معرفی چهره ادبی این شماره : شیرین ترابی

شیرین ترابی متولد تیر پنجاه و پنج ،زاده ی اهواز شاعر و مربی نگارگری و خلاقیت .وی هم اکنون ساکن شیراز است .از ایشان تا کنون دو کتاب به نام های برگ های احساس انتشارات پارلاق قلم و قطاری در اشپزخانه انتشارات مایا به چاپ رسیده است . از شیرین ترابی سومین کتاب با عنوان "مجموعه درختی در دهان ماه " با مقدمه ای از هرمز علیپور ،انتشارات مایا به تازگی منتشر کرده است .
***
با سلام خدمت تمامی خوانندگان این مجموعه وزین امیدوارم که هماره شهد نگاهتان به شعر و لبهایتان به لبخند اغشته باشد .
پیشاپیش نوروز باستانی را خدمتتون تبریک عرض می کنم و سالی همواره توام با شادی و موفقیت را برایتان آرزومندم.
شیرین ترابی
بهار
جاپای رفتگان
پر از باران صبح گاه
***
پتویی سپید به خود پیجیده
زمین
بهار را پابه ماه است
*****

نقدی بر مجموعه شعر «قطاری در اشپزخانه» ی شیرین ترابی توسط جناب امین فقیری چاپ شده درروزنامه ی عصر مردم ۲۳اذرماه۱۳۹۵
برای به وجود آمدن جادو- شــعر تنها احســاس کافی نیســت بلکه شــاعر بایــد تمامی اشــیاء را فرا بخواند تــا آن اثر از مرحله ی هنر فراتر رود و در دلها جاری شود.
- 1 -
به آمدنت فکر که میکنم
قطاری از میان آشپزخانه رد میشود
و تو از تمام پنجره هایش
دست تکان میدهی
و من دلم ضعف میرود
برای گرفتن دستهایت
در اینجا نماد دوری و سفر تمام بر عهده ی «قطار»گذاشته شده است. و این دلبستگی آنچنان است که بلافاصله ریلی وســط آشپزخانه کشــیده میشود و قطــار با آن صدای مخصوصش از آنجا عبور میکند و دستی که از تمام پنجرهها به شادی برای او بیرون آمده و ابراز احساســات میکند. شعر تمام مقدمات تأثیرگذاری عاطفی را آماده میکند و تصویر ناممکن را برای خواننده باورپذیر میکند. آنهم عبور قطاری از میان آشپزخانه است. ما میبینیم که چقدر آرزوی دیدار مهم و قوی است که شاعر به راحتی احساسات نمادین خود را منتشر میکند و ما با میل و رغبت به خواسته شاعر تن میدهیم. در شــعر 2 از واژه حصار به عنــوان محدودیت اســتفاده شده اســت. شــاعر میپندارد دختری که اجازه ندارد حصار را بشــکند و خراب کند و آزادی را هر چند برای مدتی کوتــاه تجربه کند کم کم خود را به «حصار» تبدیل میشــود. ترکیب پنجره خیس شــاید در نظر شاعر گریســتن گاه گاه دختر باشد و شاید حصار دختریست که ناتوان از راه رفتن و بازی است. پسران همسایه تنها آرزوی اوست برای باز که
همان زندگی است.
- 2 -
حصار
نام دیگر دختریست
که از پشت پنجره خیس
به تماشای بازی پسران همسایه
مینشیند
شــعر « »3کمی فانتزی به نظر میرسد. نه طنز مهمی در آن جریان دارد و نه اندیشهی ناب شعری. آرزو در کل آرزویی خام است. کسی که از بالای برج شهر به ماشینها خیره شــده است میبیند ماشینی دلــدارش را با خود میبرد. تا اینجای شــعر تصویر حالتی اســت جاذبه دار. اما وقتی آرزو میکند سقوط کند تا آمبولانس از کنار ماشین او عبور کند غلو اندر غلو است. اندیشه مستتر در شعر خام است.
احساســات ناب زنانه در شــعر 4و 5به زیبایی پراکنده شده است.
