأثیر قرار می‌دهند، اما مستقیماً به توزیع قدرت مربوط نمی‌شوند و جنبش‌هایی که زندگی خصوصی را متأثر می‌سازد ولی به‌طور مستقیم با اهداف اقتصادی مرتبط نیستند را دربر می‌گیرد (جباری، 1378).

بنیادی‌ترین اندیشه زیرساز مشارکت پذیرش اصل برابری مردم است و هدف از آن‌، همفکری، همکاری و تشریک مساعی افراد در جهت بهبود کمیت و کیفیت زندگی در تمامی زمینه‌های اجتماعی‌، اقتصادی و سیاسی است. مشارکت فراگردی است که از راه آن مردم به دگرگونی دست می‌یابند و دگرگونی را در خود پدید می‌آورند. کرفت و بیراسفورد تحولاتی چون ظهور جنبش‌های اجتماعی جدید، تأمل و بازنگری در مورد نیاز انسان، ظهور مجدد ایده شهروندی و پست‌مدرن را موجب توجه به ایده مشارکت دانسته‌اند (جباری، 1373).

3- انواع مشارکت از لحاظ موضوع

به لحاظ موضوعی مشارکت را به گونه‌هایی چون مشارکت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و غیره تقسیم‌بندی می‌کنند. اما باید توجه داشت که تفکیک دقیق آن‌ها به‌دلیل درهم‌تنیدگی، هم‌پوشی و مکمل یکدیگر واقع شدن امکان‌پذیر نیست و معمولاً یا به‌صورت عام از مشارکت بحث می‌شود و یا به‌صورت ترکیبی، مانند: مشارکت اجتماعی-سیاسی و اقتصادی.

الف. مشارکت اقتصادی؛ در ‌واقع مشارکت اقتصادی بر تأثیرگذاری بر شیوه و پویش تولید، روابط حاکم بر این پویش و وسایل مادی تولید برای رفع نیازهای مادی و افزایش تولید متمرکز است که در قالب مداخله و درگیر شدن افراد در نظام تصمیم‌گیری مربوط به تخصیص منابع اقتصادی و مشارکت در سیاست توسعه اقتصادی نمود پیدا می‌کند (غفاری، 1380). مشارکت اقتصادی با فرایند تولید و نظام‌های تولیدی رابطه تنگاتنگ دارد. تعاونی‌ها، سازمان‌یافته‌ترین اشکال مشارکت اقتصادی‌اند (سعیدی، 1382).

در کل می‌توان ادعا کرد که منظور از مشارکت اقتصادی، حضور آگاهانه و مختارانه اقشار مختلف مردم در جهت تولید، پس‌انداز سرمایه‌گذاری بیشتر و مطلوب‌تر، توزیع مناسب و عادلانه، مصرف عقلانی و بهینه از منابع مادی و طبیعی و کالاهای مورد نیاز زندگی و صرفه‌جویی در استفاده از منابع کمیاب زندگی است.

ب. مشارکت سیاسی؛ درگیر شدن فرد در سطوح مختلف فعالیت در نظام سیاسی، از عدم درگیری تا داشتن مقام رسمی سیاسی است (راش، 1377). تعریف ناظر بر مشارکت سیاسی، بر نقش مشارکت در سلسله‌ مراتب قدرت تأکید دارد.‌ به‌نظر هانتینگتون مشارکت سیاسی عبارت است از؛ فعالیت شهروندان خصوصی به‌منظور تأثیرنهادن بر فرایند تصمیم­گیری­ سیاسی دولت. آنتونی گیدنز در بحث مشارکت سیاسی به مردم‌سالاری مشارکتی اشاره نموده و آن‌را نظامی می­داند که در آن تصمیمات به‌طور جمعی توسط کسانی که این تصمیمات بر زندگی­شان تأثیر­گذار است گرفته می­شود. از طرفی حیث اولوف پیترسون مشارکت سیاسی را به‌عنوان تلاش‌هایی که با هدف تأثیرگذاری برجامعه صورت می‌گیرد تعریف می‌نماید (تاج مزینانی، 1382).

ج. مشارکت اجتماعی؛ مشارکت اجتماعی دلالت بر گسترش روابط بین‌گروهی در قالب انجمن‌های داوطلبانه، باشگاه‌ها، اتحادیه‌ها و گروه‌هایی دارد که معمولاً خصلتی محلّی و غیردولتی دارند، که در قالب سیاست‌های اجتماعی، مشارکت و درگیر ساختن مردم در فرایندهای اجتماعی مختلف را هدف خود می‌دانند. انجمن‌های داوطلبانه مهم‌ترین عرصه شکل‌گیری و سامان‌دهی فعالیت‌های مشارکتی در جامعه محسوب می‌گردند از این منظر، مشارکت اجتماعی ارتباط تنگاتنگی با جامعه مدنی دارد (غفاری، 1382).

از دیدگاه چلبی انجمن‌های داوطلبانه نوعی بسترسازی مناسب برای مشارکت اجتماعی را فراهم می‌آورند. از یک طرف تشکل‌های مشارکتی با جلب همکاری افراد، زمینه اتصال هرچه بیشتر آن‌ها به جامعه را فراهم آورده و مشارکت فردی در امور اجتماعی را افزایش می‌دهند و از سوی دیگر با بسط شبکه‌های اجتماعی و تقویت همبستگی اجتماعی به گسترش مشارکت فعالانه و داوطلبانه افراد جامعه کمک می‌کنند. حضور در عرصه مشارکت اجتماعی، حضوری است فعالانه، با انگیزه، فارغ از الزامات و تعیین‌های تحمیلی. از این‌رو می‌توان گفت مشارکت اجتماعی، مشارکتی است که آگاهی، داوطلبانه بودن و غیرحکومتی بودن از خصایص عمده آن است. به‌طور کلی می‌توان گفت که مشارکت اجتماعی حوزه وسیعی از فعالیت‌ها را دربر می‌گیرد مثل: عضویت، همکاری و فعالیت‌های فردی و جمعی افراد جامعه در انجمن‌ها و تشکل‌های دولتی و غیردولتی اعم از انجمن‌های مذهبی، علمی، اجتماعی، اقتصادی، حرفه‌ای، شغلی، انجمن‌های محلی، منطقه‌ای و ملی، ستادهای بازتابی و کوتاه‌مدت‌ای (ستادهایی که برای مدتی کوتاه در مواقع خاص برای واکنش به یک حادثه تشکیل می شود)، احساس مسئولیت در قبال همنوعان از طریق احترام به حقوق مشروع و قانونی آنان، شرکت و همکاری در برگزاری مراسم و جلسات مختلف خیریه اعم از مجالس، اعیاد ملی-مذهبی و غیره. مشارکت اجتماعی ریشه در ساخت و روابط گروهی در سطوح محلی و ملی دارد و در نهایت مبتنی بر یک فرایند است، فرایندی که طی آن اطمینان و همبستگی میان مردم برقرار می‌شود. مشارکت عنصری پویا، کمیت‌ناپذیر و تا حدودی غیر قابل پیش‌بینی و دگرگون‌کننده شرایط است (محسنی و جارالهی، 1382).

د. مشارکت فرهنگی؛ در این نوع مشارکت، مردم در تولید فرهنگ و ارتقای آن در بین گروه‌ها دخالت می­کنند. تقویت هنر مردمی، تسهیل و تعامل فرهنگی در جوامع چندفرهنگی و افزایش وفاق اجتماعی در جوامع چندقومی از عرصه‌های مهم مشارکت فرهنگی می‌باشد (سعیدی، 1382).

ه. مشارکت روانی؛ این نوع مشارکت مورد تاکید روان‌شناسان اجتماعی است، و دلالت بر نوعی درگیری ذهنی و عاطفی دارد که زمینه‌ساز ابتکارات جمعی است. مشارکت روانی در قالب ایجاد تغییر و دگرگونی در ذهنیت‌ها و شکستن عقاید قالب نامناسب و شرکت در عمل جمعی مشترک، گرایش و آمادگی روانی لازم را برای کنش جمعی فراهم می‌نماید (غفاری، 1382).

4- وظایف مردم(شهروندان):

شهروندی، نه تنها به معنای سکونت در یک شهر به مدت مشخص که به معنای مجموعه‌ای از آگاهی‌های حقوقی، فردی و اجتماعی است. زندگی شهری، یک زندگی جمعی است و برای موفقیت در این نوع زندگی بایستی فردگرایی و منفعت طلبی تاحدودی مهارشده و اخلاق جمعی رواج یابد (رجبی، 1390؛ غفاری، 1382). شهروند مؤثر کیست؟

  1. شهروندان، دارای خوی همکاری و خودگردانی می‌باشند و ضمن حفظ هویت‌های خاص خود عضویت‌شان در دیگر هویت‌های جمعی را نیز حفظ می‌کنند و برای تحقق این هدف با تشکیل انجمن‌های مختلف، منافع شخصی و عمومی را پیوند می‌دهند.
  2. شهروندان، دارای نقش‌های تفکیک شده می‌باشند و از حقوق، امتیازات و مسئولیت‌های این نقش آگاهند و آن را مطالبه می‌نمایند.
  3. شهروند، در امور عمومی جامعه مشارکت می‌کند. در واقع شهروندان در امور مختلف از نگهداری از امکانات عمومی و حفظ فضای سبز تا تعمیر مدرسه‌ی محل و آسفالت و تنظیف شهر و خیابان خود احساس مسئولیت می‌کنند.
  4. شهروندان، با تشکیل شورای اسلامی شهر، به عنوان نهادی مستقل از دولت، به نظارت و مشارکت در تصمیم‌گیری‌های دولتی و اجرای آن‌ها می‌پردازند.
  5. شهروند، در امورجامعه، منتقد است و عقاید سنجیده‌ای دارد. اما فضیلت اصلی یک شهروند، اعتدال و انصاف در قضاوت و انتقاد است. یعنی یک شهروند، در عین حال که نهادهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی را به باد انتقاد می‌گیرد، اما اگر همین نهادها در معرض تهدید واقع شوند، جانب انصاف را رها نکرده از آن‌ها دفاع می‌کند.
  6. شهروند، دیگران را به مثابه یک شهروندِ برابر با خود تلقی می‌کند و می‌پذیرد که ارزش و اعتبار و هویت آن شهروند، برابر با هویت خود اوست.
  7. حس مشارکت و سهیم بودن در هزینه‌های شهری، در باطن یک شهروند به عنوان یک ضرورت وجود دارد نه به عنوان یک حس دلپذیر.
  8. شهروند کسی است که هم خویش و منافع خویش را بنگرد و هم منافع دیگران را در نظر آورد.
  9. به هر روی زندگی شهری یک زندگی جمعی است و برای موفقیت در این نوع زندگی بایستی فردگرایی و منفعت‌طلبی تا حدودی مهار شده و اخلاق جمعی رواج یابد در سایه‌ی همکاری و همراهی با دیگران و پذیرش مسئولیت‌ها، شرایط بهتری را برای خویش و دیگران فراهم سازند.