- 4
پــر میشــوم/ از واژه/ از هوا/ از
خنکای نسیم عصر تابســتان/ کم چیزی
نیست/ گفتن از تو
در شعر 6 به تمامی عناصر کاریکلماتور را مشاهده میکنیم. عناصری که شعر را زیبا نمیسازند.
ِ – 6
گل میگیریم/ دهان گشاد پنجره ای
را/ که منکر عبور تو شود
مفهومی که شــعر 7 دارد بسیار زیباست اما میان شعر و کلمات قصار در نوسان است.
- 7
ایــن قاصدکانند/ که ما را به آغوش
باد میخوانند
معلوم نیســت شــاعر نماد باد ر ا بــه چه منظور به کار برده ً اســت. معمولا باد مظهر پوچی و شــاید ویرانی است و نوعی بیهودگی. در شعر 8وقتی شاعر میســراید «کوه که پشتم نباشد/ باد مرا میبرد» از باد به عنوان نماد مسلط استفاده شده است.
- 13
شبها/ از شازده کوچولو میگفت/
و روزها [از] کوزت/ نمیدانســت که آخر
قصه/ برای قرصی نــان/ باید موهایش را
بفروشد
اول اینکــه موهایش همان موها اســت یا خیر؟
حسن این شعر بازی با تاریخ ادبیات و شخصیتهای معصوم در آن تاریخ است. زیبا زیباســت. خیلی زود ســریع در جسم و جان جای میکند. فرق شعر ناب با دیگر شعرهای مصنوع در همین چیزهاست.
- 16اگر بیایی/ بزرگترین خانه ی دنیا/
سهم توست/ ببخش حالا دست و دلم پر
از دلتنگیست
در این شــعر یک نوع طنز فاخر و پر از احساس جریان دارد.و درست شبیه شعر قبل از طنز سرشار است.
- 17چقدر پروانه بالای سرم میچرخد/
چقدر/ زنبــور دور دهانــم/ وقتی نامت را
زمزمه میکنم/ هیچ جا برای پنهان کردنت
امن نیست
شعر 19شعر نابی اســت که به «ماهان» تقدیمشده است.
به پسرم سپردهام پاییز/ بارانی بپوشد/،
با جیبهایی اندازهی دو دســت/ عشق/
سرزده از راه میرسد
حکایت این شعر ریشــه مفهوم در نامفهوم دارد. این تعبیر زیبا. رابطه جیب و دســت و عشــق بسیار غبطه برانگیز اســت و عشق که ویرانگر است. شاید مرگی مفاجاه است همانند سیل و زلزله
- 23چقــدر شــاعر بودم/ کــه خیال
میکــردم/ میان چهارخانــهی پیراهنت/
میشود سر و سامان گرفت
با نشــانیهایی که شاعر در شعر قبل و چند شعر دیگر میدهد همگی خبر از حالاتی از شیفتگی است و «دیــدار یار غایب دانی چه ذوق دارد- ابری که در بیابان بر تشــنهای ببارد» ســعدی را تداعی میکند اما در شــعر بالا نشــانههایی از یأس و حرمان نیزهست. و اینکه احساســات یک شاعر بسیار رقیقتراز دیگران اســت و نمیتــوان آن را به بازی گرفت. خیلی سخت اســت که همراه شــعر زندگی کرد و دم بــر نیاورد. متأســفانه واقعیتهــا در اکثر اوقات خلاف این را میگویند!
- 24دریا/ همان زنی/ که روســری اش
را/ به باد ســپرده/ دامن پرچین اش را/ از
سنگ پر کرده/ شاید/ جنگی پیش رو باشد
- 26نفس در قفس سینه پرنده/ سرخ
میشــود/ وقتی از پشــت پنجره/ آزادی/
صدایش میزند
- 36با پاهایی فرو رفته در خاک/ دهانی
دوخته به سکوت/ مغزی پوشالی/ ایستاده
اســت/ و کلاغهای حریــص/ خوابهای
غریبی برایش
****
سریا داودی حموله
خوانش مجموعه «قطاری در آشپزخانه» شیرین ترابی
... بازگفتِ حس های نوستالژیک ...