5- وظایف مدیریت شهری(شهرداری):

مدیریت شهری، باید نگاهش را به شهروندان بعنوان صاحبان و ولی نعمتان شهر، تغییر دهد و شهرداری و زیرساخت‌های شهری و امکانات و اعتباراتی که در اختیار او و مجموعه‌ی کارکنان شهرداری است، به مثابه امانتی بداند که از طریق شهروندان در اختیارش گذاشته شده است، لذا توصیه هایی نیز به شهرداران داریم:

  1. به نظر می‌رسد مهم‌ترین کاری که باید مدیران شهری انجام دهند، جلب اعتماد شهروندان است. شهرداری با شفاف‌سازی امور و اطلاع‌‌رسانی به موقع و دائم به شهروندان، درباره‌ی درآمدها و هزینه‌های اداره‌ی شهر، می‌تواند، سهم شهروندان را در اقتصاد شهر توسعه دهد.
  2. پرداخت جوایز خوش حسابی و تخفیف عوارض و دیگر مشوق‌ها نیز برخی اقداماتی است که در راستای تشویق و ترغیب پرداخت عوارض می‌تواند صورت گیرد.
  3. در راستای رویکردهای فرهنگ‌سازی و آموزشی، تلاش شهرداری متوجه فرهنگ‌سازی و آموزش بیشتر شهروندان در ارتباط با نقش آن‌ها در توسعه و آبادانی شهر باشد.
  4. مدیران شهری باید تعادل و توازنی را در دخل و خرج شهر ایجاد کنند. اگر می‌بینیم بسیاری از شهرهای دنیا در زیبایی، فضای شهری دلنشین، امکانات مناسب و خدمات شهری مطلوب به عنوان الگو مطرح هستند، دلیل آن بیش از هر چیز جلب مشارکت شهروندان در تأمین هزینه‌های شهر است. اما در کشور ما و به ویژه در شهرهایی که باید به آنها اتلاق «روستا- شهر» داشته باشیم، می‌بایست به این نکته توجه داشته باشند که تمام یا بخش زیادی از درآمدهای شهرداری، الزاماً نباید از شهروندان تأمین شود، بلکه باید از منابع دیگری تأمین گردد که با ادراک و بهپویی مدیران شهری یافته، احصاء و اجرا می‌شود.
  5. مشارکت، یکی از کلیدی‌ترین مفاهیم توسعه‌ی شهری است و آگاهی و اطلاعات شهروندان، در زمینه‌ی امور مربوط به شورا، شهر و شهرداری، در افزایش مشارکت آنها نقش به سزایی دارد. اگر این آشنایی در حد پایین‌تری باقی بماند، اغلب این تصور می‌شود که مهم‌ترین وظیفه‌ی شهرداری، تأمین نظافت شهری است و اینجاست که شهروند به شهرنشین، تنزل می‌یابد و به عنوان عنصری بی‌تفاوت، نقش اصلی خود را ایفاء نمی‌کند و هزینه‌ی شهر نشینی را پرداخت نمی‌نماید.
  6. «شهر انسان‌گرا»، شهر منطبق بر سلیقه‌ی آنی و سودگرایانه‌ نیست، در شهر انسان‌گرا، شهروند، ارتباطی منطقی در زمین و آسمان می‌یابد، با محیط پیرامونش عجین می‌شود، صفات و خصوصیات ملکوتی او شکوفا می‌شوند و در نهایت می‌تواند در کنار سایر شهروندان و با بهره‌گیری از کالبد شهرش و عناصر متشکل آن، خود را به حدی معقول از کمال برساند. شهر انسان‌گرا، محل به کمال رسیدن انسان است. با این وصف شهرداری یک نهاد بسیار مهم و تأثیرگذاردر اداره‌ی شهر است و وظیفه‌ی شهرداری، تنها یک وظیفه‌ی خدماتی و عمرانی نیست، بلکه شهرداری، یک نهاد اثرگذار است که تمامی فرایندها و تعاملات اجتماعی یک شهر را در بر می‌گیرد. یک شهردار خوب باید واجد دانایی، آگاهی، هوشمندی، توانایی، داشتن قابلیت، تخصص، تدین و نگاه راست و درست به مشکلات باشد.
  7. یکی از شاخص‌ها در ارزیابی عملکرد شهرداران، میزان تلاش آنان در جذب سرمایه‌گذاری است. سیاست‌ها و برنامه‌های شهرداران، باید تشویقی باشد، بنابراین شهرداران باید با اجرای این برنامه، سرمایه‌گذاران را به سرمایه گذاری بیشتر و گسترده‌تر، در عمران شهری ترغیب و تشویق نمایند. در این زمینه، همچنین، توجه به برنامه‌های کارآفرینانه به‌عنوان برنامه‌های کوتاه مدت و میان مدت در جهت تأمین مالی و افزایش رفاه و حفظ زنجیره‌ی تأمین منابع در شهر، بسیار حائز اهمیت است.
  8. موفقیت شهرداران، مرهون یک سری مطالعات دقیق و درک صحیح از وضعیت و واقعیات موجود و با بکارگیری تفکرات سیستمی و متناسب با ساختارهای اجتماعی و فرهنگی شهرها می باشد و مهم‌ترین پارامتر موفقیت آنان را می‌توان در توجه به خرد جمعی و پرهیز از نظرات شخصی و حب و بعض‌های سیاسی و اجتماعی دانست. البته باید اذعان داشت چنین مدیریت‌هایی زمانی موفق می‌شوند که ساختارمند و با دیگر مدیریت‌های جامعه، هماهنگ و همگرا باشند.
  9. مدیران شهری، اگر برای تحقق مدیریت یکپارچه‌ی شهری تلاش نمایند، به این باور می‌رسند که این تفکر و عمل، هم آگاهانه است هم عالمانه، چرا که با تحقق مدیریت یکپارچه، شهرداران، مدیران و سازمان‌های ذیربط در امور شهری ثبات می‌یابند و با توجه به تشخیص و تایید شرایط احراز تصدی شهردار، مردم و جامعه از شهرداری با تجربه، مدیر و مدبر و مطلع به امور شهری برخوردار خواهند شد و پاسخگویی شهرداران نسبت به مطالبات مردم و همچنین انگیزه‌ی آنان برای برنامه‌ریزی جدی برای اداره امور افزایش خواهد یافت.

6- وظایف دولت:

همانگونه که ذکر شد، اغلب شهرهای کوچک فاقد زیرساخت های لازم شهری هستند و از سویی میزان درآمد اندک آنها، تکافوی مخارج بالای این شهرها را نمی کند. بنابر این رهاسازی این شهرها و راندن آنها با چوب خوداتکایی و خودگردانی، به دور از انصاف و عدالت اجتماعی است.

  1. دولت، به عنوان محور استقرار عدالت در جامعه، می‌بایست همواره از کمک‌های خود به این شهرداری‌ها دریغ نورزد بلکه به منظور تعادل‌بخشی بین این شهرها و شهرهای متوسط کشور، اقدامات حمایتی در قالب ردیف‌های اعتباری عمران شهری شامل کمک به خرید ماشین آلات، اجرای طرح‌های عمران و خدمات، بافت‌های فرسوده، بناهای تاریخی و آب‌های جاری شهری، ارائه نماید.
  2. بخش وسیعی از شهرداری‌ها، به ویژه در استان سیستان و بلوچستان، برای تأمین حداقل پرداخت‌های خود به حقوق و دستمزد کارکنان درجا می‌زنند، برای بالا بردن روحیه‌ی خدمت در این شهرداری‌ها ، بخشی از حقوق کارکنان این شهرداری‌ها را که ناچیز نیز است، دولت تقبل نماید.
  3. همانگونه که انتظار می‌رود خواهرخواندگی بین شهرداری کلانشهرهای کشور با سایر کشورها صورت گیرد، این ابتکار برای شهرهای کوچک نیز عملی شود، شهرداری‌های شهرهای بزرگ، به عنوان معین شهرهای کوچک قرار بگیرند و بخشی از حمایت‌های فنی، اعتباری آنها را عهده‌دار شوند تا همه‌ی جوامع شهری کشور در یک بازه‌ی قابل قبولی از خدمات شهری و سطح رفاه شهری برخوردار گردند.

7- وظایف شورای اسلامی شهرها:

شورای اسلامی شهرها، حلقه‌ی وصل کننده‌ی مردم، مدیریت شهری و دولت می‌باشند. اینان که خود نمایندگان شهروندان هستند، به منظور محقق ساختن مفهوم واقعی مشارکت مردم در برنامه ریزی، اجرا و ارزیابی طرح‌ها و برنامه‌های شهری، موجودیت یافته اند، بنابراین، باید حداقل اقداماتی بدین شرح را سرلوحه‌ی فعالیت‌های خود‌قرار دهند:

  1. صداقت، شفافیت و انعطاف‌پذیری، برگ برنده‌ی برنامه‌ریزی است، برنامه‌های شهری می‌بایست از طرف شورای شهر به مردم به صورت شفاف و صادقانه ارائه شود. این کار افزایش حس اعتماد شهروندان را فراهم می‌کند.
  2. نظرات شهروندان را محترم بشمارند، منافع مادی، حس بشردوستی، انگیزه‌های مذهبی، قومی، احساس وظیفه و… دلایل متفاوت مردم برای مشارکت است که نباید اینها را تهدیدی برای طرح‌ها برشمرد، بلکه فرصت‌هایی است که شورای شهر می‌بایست برای ایجاد یک پشتوانه‌ی قوی و محکم برای کارها از آنها استفاده کند.
  3. زمینه‌سازی مناسب برای آشنایی مردم با قوانین و مقررات شهری می‌بایست صورت گیرد، مردم گاهیبه دلیل اینکه با فواید مقررات شهری آشنا نیستند با آن مقابله می‌کنند و یا به انحاء گوناگون، از اجرای آن طفره می روند. بهتر است مدیران شهری فرصت‌های آموزشی برای آشنایی شهروندان با مقررات شهری را فراهم نمایند. برگزاری مسابقات در زمینه‌ی چهره‌شناسی شهر و معرفی عناصر زیبایی در شهر از این جمله است.
  4. برنامه‌ریزی دقیق و پیگیری، یکی دیگر از عناصر مدیریت شهری است، پروژه‌ها می‌بایست براساس حقایق شهر طراحی شود. متناسب با کالبد و فضای شهری باشد. این امر می‌تواند منجر به ایجاد روش‌های محیطی جدید در برنامه‌ها و طرح‌های شهری باشد که برای اولین بار در سیستم برنامه‌ریزی شهری اتفاق می‌افتد. ارائه‌ی گزارش پیشرفت کار به مردم می‌تواند از تعارضات کاسته و نسبت به ادامه‌ی کار طبق برنامه‌ی تدوین شده، ایجاد امیدواری اجتماعی نماید.
  5. برای ایجاد انگیزه‌ی بیشتر مشارکت در شهروندان، بهتر است طرحها از حالت نوشتاری به حالت تصویری(بیلبرد، اسلاید و حتی در قالب سی دی) در معرض دید و یا در اختیار مردم گذاشته شود. از طرفی ثبت دقیق نمادهای مشارکت، همراه با تبلیغات وسیع حتی به صورت موردی می‌تواند در ایجاد فرصت‌های جدید مشارکتی، بسیار مؤثر باشد. معرفی شهروندانی که به هر ترتیبی با شهرداری‌ها همکاری می‌نمایند در محافل عمومی، صدور تقدیرنامه از طرف مجموعه‌ی مدیریت شهری برای شهروندان نمونه، موجبات ارتباط قوی شهروندان با مدیریت شهری را فراهم می‌نماید.
  6. بهره‌گیری حداکثری از کارشناسان (سرمایه‌های فکری جامعه)، به‌ویژه در شهرهای کوچک و استفاده از توانمندی‌های بومی، فرصت بسیار مغتنمی است که می‌تواند زمینه‌ی ظرفیت‌سازی محیطی، همراه با اعتمادسازی در شهروندان را افزایش دهد.
  7. برای آنکه مدیریت شهری را به یکی از مهم‌ترین ابزار کارتجهیز کنیم، بسیار مناسب است که شورای شهر با استفاده از تکنولوژی روز، اقدام به ایجاد بانک جامع زمین مرجع نماید که کلیه‌ی لایه‌های اطلاعاتی فیزیکی، محیطی و فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و تجاری را در برداشته باشد. مسلماً بکارگیری گسترده از قابلیت‌های سامانه‌ی GIS در مدیریت شهری، راه‌گشای بسیاری از مسایل می‌باشد.
  1. اگر چه رویکرد مدیریت شهری در ایران با مقوله‌ی برنامه‌ریزی علمی، فاصله بسیار دارد. اما فرصت‌های کوچک در این زمینه را در شهرها حتی شهرهای کوچک نباید از دست داد. مهم رویکرد شورای شهر می‌باشد که می‌بایست به برنامه‌ریزی علمی معتقد باشد.

 

منابع

- رجبی، آزیتا. 1390. شيوه هاي مشاركت شهروندي درفرآيند هاي توسعه ي شهري. فصل نامه جغرافيايي آمايش محيط، شماره 12.ص 116-101.

- محسنی، منوچهر و جاراللهی، عذرا. 1382. مشارکت اجتماعی در ایران، تهران، آرون، ص12.

- جباری، حبیب. 1378. مشارکت و توسعه اجتماعی، مجموعه مقالات همایش توسعه اجتماعی وزارت کشور، ص8-7.

- نیازی، محسن. 1383. تاملی در مورد رابطه بین ساختار قدرت در خانواده و مشارکت اجتماعی در شهر کاشان، نامه علوم اجتماعی، شماره 23، ص112-111.

- توسلي، غلامعباس. 1369. نظريه هاي جامعةشناسي، تهران: سمت.

- ريتزر، جورج. 1373. نظريه هاي جامعةشناسي. ترجمه احمدرضاغروي زاد، تهران، ماجد.

- علوي تبار، عليرضا. 1379. الگوهاي مـشاركت شـهروندان در ادارة امـور شهرها. مركز مطالعات وبرنامه ريزي وزارت كشور.

- غفاری، غلامرضا. 1380. تبیین عوامل اجتماعی و فرهنگی موثر بر مشارکت اجتماعی، اقتصادی سازمان‌یافته روستاییان به‌عنوان مکانیزمی برای توسعه روستایی ایران، پایان‌نامه دکتری، رشته جامعه‌شناسی توسعه، دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه تهران، ص147.

- سعیدی، محمدرضا. 1382. درآمدی بر مشارکت مردمی و سازمان‌های غیر‌دولتی، تهران، سمت، ص11.

- راش، مایکل. 1377. جامعه و سیاست، مقدمه‌ای بر جامعه‌شناسی سیاسی، منوچهر صبوری، تهران، سمت، ص122.

- تاج مزینانی، علی‌اکبر. 1382. مشارکت سیاسی جوانان: ابعاد و پویایی‌ها، فصلنامه مطالعات جوانان، شماره سوم، ص125.

 

علی ارشدی

استادیار دانشگاه

Arshadi.ali@gmail.com

یکشنبه بیست و دوم اسفند ۱۳۹۵ 18:54 سید حسام مزارعی

مشارکت در امور شهری موتور توسعه

 

مشارکت در امور شهری موتور توسعه

مقدمه

رشد و توسعه پایدار یک کشور در همه عرصه های داخلی و بین المللی در گرو رعایت حقوق شهروندی می باشد. در مدیریت شهری نوین و در جهانی که به طور فزاینده ای به سمت شهری شدن گام بر می دارد، مشارکت شهروندی جایگاه والایی در توسعه دارد.

شهروندان، به عنوان رکن اصلی یک شهر و یکی از سه ضلع دولت، مدیریت شهری(شهرداری) و مردم، از حق و حقوقی در شهر برخوردار هستند. شهروندان به عنوان وارثان اصلی و زیست‌کنندگان شهر، هر روزه از امکانات و خدمات مختلف شهر بهره‌مند می‌شوند و چنانچه یک رابطه‌ی منطقی و متوازن بین این سه عنصر برقرار نباشد، تعادل و توازن شهری و این جامعه‌ی انسانی به هم می خورد و آسیب‌ها و ناهنجاری‌هایی متوجه این محیط، خواهد شد که به صورت واگیره‌ای بسان ویروسی خطرناک، آثار مخرب خود را در بافت اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی شهر و سایر تقسیمات جغرافیایی کشور برجای می‌گذارد.

روند رو به رشد جمعیت و شهرنشینی و بروز مشکلات متعدد اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی از یک سو و ناکارآمد بودن روش های مدیریت و کنترل توسعه شهری جهت رفع مشکلات و تنگناهای مذکور از سوی دیگر، شهرهای نابسامان و ناپایداری را خلق نموده است که برخی از نمودهای آن را می توان در شکل گیری سکونتگاههای غسر رسمی، گسترش کالبدی شهرها ، افزایش هزینه های ایجاد زیرساخت، مشکلات اجتماعی و فرهنگی چون افزایش نا امنی و جرم و جنایت، وندالیسم شهری، افزایش شکاف طبقاتی فقیر و غنی مشاهد نمود.

در الگوی جدید برنامه ریزی  و مدیریت شهری جهانی، اجرای پروژه های مشارکت شهری جایگاه خاصی یافته است. اجرای پروژه توسعه شهری یک فعالیت جمعی است مبتنی بر نقش مشارکت شهروندی با الگوهای متفاوت مبتنی بر مشارکت افراد، خانواده ها، گروه ها، سازمان ها، نهادها و بخش خصوصی و عمومی است. اصطلاح تخصصی توسعه پایین به بالا، نیز ناظر بر نقش مشارکتی مردم است و نقش مشارکتی مردم در فرایند توسعه از جمله توسعه شهری واقعیتی انکار ناپذیر است. تجربیات جهانی نشان می دهد که از دهه 1980 میلادی به بعد در برنامه های توسعه شهری توجه فزاینده ای به رویکرد مشارکت صورت گرفته است.

 

 

تعریف مشارکت عمومی

واژه مشارکت از حیث لغوی به معنای درگیری و تجمع برای منظور خاص می باشد. در مورد معنای اصطلاحی آن بحث های فراوانی شده است. برخی از صاحب نظران مدیریت تعریف زیر را برای مشارکت ارائه نموده اند. مسارکت درگیری ذهنی، عاطفی اشخاص در موقعیت های گروهی است که آنان را برمی انگیزد تا برای دستیابی به هدف های گروهی یکدیگر را یاری دهند و در مسوولیت کار شریک شوند(علوی تبار،1379:  15).

 

به طور خلاصه مشارکت مردم عبارت است از فرایند و حق اساسی که در طی آن مردم عاقلانه و با آگاهی، اراده و رغبت در زمینه امری خاص با قبول گوشه ای از مسولییت آن به طور گروهی سعی در ارضای نیازهای روحی و روانی فردی و گروهی خود در همیاری جهت رسیدن به اهداف پیش تعیین شده بر اساس نیازهای واقعی اولویت بندی شده با در نظر گرفتن امکانات و محدودیت ها جهت یافتن هویت فردی و جمعی در جامعه می باشد(فنی/صادقی،1388: 61).

تأثیر فرهنگ مشارکت در توسعه پایدار شهری

توسعه پایدار بخشی از مطالعات توسعه است که با علوم اقتصادی، سیاسی و جامعه شناسی ارتباط دارد. در مباحث تئوری و عملی باید سیاست های اقتصادی، توسعه پایدار از جنبه های مختلف اقتصادی، سیاسی و زیست محیطی مورد تلفیق و توازن قرار گیرد. مفهوم توسعه پایدار شهری به عنوان مهمترین مرکز اسکان بشر و جایی که بیشترین تهدید برای نابودی منابع می باشد، بیش از هر چیز مورد توجه بوده است، چنانکه پایداری در شهر، با روند های مسلطی که در توسعه شهرها مشاهده می شود، سازگار نیست. شهر در حیات مدنی از سه رکن اصلی شهر و کالبد شهر و مدیریت شهری تشکیل می شود. شهروند و مدیریت شهری ماهیت فاعلی دارند و کالبد شهر ماهیتی انفعالی. انسان بنا به مدنی الطبع بودن میل به شهروندی دارد و نیازمند حیات مدنی است و مدیریت شهری مکلف به ساماندهی و مدیریت کالبد شهر است (پاپلی یزدی وهمکار ۱۳۷۸: ۲1

آموزش صحیح شهروندان و ارتقاء سطح فرهنگ شهروندی آنان می تواند زمینه ساز ایجاد شهری پایدار برای آیندگان باشد. از سوی دیگر بهره گیری از مشارکت شهروندان در این فرآیند نیز می تواند نقش به سزایی ایفا نماید. به طوری که در سازمان دادن هر فعالیت شهری بدون مشارکت مردم در هر جای دنیا به شکست منجر می شود. روشن است که طرح های توسعه شهری باید تطابق لازم را با نیازهای جامعه داشته و بازتاب آنها باشد. زیرا مردمی که سالیان دراز در یک شهر زندگی کرده و می کنند بهتر از هر کس دیگری نیازهای جامعه خود را شناخته و تشخیص می دهند.

مدیریت مشارکتی

وضعیتی که در آن دو یا چند عامل اجتماعی از طریق مذاکره یا تعریف و تقسیم عادلانه وظایف و حقوق مدیریتی یک عرصه، حوزه و یا مجموعه ای از منابع طبیعی اقدام کنندگان (کاظمیان،1383:32). در مدیریت مشارکتی مفهوم فرایند مشارکت را می توان به صورت فرایند نیرومندسازی نیز عنوان کرد. در این مفهوم مشارکت به سه ارزش بنیادی تاکید می شود:

الف) سهیم کردن مردم در قدرت و اختیار

ب) شرکت دادن مردم در نظارت بر سرنوشت خویش

ج) گشودن فرصت های پیشرفت به روی مردم طبقات زیرین جامعه.

مشارکت موثر زمانی به وقوع می پیوندد که اعضای گروه فرصت کافی برای مورد پرسش قرار دادن دستور کار و بیان اولویت هایشان در مورد نتایج نهایی در هنگام تصمیم گیری، داشته باشند. مشارکت می تواند به طور مستقیم یا از طریق نمایندگان مشروع محقق شود.

مزایای مشارکت مردم

مزایای مشارکت مردم در یک شهر عبارت است از

افزایش سطح آگاهی عمومی جامعه و مردم از طریق مشارکت نسبت به میزان مسولیت و حقوق خود به عنوان عاملان فعال طرح ها

سهیم شدن در قدرت مدیریتی که از طریق تهیه طرح ها و برنامه های توسعه انجام می گیرد.

ایجاد حس مسولیت اجتماعی و تعلق یه جامعه که باعث درگیر شدن فعالانه مردم در مشارکت و اجرای طرح ها می شود.

بهبود و کیفیتت طرح ها یا اتخاذ تصمیمات درست تر و منطقی تر، تدوین اهداف و اولویت افزایش شناخت برنامه ریزان نسبت به شهر، برقراری ارتباط بین مردم و طرح، کاهش هزینه و زمان اجرای طرح ها و گسترش منابع مالی طرح

رویکردها به مشارکت شهروندی

در دهه های اخیر متفکرین و صاحب نظران حوزه اجتماعی مشارکت شهروندی را با سه رویکرد مورد بررسی قرار داده اند:

درنگاه نخست مشارکت به عنوان رکنی از حیات اجتماعی و بخش مهمی از هویت جامعه انسانی مورد توجه و تحلیل قرار گرفته است که طبیغتا این نگاه عمیق ترین، موجه ترین و والاترین رویکرد به مشارکت را نشان می دهدو این نگاه مشارکت را در مقام هدف و شیوه مطلوب زندگی اجتماعی می داند و آن را یکی از شاخصه های اجتماعی توسعه یافتگی جوامع می شناسد.

در نگاه دوم، به مشارکت در رابطه با توسعه و دگرگونی های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و غیره نگریسته می شود. در اینجا شاهد حضور رویگردی ابزاری هستیم که شهروندان و طرح دیدگاه ها و خواسته هایشان، توسعه و کارآمدی مردمی تر و به نیازهای واقعی افراد نزدیک تر می گردد و در نتیجه می تواند از تمام توانمندی ها و منابع فردی و جمعی جامعه استفاده کند. بدین ترتیب بسیج شهروندان م نابع جامعه در جهت توسعه ایجاد می شود.

در نگاه سوم که رویکرد فردی به مشارکت است، به خصوصیات افراد مشارکت کننده تاکید و توجه می شود. انگیزه ها، علایق، هزینه ها و پاداش ها، رفتارهای شهروندان و عوامل زمینه ساز آن ها مورد مطالعه قرار می گسرد. دلایل تمایل به مشارکت و بی میلی دیگران به آن بررسی و ریشه یابی می شود تا راه های تقویت مشارکت هموارتر شود.

در دو رویکرد نخست، شاهد سطح تحلیلی کلان از موضوع هستیم که با جامعه به عنوان یک کل سرو کار دارند. در این دو نگاه مشارکت و تفاوت های آن در جوامع گوناگون، در دوره های تاریخی مختلف، اشکال مختلف مشارکت و عوامل موثر بر آن در جامعه ها مورد عنایت است. در حالی که رویکرد سوم، تحلیل  در سطح فردی و خرد است و شهروندان و رفتار آن ها مدنظر قرار می گیرد. بایستی به این نکته توجه نمود که رویکردها مکمل یکدیگرند و نمی توان یکی را به نفع دیگری حذف کرد. یعنی باید اصل مشارکت شهروندان و ایجاد جامعه مشارکتی هدف نهایی و راهبردی جامعه باشد.

در دیدگاه جامعه شناختی مشارکت، بر فرایند اجتماعی اقتصادی، نهادهای خانوادگی و نظام تعلیم و تریست تاکید می شود. این دیدگاه فزاینده های ساختاری و اجتماعی نظیر شهر نشینی، گسترش وسایل ارتباط جمعی، ساخت قدرت، پویایی گروهی، سطح آموزش و منزلت اجتماعی را بر مشارکت موثر می داند.( دانشپور، 62:1388)

در دیدگاه روان شناختی مشارکت، بر عوامل روانی و درونی تاکید می شود. از نظر متخصصان این حوزه، ساخت انگیزشی افراد تعیین کننده رفتار مشارکتی آنان است. در داین  دیدگاه بر عوامل انگیزه و ویژگی شخصی به عنوان عوامل تعیین کننده نگرش های فردی در مبادرت به فعالیت های اجتماعی شناخته می شودو

در دیدگاه قدرت و مدیریت مداری بر شناخت مسایل شهری و فهم مشکلات در قالب برنامه ریزی سازمانی تاکید شده است.نقش مدیریت در توزیع منابع، سبب انطباق و سازش افراد با محیط می شود. هرچند اندازه سازمان، تراکم و ناهمگونی آن بیشتر باشد، بی تحرکی، بی سازمانی و بی هنجاری در آن گسترش می یابد(نجاتی حسینی،1381: 20).