ـ به آمدنت که فکر می کنم/ قطاری از میان آشپزخانه رد می شود/ و تو از تمام پنجره هایش دست تکان می دهی/ و من دلم ضعف می رود/ برای گرفتن دست هایت./ شعرِ «1»
شیرین ترابی در مجموعه ی«قطاری در آشپزخانه»(1) شاعری تجربه گراست که به شدت درگیر زندگی است.
تک ساحتی و تک محوری مبنی بر آشنایی زدایی های معنایی می باشد.زبان ساده و موجز شعرها متاثر از نمودهای فردی است. تصویر سازی و احساس گرایی دو عنصر بنیانی شعرها به شمار می رود:
ـ چقدر پروانه بالای سرم می چرخد/ چقدر زنبور دور دهانم/ وقتی نامت ا زمزمه می کنم./ هیچ کجا /برای پنهان کردنت امن نیست./ شعرِ «17»
شرین ترابی با تاکید بر مضمون هایی نظیر«عشق ـ مرگ» حس های نوستالژیک را به تصویر می کشد. با تک گویی و دیالوگ پروری ظرفیت های بدیعی را وارد شعر می کند و با تلفیق خودآگاه و ناخودآگاه بر جذابیت های عینیت و ذهنیت می افزاید.
با عینیت گرایی به سمت هست مندی های محسوس می رود و به واسطه ی مضمون های نزدیک به هم حسهای مفهومی را به تصویر می کشد. بیشتر بازگو کننده ی حوادثی است که در جزییات زندگی اتفاق می افتد. به واسطه ی روایت های خطی سعی دارد تناسب های لفظی را رعایت کند و موجب ارتباط معنایی سطرها شود:
ـ دریا همان زنی ست/ که روسری اش را به باد سپرده/ دامن پر چین اش را/ از سنگ پر کرده/ شاید جنگی پیش رو باشد./ شعرِ «24»
تصاویر روایی فراتر از زمانمندهای خطی است،و انسجام محور عمودی هم پیوند ساختار معنایی است. ارتباط سطرها به علت موضوعیت عام شعرهاست.در این ساده انگاری های شاعرانه وجه عاطفی و احساسی شعرها پررنگ است.
این شاعرمحتوا گرا بیشتر در گیر چه گفتن است، سعی دارد با ایجازمندی مخاطب را در گیر کند و با تکرار موتیف های متنوع به تجربه ای تازه در گفتار برسد.در این شعرها راوی زنی ست که دغدغه های فردی اش را می نویسد:
ـ تنها سفر می کنم/ و هر کجا / پرچمی در باد تکان خورد/ می دانم/ تو داری/ دست به موهایت می کشی./ شعرِ «41»
این کوتاه سرایی ها بیشتر ساختار نوستالژیک دارند. به طوری که هسته ی اصلی شعرها بر محور زبان معنایی استوار است.
نوع رویکرد زبان ساختاری سبب شده روایت بازنمود بارزی داشته باشد. ساختار زبانی و صراحت بیانی کلیت شعرها را در بر می گیرد، و فرم سبب برانگیخته شدن حس و عاطفه می شود:
ـ به بالای برج شهر/ به ماشین ها خیره شده ام/ که با سرعت عمر می گذرند/ دستم نمی رسده یه ماشینی که/ تو را با خود می برد/ سقوط می کنم/ شاید آمبولانسی که مرا با خود می برد/ از کنار تو رد شود./ شعرِ «3»
شعرها در محور ساختاری در مداری حسی ـ مفهومی می چرخند. جزی نگر ی سبب خلق تصاویر بدیع شده است و فضاسازی در روایت های جز به جز وابسته به تصاویر روایی می باشد.جذابیت پایان بندی ها به علت گره های معنایی در سطور قبل است.
ذهنیت شاعر ذاتا روايي است،معمولا از سطح متعارف زبان عدول نمی کند. با تلفیق ذهن و عین به سمت هست مندی های محسوس می رود،آن چنان که آشنایی زدایی های مضمونی آمیخته به حس های نوستالژیک است:
ـ به پسرم سپرده ام پاییز/ بارانی بپوشد/ با جیب هایی اندازه ی دو دست/ عشق/ سر زده از راه می رسد./ شعرِ «19»
پی نوشت:
1- قطاری در آشپزخانه، نشر مایا،چاپ اول 1395