در نظریه نیاز سنجی، بر نیازهای خاص شهروندان اشاره شده که با روش های مناسب به آن پاسخ داده می شود. یکی از این شیوه ها، مشارکت در فرایندهای شهری است. دانیل لرنر به ارتباط پدیده های شهرنشینی، سواد، رسانه ها، مشارکت و نوسازی پرداخته است. از نظر او، سه عامل اول در ارتباط متقابل با یکدیگرند و مشارکت در آن ها به معنای مشارکت سیستم کلی جامعه است. (محسنی تبریزی،1373: 72).

 

وحدتیه مطالعه موردی

با توجه به مطالبی که به طور تئوری و نظری در بالا به صورت مبسوط به آن اشاره شد برای توسعه و پیشرفت شهری راهی به جز مجهز کردن خود به عناصری چون مشارکت ، مدیریت و برنامه ریزی نداریم. در شهر کوچکی مانند وحدتیه بوشهر با جمعیتی حدودا 20 هزار نفره با دارا بودن ظرفیت های کشاورزی، اقتصادی ، صنعتی نفت و گاز، به نظر می رسد برای پیشبرد مشارکت شهروندان در توسعه باید متغییرهای همچون سطح سواد شهروندان، سطح شهرنسینی ، میزان علاقه مندی شهروندان به مشارکت در امر توسعه شهری مورد بررسی دقیق قرار گیرد.

 وجود نهادهای مردم نهاد با مشارکت فعال جامعه نخبه و دانشگاهی در توسعه فرهنگ مشارکتی برای شهروندان نقش بسیار مهمی دارد. تمرکز زدایی از مرکز استان و همکاری و تعامل دستگاههای اجرایی با نهاده های مردمی در زمینه فعالیت های شهروندی در توسعه و پیشرفت شهر بسیار مهم است. البته به نظر می رسد کمبود نهادهای مردم نهاد در شهر وحدتیه یک خلاء اساسی محسوب می شود، کمبودی که در تعامل شهروندان با دستگاههای اجرایی و توسعه شهری خود را نشان داده است. عدم وجود فرهنگ  مشارکتی شهروندان وحدتیه  و به دنبال آن عدم توسعه سطح سواد شهری و عدم گسترش توسعه علاقمندی به مشارکت فعال در امر توسعه شهری یکی از مهمترین عواملی است که باعث شده این روزها  ما شاهد  روند توسعه در وحدتیه انچنان که باید نباشیم.

البته اگر برای پتانسیل های بالقوه شهر وحدتیه مانند ظرفیت های گاز و نفت، سطح سواد شهری، و قابلیت صادراتی نخیلات این شهر برنامه ریزی دقیق و منسجم  همراه با نگاه بلند مدت مشارکت فعال شهروندی در قالب چشم اندازاز 5 ساله و حتی 10 ساله طراحی و در نظر گرفته شود  عملا ما شاهد شهری توسعه یافته تر  با حضور موثر مردم خواهیم بود.  در این میان نفش نخبگان علمی و دانشگاهی شهر وحدتیه در تشکیل نهادهای مردمی و تعیین خط مشی های آن بسیار مهم است. نخبگانی که  به جهت تخصص و زمینه های کاری خود در توسعه فرهنگ مشارکت شهروندی و آموزش وآشنایی شهروندان با فلسفه نهادهای مردمی و وظایف این نهادها می توانند نقش راهبردی داشته باشند.

 

نتیجه گیری:

رویکردهای نوینی چون توسعه پایدار شهری را در برنامه ریزی شهری می توان تاکیدی دانست بر کار بست رویکردهای نوین به انسان، معماری و شهر، که اصالت هایی همچون اجتماع در مقابل فرد، اخلاق در مقابل منافع و کیفیت در مقابل کمیت از اصول مشترک آن به حساب می آیند. بر این اساس اندیشه در برابر الگوهای توسعه شهری مستلزم تقید توسعه در یک محدوده کالبدی به نام شهر است که جنبه ای از فرایند توسعه را در بر می گیرد که با التفات بر متغییرهای مرتبط با زندگش شهری شکل می گیرد. عموم دیدگاه های ناظر بر توسعه پایدار شهری، بر توسعه فیزیکی و کالبدی شه تاکید دارند، این در حالی است که وجوه فرهنگی و اجتماعی توسعه شهری تا حدودی ناشناخته مانده است و این در حالی است که فرایندهای اجتماعی و پویش ها و دگرگونی های شهر در حوزه های مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، حقوقی، فرهنگی تاثیر بسزایی در شکل گیری فرم فضایی و کالبدی شهر دارند.

تجربه کشورهای مختلف جهان در طرح های توسعه شهری نشان می دهد موفقیت طرح ها در بسیاری موارد از قدرت خارج بوده و در گرو مشارکت مردم و نهادهای محلی است. تنها با جلب اعتماد عمومی، تشویق مردم در مراحل مختلف طرح و استفاده از مشاوره عمومی می توان به موفقیت های مطلوب دست یافت که عملا شهر وحدتیه نیز از این امر مستثنی نبوده است و با مشارکت مدنی مردم در قالب شورای شهر و نهادهای مردم نهاد بدون شک تحرک و شادابی بیشتری را در این شهر خواهیم دید .  

 

 

 

 

منابع

پاپلی یزدی، محمد حسینو دیگران"نظریه های شهر و پیرامون" انتشارات سمت، تهران 1382

دانشپور، عبدالهادی و دیگران" بررسی نقش مشارکت شهروندان در اجرای طرح های نوسازی بافت فرسوده، فصلنامه پژوهش مدیریت شهری، سال اول، شماره دوم، تهران 1388

علوی تبار ، علیرضا "مشارکت در اداره امور شهرها: بررسی الگوی مشارکت شهروندان در اداره امور شهرها( تجارت جهانی و ایران)، جلد سوم. سازمان شهرداری های کل کشور، تهران1379

فنی، زهره و صادقی، یدالله ."تواتمند سازی حاشیه نشینان در فرایند بهسازی و نوسازی بافت فرسوده شهری مطالعه موردی: اسلام اباد منظقه 2 شهرداری تهران. چاپ نشریه آمایش محیط، دانشگاه ازاد واحد ملایر، زمستان 88 ، شماره 7

کاضمیان، غلامرضا" درآمدی بر الگوی حکمروایی شهری" فصلنامه جستارهای شهری 1383

نجاتی حسینی، سید محمود" برنامه ریزی و مدیریت شهری( مسایل نظری و چالش های تجربی)"دفتر مطالعات و پژوهش های شهری و منطقه ای، سال اول، شماره دوم،  تهران1381

 

 

دکتر ایرج مزارعی

کارشناس ارشد سیاست های رسانه ای اجتماعی

یکشنبه بیست و دوم اسفند ۱۳۹۵ 18:49 سید حسام مزارعی

دستگیر دردمندل بو ییم

سلام خذمت همولایتیل


پرپروک آنلاین بعدازغیبت طولانی اومه خذمتون


اوضی خونه تکونیتون چزاته؟کمرشکن وابیدینه؟نفس بروابیدینه؟خدابخواه پیل برق و پیل او زیامیا اوسومیفهمی کمراشکسن چنه😄


مونمیفهمم سیچه خونمونه میتِکِنیم؟مِی بقیه روزل سال جاروف نمیکشیم توخونه؟ظرفله نمیشوریم؟اصل خونه تکونی باید یوبو وسایلل قدیمی بندازی صحرا بری نوبسونی!😥
دل آدم باید تکنده وابو.خونه بتکنی چه فویده؟!بازبچیل کُمین سرپوزنزده قوم وخویش میاچپلش میکنه 😠


اوسوکه بچه بیدم ایقه ورم خش بی اسفندماه.بخاطرحال وهواش.مخصوصاپیک نوروزی و غله کاشتن و موی سرخ اسدن.اوسوخو لباس عیداسدن مهم نبی .ایسو حتی ای دلت خش نبو ولی بایس لواست نوکنی.دیم میگو هروقت دلت وتنت خشه اوروز عیده.قربون دهن دیم.مومیگم هروقت پیل توجیبت بو اوروزعیده.عیدی،ک نتِری میوه وآجیل بیلی جلو مهمونت چه عیدیه؟جلومهمون خجالت بکشی جلو اولادخجالت بکشی عیدتودهنت زهره.کاش سنت دیوارمهربانی تبدیل ویمی به کَهلو مهروونی(سبدمهربونی).یه ذره میوه وآجیلی بسونین یه مرغی برنجی بردارین خونه اونانی که سی نداری وبدبختیشون کسی خونه شون نمیره برین دلشون خشابو😓عیدنوروز سی همه بو.پیلدارل غم ندارن.بالابالایلم کم ندارن.دستگیر دردمندل بوییم.یاعلی

پرپروک آنلاین

یکشنبه بیست و دوم اسفند ۱۳۹۵ 18:45 سید حسام مزارعی

روز وحدتیه

جمعه بیستم اسفندماه روز وحدتیه امسال نیز مثل پارسال باشکوه برگزار شد . دوستان برگزار کننده در طول یک ماه زحمت های بسیاری کشیده بودند که دستشان درد نکنه . بسیاری از اقشار از مردم شریف وحدتیه ، روحانی ، کشاورز ، کارگر ، مهندس ، معلم شاغل و بازنشسته اما شاغلین کمتر، پزشک و پرستار، قاضی و وکیل ، کسبه و بازاری و خلاصه بزرگ و کوچک ، پیر وجوان ، زن و مرد حضور داشتند اما جای بسیاری از عزیزان هم خالی بود با وجودی که روز جمعه بود و یک ساعت قبل که در سطح شهر به دنبال کاری می گشتم چهره های آشنایی می دیدم که بعد روی صندلی های همایش حضور نداشتند و انتظار می رفت که باید به عشق و انسجام وحدتیه و ترقی و پیشرفت بیشتر شهر و دیار دوست داشتنی مان برای بزرگداشت وحدتیه یا هر نام دیگری که  بر این محل می پسندند ،وقت می گذاشتند .

انصافا با وقت کم و کمبود های دیگر دوستان برنامه های خوبی هم تدارک دیده بودند . سخنران جلسه پژوهشگر و نویسنده ی نام آشنا ، جناب آقای دکتر لیراوی بود ، مطالب ارزشمندی در ریشه یابی نام بی ورا و مزارعی مطرح کردند و بی وراه را به در" مسیر اصلی بودن " تعبیر کردند که جالب بود ولی بنده اعتقاد دارم که بی ورا به معنی شهر بالا و بلندی است ، برابر زیراه به معنی زیر آب و آبگیر . دکتر پرسش کردند کدام آب و زیر چه آبی باید به عرض برسانم زیر آب منظور در زیر دریا و یا چیز دیگری نیست بلکه منظور زمین هایی است که از رودخانه ی دالکی مشروب می شده و زیر جدول های منشعب از این رودخانه قرار دارد در فارسنامه ی ناصری هم همین طور آمده  و محلی که اطراف تل خندق به پایین بوده بلند و آبگیر نبوده و" بی ورا" گفته می شده ، یعنی بالاجا و در مورد مزارعی و مزیری به معنی ماهور زیری در برابر ماهور میلاتی یا ماهور بالایی که فرمودند این را قبول دارند ، بله این می تواند توجیه پذیرتر باشد ولی بنده معتقدم " مزارعی " برگرفته از نام مزارع محمد علی جد زال خان خشتی است که مالکیت منطقه ی مزارعی و پارودخانه به آن ها تعلق داشته و انشاءا... تمامی مطالب و دیدگاه ها در کتاب " وحدتیه در گذر تاریخ " بزودی در اختیار همشهریان محترم قرار خواهد گرفت و عزیزان می توانند غالب این مطالب را در مقاله ی " دیارما وحدتیه " با سرچ در اتحاد خبر و یا وبلاگ مزیری  – بی ورا به قلم این جانب ،یک بار دیگر مطالعه کنند .

در حاشیه ی همایش پلاکاردی اعتراضی به چشم می خورد و ساکنان کوچه ی شهید بحرانی عزیز معترض بودند که چرا تا کنون کوچه ی آن ها آسفالت نشده . خوب حق هم داشتند اما بسیاری از کوچه ها ی شهر هنوز آسفالت نشده ولی درست نمی دانم آیا این کوچه به خیابان اصلی و ورودی شهرمان که در چراغانی و زیبایی با گلدان ها و تمثال های مبارک شهدا نه تنها با خیابان های مرکز استان و شهرستان بلکه با خیابان های پایتخت سراسری می کند راه دارد یا خیر؟ اگر کوچه ی شهید بحرانی به این خیابان منتهی می شود زهی سعادت ساکنانش و آسفالت نشده هم بر بسیاری از کوچه های دیگر شهر رجحان دارد و لازم نبود در چنین روزی که باید مهربانی و هم دلی به عشق دیارمان موج می زد زبان به اعتراض و حق خواهی گشود و امیدوار است که به زودی کوچه ی این عزیزان نیز آسفالته شود .

موضوع اعتراضی دیگر و در پایان همایش از زبان دوست عزیزم ، حاج سید نعمت موسوی ، رییس ورزش وجوانان شهر و به حق مطرح شد. که چرا ذکری از اهدای جوایز به مسابقات ورزشی برگزار شده به مناسبت روز وحدتیه در روزهای اخیر، در موقع اهدای جوایز و حضور نماینده ی ورزش کاران در جمع اهدا کننده ی جایزه نشد ؟ که البته با وجود حق بودن این اعتراض ولی ادامه ی این ماجرا و بحث با برگزارکنند که خسته و کوفته از کارهای شبانه روزی در دوهفته ی گذشته بودند ؛ دیگر به جایی نمی رسید و باید برای این اتفاق ناگهانی والبته غیر عمدی راه و چاره ای دیگر اندیشید تا چنین اشتباهاتی در آینده کمتر باشد .

اهدای جوایز به افرادی متفاوت از دفعات پیش و در راستای کارهای خیر و انسان دوستانه از طرف دکتر یوسفی رییس منطقه ی ویژه ی اقتصادی و با حضور دکتر ایوب بنوی ، یکی از افتخارات شهرمان بود که کاری بسیار جالب و انسان دوستانه بود .

احساس مسوولیت جمعی از فرهیختگان شهرو" مع ذره ای کمترین" بود که مقاله ارسال کرده بودند که غالب افراد زینت بخش نامشان پیش واژه ی " دکتر" بود و این نشان از قایل به اهمیت شدن این عزیزان برای شهر و زادگاهشان بود که امید است چنین احساس مسولیتی در سال های آینده افزون باشد .

موضوع دیگر اشاره به هم دلی و هم رایی اعضای محترم شورای اسلامی و شهردار محترم در سخنرانی معاون محترم استان دار بود که به حق و شایسته نیز گفتند ،  چرا که افراد زحمت کش وبا تجربه ای مانند اعضای محترم شورای فعلی حاج کرامت الله کشاورزی ، آقای محمد اسماعیل انصاری پور ، آقای مهندس غلامرضا کاووسی ، آقای مهندس محمود دایتی ، آقای مهندس نجفی و شهردار محترم جناب مهندس صفایی و پرسنل غیور وزحمت کش شهرداری نشان از افتخارات شهر و دیارمان هستند که باید قدردان آنان باشیم .

در پایان به سهم خودم از برگزارکنند روز وحدتیه دوستان عزیزم استاد عبدالرضا بابااحمدی ، حاج سید عدنان مزارعی ، جناب سرهنگ حسین جمعی ، هنرمندان توانا هادی امیدیان ، محمود شبانکاره ، جناب باقر زاده و دیگر عزیزان که همکاری داشته اند و نام آن ها را به ویر ندارم کمال تشکر را دارم و خداقوت عرض می کنم.

                                                                          حسین جعفری 

یکشنبه بیست و دوم اسفند ۱۳۹۵ 16:54 سید حسام مزارعی

تدبیری برای بی عدالتی

 

کار تنها عامل تامین نیازمندی های جامعه بشری و ادامه حیات انسانهاست،درواقع کار یکی از اساسی ترین فرآیند زندگی انسان از ابتدا تا به انتهامی باشد.دریافت دستمزد و اجرت در ازای انجام فعلی که به اعتبار اراده و اختیار انسان  و انتخاب و بدست آوردن شغل نصیب کارگر می شود  همواره از قدیم الایام به مذاق کارفرما خوش نبوده  وتنش میان کارگر و کارفرما از همین نقطه شکل گرفت.با اندکی مطالعه و تحقیق در خصوص مناقشات قشرکارگری با قشر سرمایه دار یا کارفرمایان چه در جوامع داخلی و چه بین المللی تحت عناوین متعددی از جمله ؛تجمع ، اعتصاب ،تعطیلی کار ،انواع نزاع و درگیری دولت را دچار یکسری ناملایمات خاص بخود می کند.در دنیای کنونی مسئله کار وکارگری و تصویب قانون منحصر بفردش ازجمله تعیین سطح دستمزد مکفی در حد زندگی آبرومندانه یک موضوع کاملا سیاسی،مهم وبحث برانگیز در تمام سطوح تصمیم گیری های خرد و کلان دولت ها محسوب می شود که این مهم در کشور ما به گونه ای دیگرو بسیار بی اهمیت در چشم دولتمردان خودنمایی می کند.

لایحه بررسی اصلاح قانون کار که دولت مرتبا" بدنبال تصویب آن بود هیچ چیزی جز تضعیف حقوق کارگران و ایجاد شکاف بیشتر بین دستمزد وقدرت خرید کارگران در پی نخواهد داشت وزندگی را برای این قشر به جای اینکه بسوی افتخار و سربلندی معنا کنند به سمت انحراف و سرافکندگی تغییر هویت میدهد و زندگی برایشان مبدل به یک درد میشود که بحکم جبر بایستی آنرا تحمل نمایند.چرا باید این زندگی  برای عده ای بسان گهواره ای که فقط لالایی عشق را نجوا میکندشیرین باشد وبرای عده ای باید با ارائه لایحه یا تعیین دستمزد بصورت حداقلی مورد اشاره که منجر به تضعیف حقوق آنان شود و اجبارا"آن را تحمل می کنند و یا دائما" در ستیز با عدم توانمندی تامین و خرید روزمره زندگی باشد؟ براساس چه مصلحتی به خودتان اجازه میدهید قانونی مغایر قانون کار تصویب نمائید.؟ چه راهکار مناسبی برای جبران فاصله قدرت خریدودستمزدکارگران دارید؟با چه مکانیزمی میخواهیدافزایش سطح فقر ، افزایش اختلاف درآمد خانوارهای کارگری نسبت به کارمندی ، افزایش اختلاف تحکیم بنیان خانواده و سنگینی هزینه های سبد معیشتی کارگران را تعیین وکاهش دهید؟

در آستانه سال جدیدو تعیین درصدافزایش دستمزد کارگران بایدمبنای کارشما منطبق با اصولی ترین پیشنهادات باشد نه حد اقلی ظالمانه.چرا باید زندگی و آرامش معیشتی خانواده کارگران را صرفا" بخاطر سود کارفرما یان به مخاطره اندازیم این یعنی قربانی نمودن کارگر زیر چکمه کارفرما به حمایت دولت که چنین حمایتی کاملا" بی اساس خواهد بود. جفای ناصواب در حق کارگران در واقع در همان شورای تعیین حداقل دستمزد بنا گذاشته شد آنهم به گونه ای که ازتعداد12نفرتصمیم گیردرشورا فقط از3 نفراز نمایندگان کارگران هستندو بقیه اعضاء ازسوی دولت وکارفرما هست واین اوج نابرابری و بی عدالتی خواهد بود ودر واقع کاری است کاملا"یکطرفه و یک سویه که با هیچ استانداردی همخوانی ندارد.

گردانندگان چرخه توسعه و پیشرفت جامعه گرچه با افتخار اسم کارگر را بر خود دارند اماهمانندسایر کارکنان دولت و مردم از نعمت شعور سیاسی ،دانش دانشگاهی، آگاهی و اشراف برتمام مسائل اجتماعی برخوردار هستند وبخوبی متوجه میشوندکه هدفی جز کارگر زدایی در پس این اهداف نیست. اینان خوب میدانند که اگر مسئولان واقعا دلسوز نظام جمهوری اسلامی که خونبهایش خون هزاران شهید کارگر و دانشجو و بسیجی و همه اقشار محترم جامعه اند،اکنون اگر دل در گرو مملکت دارید بدانید نتیجه کارگر زدایی چیزی جز رای زدایی به شما نخواهد بود و آنان شاکله و شاخص توازن و تعادل در هر سطحی از جامعه هستند.یادتان باشد که بفرموده پیامبر رحمت للعالمین حضرت محمد (ص) اینان همان کسانی هستند که عرق شان همچون خون شهداء ارزشمند است و اینان سفیران اقتصاد، سرداران رشد و توسعه و گردانندگان واقعی چرخ های اقتصاد مملکت وپشتوانه در زمان انتخابات و حضور در سنگرهای سازندگی قبل و بعد از جنگ هستند.

مگر نه اینکه اسلام برای کارگران ارزش قائل است همانطوری که یک شخص عالم ویک شخص مجاهدراتوصیف می کندکارگررا توصیف می کند، پس چه دلیل منطقی پشت این همه بی اهمیتی وظلم درحق کارگران وجود دارد؟در آئین و شریعت اسلام ،در احادیث و روایات ،درکلام امام خمینی (ره) بنیانگذار و معمار کبیر انقلاب اسلامی ،در کلام مقام معظم رهبری ،در سخن بزرگان و رهبران سیاسی ،در حقوق داخلی و حقوق بین المللی ،در محافل سیاسی ،اقتصادی ،اجتماعی و در جهان امروزی کارگران را ازجمله عناصر تاثیرگزار و فعال و همراه ودارای حقوق حقه توام با آرامش درهر جامعه ای میدانندکه درهر گونه تصمیم گیری و سیاست های پیش روی خود شریک دانسته و کم توجهی وعدم علاقه به حضورشان را غیر ممکن میدانند .

دکتر روحانی رئیس جمهور محترم در آئین تجلیل از قهرمانان المپیک فرمودند:"ما انسان هستیم و نیاز به شادابی داریم، نیاز به لبخند و خوشحالی داریم"، وی گفت: فکر نکنید که مردم بدون نشاط و خوشحالی می‌توانند از مشکلات عبور کنند.رئیس جمهور با بیان اینکه عده‌ای هستند که می‌خواهند همواره مردم را به هر بهانه‌ای نسبت به آینده ناامید کنند، اظهار داشت: ایجاد ناامیدی ضربه به حرکت ملی است، ایجاد ناامیدی مأیوس کردن جامعه از حرکت رو به جلو است.

 بر همین مبنا وتوجه جدی به سخنان رئیس جمهور محترم ، قشر کارگران نیز انسان هستند و نیاز به شادابی دارند و نیاز به لبخند و خوشحالی دارند ونباید خجل و افسرده شوند با این دستمزد حداقلی وتصویب آن یعنی ناامیدن کردن مردم به هر بهانه ای نسبت به آینده، تغییر در نگرش و رویکرد دولت و مجلس را در خصوص بررسی و اصلاح دستمزدرا به استناد قانون به دو دلیل خواستارم .اول برای حفظ آرامش وآبروی کارگران در خصوص تامین هزینه سنگین خانواده  وندادن بهانه دست دشمنان داخلی و خارجی ،دوم حداقل مزد کارگران با توجه به درصد تورمی که از طرف بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران اعلام می‌شود. امید می رود با اقدامی منصفانه و با نگاهی منطقی آرامش رابه در خیمه گاه قشر 13میلیونی کارگران با افزایش سطح حقوق ودستمزد چه بشکل نقدی و یا غیر نقدی بازگردانده شود و به فرموده دکتر روحانی "امید یک سبد است و ما نیاز به سبد امید داریم".

                                                                                               

              با احترام-حیدر مجدنیا 

چهارشنبه هجدهم اسفند ۱۳۹۵ 14:38 سید حسام مزارعی

پنجمین صفحه از بیست و یکمین شماره دوهفته نامه ادبی بردل

ادامه مبحثکلاسی­سیزم :

 

 1-    تعریف کلاسی سیزم

اولین جریان ادبی که در اروپا زمینه ساز تحول فرهنگی و هنری گشت مکتب کلاسیسیزم بود. این مکتب ادبی که در دوره رنسانس اروپا با توجه به اصول و مبانی فرهنگی، هنری و ادبی یونان و روم باستان سر برآورد، نه تنها در عالم ادبیات بلکه در معماری، موسیقی و پیکرتراشی و . . . نیز تأثیر عمیقی برجای گذاشت.

ریشه لغوی این مکتب را باید در واژه کلاسیس (Classis) جستجو کرد. کلاسیس در لاتین به معنی طبقه، گروه و بخش است که عالمان شاغل در کتابخانه معروف اسکندریه به کار می بردند.

از مشتقات این واژه «Classic» است. کادن در مورد معانی لغوی آن می گوید:

«چندین معنا از آن دریافت می شود ولی معانی اصلی آن عبارت است از: الف) از رده و منزلت نخستین. ب) متعلق به ادبیات یا هنر یونان و روم. ج) نویسنده یا اثر ارزشمند و دارای برتری مورد قبول.»

اصولا نویسنده کلاسیک (Scriptor classicus) برای فرادستان جامعه می نویسد و نویسنده عوام (Scriptor proletarius) برای لایه های فرودست اجتماعی می نگارد. اصطلاح کلاسیک تدریجا در نزد رومیان معنایی معادل «نویسنده درجه یک» پیدا کرد و در قرون وسطی نیز به معنی نویسنده ای بود که درس می خواند بی آنکه استعدادش مد نظر باشد. در دوران رنسانس فقط آثار بزرگ مؤلفان یونانی و لاتین از قدر اول اهمیت برخوردار بود و آرمان انسانگرایانه این نظر را باب کرد که نویسندگان چیره دست کلاسیک به کمال هنری دست یافته اند. امروز ما کلاسیک را در مفاهیم زیر به کار می بریم: الف) درجه یک و برجسته. ب) باستانی. ج) مثالی و نوعی.

با عنایت به تعریف کادن و نظریه پردازان دیگر می توان چنین نتیجه گیری کرد:

از آنجا که در نظر منتقدان قرن هفدهم نویسندگان یونان و روم باستان برجسته ترین و برترین نویسندگان هستند و آثار آنان را می توان در بالاترین مرتبه تقسیم بندی آثار ادبی قرار داد بنا براین کلاسیک مکتبی است که به ادبیات یونان و روم کهن توجه ویژه دارد و آثار کلاسیک آثاری هستند که از اصول و قواعد حاکم بر ادبیات آن دوران پیروی می کنند.

اگرچه واژه کلاسیک در معنی وسیع خویش می تواند به کلیه آثار برجسته و ممتاز  یک کشور که نمونه و مثال ملی آن است اطلاق شود، در کاربرد اصطلاحی خود به مکتبی گفته می شود که پیش از پیدایش سایر مکاتب ادبی در قرن هفدهم فرانسه به وجود آمد و از ادبیات یونان و روم تقلید می کند. بنابراین در آغاز عصر روشنگری اروپا همچون عصر یونان و روم قدیم به معیارهای زیبا شناسانه عقلی ارسطویی- افلاطونی توجه خاصی شد بدین قرار توجه هنرمند عصر رنسانس در کل به هنری است که واقعیت زمینی را با اصول زیباشناختی عقل یونانی می سنجد و بیان می کند.

پژوهشگران، فرانسه را خاستگاه کلاسی سیزم و کلاسی سیزم را مکتبی فرانسوی دانسته اند؛ چرا که تلاش های خستگی ناپذیر رنسار و دوبله در پاریس را باید نقطه عطفی در شکل گیری جنبشی گسترده و تأثیر گذار در سراسر اروپا دانست.

بر این اساس کلاسی سیزم و کلاسیک معنای روشنی می یابند به گونه ای که می توان کلاسیک را به نویسندگان بزرگی که آثارشان در نیمه دوم قرن 17 مقارن با حکومت لویی چهاردهم خلق شده اند اطلاق کرد.

در فرانسه کلاسی سیزم در بهترین حالتش موقعی ظهور می کند که ماده یا قالب شعری کهن کاملا در زبان ودید مقلد جذب و هضم شود  و نویسنده استقلال هنری و ادبی خود را کاملا حفظ کرده باشد. «ژان راسین» نمونه نادر این فرایند است.

کلاسیک های فرانسوی به اصل دوگانه آموزش دادن و لذت بخشیدن اعتقاد راسخ داشتند در حالی که تقریبا همه پیروان کلاسی سیزم خود را مجبور دیده اند که یا القاء لذت به مخاطب نمایند و یا فقط ادای تعلیم اخلاقی را در بیاورند.

از مشخصه های دیگر رنسانس فرانسه تقلید و ابداع و توفیق بیشتر شعر نسبت به سایر هنرها و بهره گیری از زبان پرطمطراق است که عامل مهمی در شکل گیری قواعد و اصول مکتب کلاسی سیزم به شمار می رود.

علاوه بر اومانیست های ایتالیایی، اندیشه های رواقیون نیز در مکتب کلاسیک مؤثر بوده است. «رواقی گری مانند افلاطون گرایی یکی از میراث های فنا پذیر دوران باستان است. فنا ناپذیر به این علت که به قول «ویلی» بینشی تدافعی است که بشر در همه جا در برابر بخت شور اختیار کرده است . قهرمان کلاسیک در هوای رواقی گری نفس می کشد، رواقی زندگی می کند و رواقی می میرد و چون بیشتر تراژدی کلاسیک در گذشته نسبتا دوری به وقوع می پیوندد لازم نیست صفاتی را داشته باشد که نیچه فضایل بندگان می نامد یعنی محبت و تواضع.

از نظر فلسفی رواقی گری تلاشی است برای مشارکت در محیط تغییر ناپذیر و هماهنگ و عقلانی عالم هستی. ملکه ذهنی رواقیان در مسیرشان اراده است. اصل عقلانی منبعث از خدا یا طبیعت، بدین سبب بود که حکم پیروی از طبیعت یکی از شعار های کلاسیک را تشکیل می داد».

5- بزرگان کلاسی سیزم در مکتب فرانسه

برجسته ترین مؤلفان فرانسوی که از موازین کلاسیک پیروی می کرده اند؛ کرنی، راسین، مولیر، بوالو و لافونتن بودند که از آن میان مؤثرترین رساله ی فرانسوی هنر شعر (1674) بوالو شهرتی انکارپذیر دارد.

کورنی :

«کار نویسندگی او به حدی تنوع داشت که راحت نمی توان در تعریف ساده ای خلاصه اش کرد. کورنی خالق دو نوع تراژدی است: تراژدی خالص و تراژدی کمدی با پایانی نسبتا خوش. کورنی از مبلغان بزرگ مکتب کلاسی سیزم بود با این مشخصات : تقلید از باستانیان، محوریت سیاست، توصیف طبیعت، فضیلت ها و رذیلت ها، عبرت آموزی اخلاقی به گونه ای لذت بخش، حقیقت مانندی در عین دخل و تصرف در تاریخ. با این همه کورنی علی رغم اعتراف مکرر به اعتقادش نسبت به کلاسیک ، در آثار خود کمتر کلاسیک به نظر می رسد. او در آثارش متفکری مستقل است که بیشتر نظر مردم را می سنجد و سلیقه هیجان پسند آنها را ارضا می کند. کورنی در هم تنیدن خلاقانه حقیقت و قصه را خصوصا در کمدی زیباترین راز شعر می داند».

راسین:

«خدمت راسین به ادبیات را نمی توان در چند سطر بیان کرد. دنیای سه بعدی نمایشنامه های او ، سادگی فریبنده آنها ، فقدان استعاره در آنها ، همه تشدید کننده اندوه شاهانه ای هستند که راسین تنها با انگیزش روان شناختی تبلور فرهنگ گذشته و میراث زبانشناختی آن و ابداع یعنی ساختن چیزی از هیچ چیز، وضوح کلام و خودآگاهی، تسلیم و رضا و هماهنگ کردن پریشانی های خاطر و فعل و انفعال احساسات جهان شمول به دست آورده  است.

را سین به همه امتیازات کلاسی سیزم عینیت بخشید و آن را در ظرف چند سال به بلند ترین نقطه اوج رسانید. او جانشین شایسته اس جز گوته نداشت که بعد از دگرگونی های فراوانی که در جو ادبی اروپا به وجود آمد پیرو او شد».

بوالو:

«کلاسیک فرانسویی که شاعران آگوستی انگلستان شاید بیش از هر کلاسیک دیگری از او نقل قول کرده اند، بوالو است.

نیکلا بوالو(1636- 1711) در شکل گیری کلاسی سیزم فرانسوی سهم زیادی داشت و آن را در کتاب معروف اش فن شعر جمع بندی کرد. معلم مآبی او بیش از تألیفات اصیل وی به بقای کلاسی سیزم در قرن هجدهم کمک کرد. از نظر او در ادبیات بین خوب و بد فضایی وجود ندارد. او ذاتا کمال طلب بود و سری پر شور داشت ولی معلمی ملانقطی که مدتها تصور می رفت نبود. اعتقاد او به نبوغ  که در کلاسی سیزم غیر عادی بود شاعران انگلیسی را با اینکه او را صرفا سخنگوی ارسطو می دانستند جذب میکرد. او قاعده و عقل را همانقدر تبلیغ می کرد که عنصر اعجاب انگیزی و زیبایی را. او عقل را به عرش نمی رساند و آن را  در حد شعور فعال نگه می داشت. حمله بوالو به شاعران بی ذوق و اذهان ملال آور واقعا بی رحمانه است. هرچیزی که دل و جان را متأثر می کرد و در عین حال از چارچوب عقل و حسن تناسب خارج نمی شد مورد پسند بوالو قرار می گرفت.»

 

 *****

 

نو کلاسیک  


نزد نویسندگان نو کلاسیک انسان هدف ادبیات است و چون شعر بازتاب زندگی انسان هاست، پسباید جنبه ی ارشادی داشته باشد و از زیبایی نیز بی بهره نباشد. از نظر آنان، انسان جزیی از زنجیره ی بزرگ هستی است و در این زنجیره، از مقام و موقعیت معینی برخوردار است، از این رو باید هدف هایی را بجوید که دستیابی به آن ها برایش امکان پذیر است و در این راه از غرور و افزون طلبی بپرهیزد. بنا به دلایلی که ذکر شد، از دیدگاه نوکلاسیک، انسان در زمینه هنر و ادبیات نیز نمی تواند فارغ از قید و بند و محدودیت عمل کند و ذوق و قریحه هنری اش باید تابع قوانین و نظم معینی باشد. به همین دلیل دوران نوکلاسیک ها را عصر "طبیعت نظام یافته" نیز می نامند.

 

ادامه دارد....

دوشنبه شانزدهم اسفند ۱۳۹۵ 11:13 سید حسام مزارعی

چهارمین صفحه از بیست و یکمین شماره دوهفته نامه ادبی بردل

معرفی کتاب : مزرعه حیوانات

 

 

برشی از کتاب :

"بشر یگانه مخلوقی است که مصرف می کند و تولید ندارد. نه شیر می دهد و نه تخم می کند. ضعیفتر از آن است که گاوآهن بکشد و سرعتش در دویدن به حدی نیست که خرگوش بگیرد. معذلک ارباب مطلق حیوان است. اوست که آنها را به کار می گمارد و از دسترنج حاصله فقط آنقدر به آنها می دهد که نمیرند و بقیه را تصاحب می کند. کار ماست که زمین را کشت می کند و کود ماست که آن را حاصلخیز می سازد، بااین وصف ما حیوانات ، صاحب چیزی جز پوست خودمان نیستیم . شما ای گاوانی که جلو من ایستاده اید..."

جورج اُرول Georyeorwell که نام اصیلش اریک بلیر Eric Blair می باشد در سال ۱۹۰۳ در کشور هندوستان چشم به روی جهان باز کرد و برای مدتی در برمه زندگی کرد

جورج اُرول Georyeorwell که نام اصیلش اریک بلیر Eric Blair می باشد در سال ۱۹۰۳ در کشور هندوستان چشم به روی جهان باز کرد و برای مدتی در برمه زندگی کرد. اُرول دو سال در پاریس زیست و سپس درانگلستان به معلمی و کتابفروشی اشتغال یافت. جورج اُرول در سال ۱۹۳۷ در جنگ های اسپانیا شرکت نمود و در این جنگ ها زخمی شد.

وی را باید از فعالان سیاسی چه از حیث اندیشه و چه از لحاظ اجتماعی در قرن بیستم برشمرد. اُرول با نگاشتن رمان قلعه ی حیوانات خود را در جرگه ی نویسندگان مطرح در سطح جهان معرفی نمود. این رمان برای همیشه تاریخ به عنوان هنری ماندگار با توجه به مؤلفه های فرارونده و شاخک های بدیعی که در درونمایه اش نهفته است؛ در اذهان عموم باقی خواهد ماند. از جمله کتب دیگر این نویسنده پرآوازه می توان به: «آس و پاس در پاریس و لندن» «روزهای برمه» جاده ای به سمت اسکله ی ویگن Wiyan و کتاب هزار و نهصد و هشتاد و چهار اشاره نمود که این کتاب بعد از قلعه ی حیوانات شهرت و محبوبیتی بی بدیل به خود گرفت. تا کنون از کتاب قلعه ی حیوانات میلیون ها نسخه به زیورچاپ آراسته شده و به فروش رسیده است. اولین چاپ کتاب قلعه ی حیوانات در ایران در سال ۱۳۴۸ صورت پذیرفت و چاپ های بعدی به ترتیب در سال ۱۳۵۲، ۱۳۵۵، ۱۳۵۶، ۱۳۵۹ و ۱۳۶۰ انجام گرفت و البته تا کنون نیز این کتاب تجدید چاپ می شود.

 

درون مایه

داستان از این قرار است که آقای جونز که در حال بستن درب مرغدانی بود به دلیل شراب خوری و مستی زیاد فراموش می کند که درب منفذ بالای آن را ببندد. و میجر – خوک نر – طی یک خوابی همه حیوانات را به دور خود جمع نموده و از آن ها می خواهد که علیه جونز – حاکم مزرعه – شورش کرده و خود حکومت را به دست بگیرند که سرانجام حیوانات جونز را طی یک انقلابی از مزرعه بیرون می کنند. بعد از مرگ جونز، اصول حیوانگری برروی دیوار حک می شود، مغز متفکران این انقلاب را دو خوک اسنو بال و ناپلئون بر عهده داشتند ناپلئون واسنوبال همواره در افکار خود با یکدیگر اختلاف داشتند ولی یک سری مسائلی، هنگامی که اسنو بال اوضاع را مطابق با وفق خود نمی داند فرار را بر نبرد ترجیح می دهد. به مرور زمان زندگی این حیوانات وارد عرصه جدیدی می شود و حیوانات به بیکارگی و مورد ظلم و ستم قرار می گیرند و در استناد به این قانون *** « هیچ حیوانی، حیوان کشی نمی کند» به « هیچ حیوانی بدون دلیل حیوان کشی نمی کند»، تبدیل می شود و شعار « همه حیوانات برابرند» با تغییر و تحریف به جمله « بعضی حیوانات برابر ترند» تبدیل می شود. و یا جمله « چهار یا خوب، دوپا بد» به جمله « چهارپا خوب، دو پا بهتر» تبدیل می شود، به گونه ای که با توجه به این تحریفات در قوانین در انتهای کتاب مشاهده می شود که ناپلئون پا بین کینگتن در یک میز در حال خوردن شراب و غذا می باشد.

  • داستان مزرعه از این قرار است که روزی حیوانات مظلوم و ستمدیده مزرعه، در اقدامی از پیش طراحی شده، آقای جونز صاحب مزرعه را سرنگون کرده و خود اداره امور آنجا را برعهده می گیرند. قوانین جدیدی وضع می کنند که مهم ترین شان اینهاست (همه حیوانات با هم برابرند، هیچ حیوانی دیگری را نمی کشد و چهارپا خوب است و دوپا بد). همچنین با توجه به توانایی هایی که دارند، پست های مختلف را میان خود تقسیم می کنند اما پس از آن تنها اندک زمانی آرامش بر مزرعه سایه می اندازد و طولی نمی کشد که آتش اختلاف و زیاده خواهی میان خود آنها هم شعله ور شده و اوضاع بار دیگر به بدی سابق می شود تا جایی که شعارهای فوق الذکر به «همه حیوان ها با هم برابرند اما بعضی برابرترند، هیچ حیوانی بی دلیل دیگری را نمی کشد و چهارپا خوب و دوپا بهتر» تبدیل می شود.

 

رمان اگر چه دارای محتوایی سیاسی است ولی نویسنده رمان دقیقاً ساختار رمان را در قالبی ادبی طرح ریزی کرده است. آشنازدایی بدین معنا که هم ازنظر ساختار و هم محتوا برخلاف دیگر رمان ها در حرکت است. نویسنده این رمان به طوری بار معنایی رمان را در هم تنیده که شاید بتوان گفت نقد آن بسیار سخت است. چه این که اکثر گام هایی که نویسنده در رمان برمی دارد با نوعی رئالیسم جادویی عجین و کلافی عمیق خورده اند. قلعه ی حیوانات اگرچه از آزادی های مدنی و بازنگری حقوق عموم و بی بضاعت و در زوایایی آزادی بیان و اندیشه سخن می راند و قطار این متد نیز بر ریل آزادی خواهی و خودساختگی در جنب و جوش است ولی چیدمان سیاستی که در پشت این متدها نهفته دقیقاً نقطه ی مقابل آن چیزی است که در عالم واقع تصور می شود. مهارت و حرفه ای بودن جورج اُرول در پردازش شخصیت های رمان که تشبیه این شخصیت ها هم اغلب غیرانسانی اند، می توان گفت بی بدیل و فرآیندی بی نقص را تصویر می کند.

 

 

دیگر مهم در رمان قلعه ی حیوانات فرامین هفت گانه ای است که نویسنده رمان در اثر خود لحاظ نموده اند. این فرامین عبارتند از:

۱) هر چه دوپاست دشمن است

۲) هر چه چهار پاست یا بال دارد، دوست است.

۳) هیچ حیوانی لباس نمی پوشد.

۴) هیچ حیوانی بر تخت نمی خوابد.

۵) هیچ حیوانی الکل نمی نوشد.

۶) هیچ حیوانی حیوان کشی نمی کند.

۷) همه ی حیوانات برابرند. می توان گفت فرامین هفت گانه ای که جورج اُرول در اثر خود ترسیم کرده اند از عناصر اصلی اثر به شمار می آیند.

این فرامین اگرچه برای حیوانات اعمال شده اند ولی در بن مفهوم با انسان دیروزی و امروزی مرتبط می شوند. به بیانی جورج اُرول چیزی را تصویر نموده ولی هدفش از این ترسیم چیزهای دیگری است. چه این که در معنای حقیقی ویژگی هایی که در هفت فرامین مذکور آمده اند مصداقی از پتانسیل های رفتاری انسانهاست. و مهم تر این که وقتی رمان رو به جلو حرکت می کند، دقیقاً متوجه می شویم که هیچ کدام از این فرامین توسط خوک ها که رهبری حیوانات را بر عهده گرفته اند، رعایت نمی شوند و دقیقاً ما در سیر تکاملی رمان با عکس قضیه برخورد می کنیم. نکته دیگر این که اکثر شخصیت های رمان اعم از حیوانات و انسان ها همه هدفی واحد را دنبال می کنند و آن چیزی جز اغفال و سیاستی دوگانه در جهت تضییع حقوق دیگران نیست! به بیانی ساده کلیه ی سیاست هایی که خوک ها به مانند ناپلئون و سنوبال و انسان ها دنبال می کنند ظلم و ستمی است که بر زیر مجموعه ی خود اعم از پرندگان، اسب ها و دیگر موجودات وارد می سازند.

  • با خواندن این رمان به راحتی می توان هدف نویسنده یعنی انتقاد از انقلاب کارگری پرولتاریا تحت نظام سرمایه داری کمونیسم شوروی سابق به نمایندگی لنین و به ویژه استالین پی برد.
  • شعاری که بر اساس آن مزرعه‌ی حیوانات شکل گرفت «چهارپا خوب، دو پا بد»{4} بود که با گذشت زمان به «چهارپا خوب، دو پا بهتر»{5} تغییر پیدا کرد. علت این تغییر در این بود  که بعد از گذشت زمان خانواده ی خوک ها سعی کردند روی دو پای خود راه بروند. روند تدریجی تبدیل شدن خوک ها به انسان همان نشانه ی بی بدیل فروپاشی جماهیر شوروی است. اورول با این نقطه‌ی پایانی، قصد دارد به مخاطب خود نشان دهد  که حکومت ها چه کمونیست باشند چه سرمایه دار در نهایت چیزی که مبرهن است این است که خط مشی بسیاری از حکومت ها چیزی جز دیکتاتوری نیست.( مریم سمیعی)
  • کتابی نمادین که در آن مزرعه مانور نماد روسیه تزاری است، آقای جونز همان تزار روس است، باکسر اسب پیر داستان هم جلوه ای از طبقه کارگر جامعه است، خوک ها هم همان سوسیال دموکرات ها هستند و قس علی هذا. نهایتا بسیاری از نویسندگان اورول را وجدان بیدار نسل خود قلمداد کردند که زبان گویای طبقه محروم شده بود.        
دوشنبه شانزدهم اسفند ۱۳۹۵ 10:37 سید حسام مزارعی

سومین صفحه از بیست و یکمین شماره دوهفته نامه ادبی بردل

چهره ادبی این شماره : پرویز ناتل خانلری

 



پرویز ناتل خانلری، وزیری دبیر و دبیری بزرگ

«دکتر خانلری در شمار معدود نویسندگان معاصر است که فرهنگ و فرهیختگی را با هم داشت. او پایی استوار در تاریخ و فرهنگ ایران  و پای دیگری در فرهنگ و ادبیات جدید اروپا داشت. پایگاه این تجدد ادبی ـ نشریه‌ سخن ـ حدود 35 سال پایگاه شاعران، نویسندگان  هنرمندان و مترجمان متعددی بود. به همین جهت، دکتر خانلری را می‌توان «قافله‌سالار سخن» دانست.

دکتر خانلری مشکل اساسی جامعه‌ی ایران را، مشکل فرهنگی و خصوصاً بی‌سوادی عموم مردم می‌دانست. هم از این رو بود که با ارائه‌ی طرح مبارزه با بی‌سوادی و تأسیس «سپاه دانش» و اعزام معلمان به دورافتاده‌ترین روستاهای ایران، ساختار فرهنگی و اجتماعی روستاهای ایران را تغییر داد.»

«دکتر علی میرفطروس»

  خوش‌لباس بود و خوش‌برخورد و مؤدب و سخت مغرور و سرکش، مانند عقاب شعرش. پاکدامن و آزاده زندگی می‌کرد و با آن‌چه در اختیار داشت و می‌توانست روزگاری دیگر برای خود بسازد و هرگز چنین نکرد. مردی در ارتفاع بلعمی، ابونصر کندری، صاحب‌بن عباد، خواجه نظام‌الملک طوسی، خواجه نصیر‌الدین طوسی و قائم‌مقام فراهانی، وزیری دبیر و دبیری بزرگ بود.  

«دکتر صدر‌الدین الهی»

 

پرویز ناتـل خانلری اسفند ماه سال ۱۲۹۲ در تهران متولد شد. خانواده پدر و مادر او هر دو مازندرانی بودند و در حکومت قاجار شغل دیوانی داشتند. نام خانوادگی خانلری از لقب جد او خانلرخان گرفته شده‌است. کلمه  ناتل (نام قدیمی شهری در مازندران) به پیشنهاد نیما یوشیج (پسرخاله مادرش) بر نام خانوادگی او افزوده شد و با آنکه خود همیشه آن را به کار می‌برد در شناسنامه او نبود.

 تحصیلات متوسطه خود را در دارالفنون گذراند. هنگام ورود به دارالفنون برای دوره دوم متوسطه، به تشویق بدیع‌الزمان فروزانفر که آن زمان معلم دارالفنون بود، رشته ادبی را انتخاب کرد. تحصیلات عالی را در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران انجام داد. سپس ضمن تدریس در دبیرستانها دورۀ دكتري زبان و ادبيات فارسي را گذراند.



در سال ۱۳۲۲ جزو اولین گروه دریافت‌کنندگان دكتري زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه تهران بود. پايان نامه دكتری او بعدا با عنوان «تحقیق انتقادی در عروض و قافیه و چگونگی تحول اوزان غزل فارسی» به چاپ رسید. پس از پایان خدمت وظیفه، با درجه دانشیاری در دانشگاه تهران آغاز به تدریس کرد.


دكتر خانلري از دوران تحصيل در دبيرستان، همكاري خود را با مطبوعات آغاز كرد و در سال چهارم متوسطه بود كه اشعار و نوشته‌هايش در مجله مهر انتشار می‌یافت. وي در سال دوم دانشكده ، با گروه ربعه متشکل از صادق هدایت ، مجتبی مینوی ، بزرگ علوی و مسعود فرزاد آشنا گرديد. خود او در اين زمينه مي گويد: « آشنایی با این گروه خیلی براي من مفيد واقع شد ، چون هركدام از آنها در ادبيات یكی از ممالك دست داشتند و من كه تشنه آشنايي با ادبيات دنيا بودم ، دوستيِ آنها را مغتنم شمردم.«


 ازدواج و فرزندان

دکتر خانلری در سال ۱۳۲۰ با خانم زهرا کیا ازدواج کرد که حاصل آن یک دختر و یک پسر بود. یکی از زیباترین نوشته‌های او شاید همان نامه‌ای باشد که به پسرش آرمان نوشت. نامه‌ای که فرزند او هرگز آن را ندید و نخواند که مرگ او در سن 9 سالگی، داغی و اندوهی  همیشگی بر دل و جان خانلری و همسرش گذاشت. مخاطب این نامه مفصل و طولانی، هر فرزند و هر فرد ایرانی می‌تواند باشد. نوشته‌ای سرشار از اندیشه‌های ترقی‌خواهانه و خردمندانه و حسی گرم و عمیق از میهن‌پرستی این انسان و ادیب فرهیخته.
 دکتر خانلری در فرازی از این نامه در جواب به پرسش او که چرا ایران را ترک نمی‌کند نوشت "...من از آن دسته گیاهان هستم که به‌سادگی ریشه‌هایم را نمی توان بر کنم و در جای دیگر دوباره بکارم. پدر من و پدر بزرگ من نیز در راه ادبیات ایران عمرشان را سرمایه‌گذاری کردند. ما مسئولیت این را بر شانه‌هایمان داریم که میراث فرهنگی ایران را به نسل‌های آینده منتقل کنیم ...".

خانلری را به‌عنوان بنیانگذار دستور زبان نوین می‌شناسند. اصطلاحات دقیق و مناسب برای مقولات دستوری و تفكیك فارسی معاصر با فارسی دری باعث شد كه دستور زبانی كه او برای دوره‌های مختلف دبیرستان تدوین كرده بود، مورد استقبال قرار بگیرد و بعداً در دانشگاه‌ها تدریس شود. دستور زبان خانلری بر پایه زبان‌شناسی و با توجه به روح زبان فارسی تدوین شد و می‌توان گفت اولین دستور زبان فارسی بر بنیاد زبان‌شناسی در ایران است. بسیاری از اصطلاحات درست و بجای زبان‌شناسی - كه اكنون در زبان‌شناسی و دستور زبان رایج است - مانند نهاد، گزاره، عملكرد، پایه، پیرو، وابسته و نظایر آن از ساخته‌های اوست.



اثر مهم و ماندگار دیگر خانلری در این زمینه، کتاب نفیس تاریخ زبان فارسی است كه تاكنون تنها كتاب مرجع در این زمینه به حساب می‌آید. خانلری در دوره حیات خود موفق شد تنها جلد اول و دوم این کتاب 5 جلدی را به تألیف درآورد كه از آثار پرارزش و ماندگار این حوزه  است. همچنین او طرح جامعی بر همین اساس برای تألیف فرهنگ لغت پایه‌گذاری كرده بود كه تنها موفق شد بخشی از دوره اول را آماده كند و به چاپ برساند.



از ديگر اقدامات او طرح سپاه دانش و تاسيس يازده موسسه فرهنگي از قبيل :فرهنگستان ادب و هنر , فرهنگستان زبان , بنياد شاهنامه , انجمن فلسفه و حكمت , اسناد فرهنگي آسيا بود.(پس از انقلاب اسلامي همه اين موسسات در هم ادغام شد و به نام موسسه تحقيقات و مطالعه فرهنگي در آمد).
 

فرجام کار 

پس از انقلاب اسلامی، دکتر پرویز ناتل خانلری مدتی را نیز به زندان افتاد و خانه مسکونی اش مصادره شد. فشار روحی و جسمی در زندان، دکتر خانلری را در هم شکست و وی به دلیل شکستگی استخوان در زندان وضع جسمی اش وخیم شد. او پس از چندی آزاد شد.



دکتر خانلری در شهریور ۱۳۶۹ پس از یک دوره بیماری طولانی در ۷۷ سالگی در تهران درگذشت.
          
روحش شاد.

 

 

گفته می‌شود که شعر «عقاب» خانلری یکی از بهترین نمونه‌های شعر هزار و صد ساله‌ی فارسی است. این شعر یادگار سال‌های جوانی شاعر است که در قالب کلاسیک سروده شده‌است. او در جوانی شاعر بود، در میان‌سالی، ادیب و در کهنسالی استاد و صاحب‌نظر در ادبیات کلاسیک. با وجودی که شعر خوب می‌سرود و به فنون شعری و اوزان عروضی به‌درستی وارد بود اما خود را شاعر نمی‌دانست. تنها مجموعه شعری که از او در دست است، «ماه در مرداب» نام دارد که در سال 1343 انتشار یافت و بارها تجدید چاپ شد.

 

شعر معروف «عقاب» را دکتر خانلری به «صادق هدایت» اهدا کرده‌است. خود او در این باره می‌گوید: 
« بعضی اشخاص حدس‌های مختلف زده‌بودند در این باب. اما اصل مطلب این است که روزی کهه من این شعر را ساختم، اولین کسی که از من شنید، صادق هدایت بود و اینقدر ذوق کرد که گفت: «پاشو بریم بدیم یک جایی چاپ کنند».بعد با هم رفتیم اداره مجله‌ی «مهر» که گمان می‌کنم دکتر ذبیح‌الله صفا هم سردبیرش بود. آنجا شعر را دادیم چاپ کنند و گویا که در یکی از شماره‌هایش چاپ و منتشر شد...»

 

 

 

 

 

آثار :

روان‌شناسی و تطبیق آن با اصول پرورش ۱۳۱۶
تحقیق انتقادی در عروض و قافیه و چگونگی تحول اوزان غزل فارسی (تألیف) ۱۳۲۷
مخارج‌الحروف، ابن سینا (ترجمه) ۱۳۳۳
تریستان و ایزوت (ترجمه) ۱۳۳۴
وزن شعر فارسی (تألیف) ۱۳۳۷
غزل‌های حافظ ۱۳۳۷
سمک عیار (تصحیح) ۱۳۳۸
چند نکته در تصحیح دیوان حافظ ۱۳۳۸
شاهکارهای هنر ایران، آرتور اپهام پوپ (ترجمه) ۱۳۳۸
زبان‌شناسی و زبان فارسی (تألیف) ۱۳۴۳
زبان‌شناسی و زبان فارسی (مجموعه مقالات) ۱۳۴۳
ماه در مرداب (مجموعه شعر) ۱۳۴۳
شعر و هنر (مجموعه شعر) ۱۳۴۵
تاریخ زبان فارسی (تألیف) ۱۳۴۸
دستور زبان فارسی (تألیف) ۱۳۵۱
فرهنگ تاریخی زبان فارسی (تألیف مقدمه) ۱۳۵۷
دیوان حافظ (تصحیح) ۱۳۵۹
داستان‌های بیدپای (تصحیح) با همکاری محمد روشن ۱۳۶۱
هفتاد سخن (مجموعه مقالات)  ۱۳۶۸

 

 

دوشنبه شانزدهم اسفند ۱۳۹۵ 10:36 سید حسام مزارعی

دومین صفحه از بیست و یکمین شماره دوهفته نامه ادبی بردل

مادر

پیامبراست

 خورشید

ازسمت چپش

 طلوع می کند

و

در مرور قدم هایش

کوه

کفش ازپا درمی آورد

 

پیامبری

که با معجزه ی دست هایش

سنگ

مومن می شود.

 

   فریبا محمدیان

*****

می گویی دوستت دارم

در من بارانی می گیرد از عشق

که ترد ساقه های احساسم را می نوازد

علفزاری لطیف 

تن پوش می شود سراپایم را  

پرستویی که زندگی را باخود برده بود

به امنیت جیب هایم کوچ می کند

و خنده ام شکوفه ی گیلاسی ست

که دل می برد از لب هایت 

 

می گویی دوستت دارم

در من نرگس زاری می شکفد

و عطرش،

 از روزنه های پوستم بیرون می تراود

 زمین به وجد می آید

که بهار نزدیک است .

 

#روشنک_شولی(حوا)

****

... و حال نشسته ام کنار شومینه ای که-

همچنان هیزم ها را میسوزاند

کلاف سردرگمی ام را-

در دست گرفته ام

و می بافم از عشق

یکی زیر،یکی رو

تا شال و کلاهی بشود

برای عزمی که جزم کرده ام.

و دانه اگر کم آوردم

رجی می گیرم از قلبم تا خدایی که-

بیشتر از تمام شومینه ها

دلم را گرم می کند.

 

یاسمن_مزارعی

دوشنبه شانزدهم اسفند ۱۳۹۵ 10:31 سید حسام مزارعی

بیست و یکمین شماره دوهفته نامه ادبی بردل

بیست و یکمین شماره از دو هفته نامه شعر وادبیات را با افتخار تقدیم می کنیم . به رسم همیشگی در ابتدا در گلستان با صفا و فرح بخش شاعران دیارمان گلگشت ها نموده و از خرمن ذوق آفرین آنها خوشه ها می چینیم و سپس چهره ادبی این شماره را معرفی می نماییم .

سپس با بخش های متنوعی از جمله مقاله ادبی ، معرفی کتاب و .... همراه می شویم . امید که مورد پسند طبع شما ادب دوستان واقع گردد .

 

****

 

«چرا ترکم نهادی تو»؟

 

چه شد روزی که من با تو

       رها کردم رهایی را...

 

دو چشمان غزلخوانت

       سرودند آشنایی را...

 

بگو آخر چرا پیچاندی بر پای دلم آن دامِ زلفت که،

بریدی و ربودی و در آخر روی دوش دل گذاشتی وزن ننگ بی وفایی را؟

 

«چرا ترکم نهادی تو»؟

 

به یغما رفته ای آیا

            بدست چشم یغمایی؟

 

چشیدی تا بدین هنگام

                    طعم تلخ تنهایی؟

 

که اینگونه گریزانی زما انگار نمی دیدی

هزاران گفته ی ناگفته از عشق را که بود در دیده و بر لب هویدا و تماشایی

 

«چرا ترکم نهادی تو»؟

 

ز غم دیگر مجالی نیست

          مرا هیچ قیل و قالی نیست

 

گذشت عمر گرانم بی تو و با یاد تو اکنون چنان مغموم و مهجورم

 

که از آن یاد شیرین نگاهت در دلم هیچ حس و حالی نیست

 

«چرا ترکم نهادی تو»؟

 

چه شد روزی که من باتو

         رها کردم رهایی را...

 

 

ابراهیم حیدری

اسفند ۹۵

 

******

سالها_تنهایی

 

 

ما با انداختن سنگی

 در آب حوض ،

تنهایی مان را اعتراض میکنیم.

 

همه ما تنها مانده ایم.

 

وقتی تنهایی را قدم میزنیم ،

ردپای خیال را در گوشه ای از ذهن خود ادامه میدهیم.

 

"چه کسی گفته واژه ها میتوانند روح ما را عریان کنند؟"

من عاشق دختری بور هستم.

این دختر خوب میداند من با هر مرگ خود ،

همیشه ادای زنده ماندن را درآورده ام.

هر دوی ما پشت میز خاطراتمان به هم لبخند میزنیم.

او دردها و رنج ها ،

و ندای درونم را میفهمد.

من عاشق دختری بور هستم.

دختری که روبروی آینه ،

در خاطرات تنهایی من مرده است.

 

یاسر یوسفی

***

 

یک لحظه سکوت

 

فرصتی باید داد

 

و بیاییم شبی ،

 

خویش تطهیر کنیم

 

شاید دگری هم باشد که در این باغ خدا

 

نغمه ای خواهد داشت

 

نغمه ای از سر شوق که نلرزد از بند

 

شاید این نغمه ، به گوش کودکی خوش آید

 

و بگیرد آرام

 

یادمان باید بود که ز دریای زلال

 

و چمن های تر و تازه ی باغ

 

هر یکی دارد سهم

 

این نباشد چنین اندیشیم

 

همه آفاق شده خاصه ی ما

 

دگران باطل و ما حق باشیم

 

نیک دانیم که در این ارض و سما

 

همه مخلوق خدا

 

و خدا دوست دارد

 

همه را .

 

ستار کاووسی

 

دوشنبه شانزدهم اسفند ۱۳۹۵ 10:27 سید حسام مزارعی

ابزار وبمستر

وبلاگ استت

| وبلاگ

ابزار وبمستر

آمارگیر وبلاگ

© مزیری - بی ورا( MOZIRI- BEYVARA)