معماری دبستان کاووسی مزارعی سازه ی خشت و گلی ۱۳۳۷ هنر مهندس حسین نظری فرد
معماری دبستان کاووسی مزارعی سازه ی خشت و گلی ۱۳۳۷ هنر مهندس حسین نظری فرد
همکلاسی ها
به نام خداوند جان خرد
کزین برتر اندیشه بر نگذرد
مهر جهان تاب آخرین پرتوهای زرین خور را از پیکر دیوارهای حیاط مدرسه بر می چید و خُرامان خُرامان به آشیانه ی خود در افق دور دست نزدیک می شد ولی می آمدند پسران و دختران دیروز که سروران و با نوان سازنده ی امروز بودند دیگر کتاب و دفتر و مداد همراه نداشتند برخی فقط گوشی تلفن همراه خود رادر دست و میان پنجه ها می فشردند و به سوی جایگاه قدم بر می داشتند ، عده ای راست و استوار می آمدند ولی بعضی ها با تکیه بر عصایی و چوب دستی ای ولی همه با چشمانی پر از مهربا نی و در جست و جوی همکلاسی های دوران دبستان کاووسی مزارعی در سال های دیر
بسیار افسردم زیرا به چهره ی برخی که نگاه می کردم درست نمادی از شعر رودکی ، پدر شعر پارسی بودند
" مرا بسود فرو ریخت هرچه دندان بود
نبود دندان لا ، بل چراغ تابان بود ...
جهان همیشه چنین است ، گرد گردان است
همیشه تا بود آیین گرد ، گردان بود
کهن کند به زمانی همان کجا نو بود
و نو کند به زمانی همان که خُلقان بود
کنون زمانه دگر گشت و من دگر گشتم
عصا بیار که وقت عصا و انبان بود "
درست جایی که ساختمان خشتی چهار کلاسه ی مدرسه و یک کلاس هم افزوده به آخر ساختمان جای داشت ، جناب آقای مهندس حسین نظری فرد ، خیر مدرسه ساز شهرمان ، که دغدغه مند عمران و آبادانی شهر است و با تلاش شبانه روز ی در پی گسترش فرهنگ و آموزش مطلوب جهت بهتر زیوی همشهریان به یاری پیشکسوت فرهنگی استاد حاج عبدالخالق علوی و جوانان همشهری جایگاهی بسیار باشکوه با بنری بسیار خاطره انگیز برپای کرده بود که زینت بخش آن لوگوی بسیار زیبا از سر در دبستان کاووسی مزارعی بود و چیدمان سن و جایگاهی چه بسیار با سلیقه تر و در خور نام هم کلاسی ها تدارک دیده بودند و مردمان دوست دار مدرسه و فرهنگ می آمدند و در کنار هم روی صندلی ها می نشستند و چه زیبا بود برخی در کنار همکلاسی های پیشین خود به فاصله ی نیم قرن زمان سپری شده
می نشستند و زبان به خاطرات چهل پنجاه سال پیش ، کمتر و گاهی هم بیشتر از این زمان می گشودند و همکلاسی های خود را در پایه های مختلف نام می بردند ، دریغ و هزاران افسوس که برخی از نامبردگان رخت از این روزگار به دیار جاویدان کشیده اند ، یادشان گرامی بادا

" عجب رسمیه ، رسم زمونه
قصه ی برگ و باد خزونه
میرن آدم ها از اونا فقط
خاطره هاشون به جا میمونه ..."
من هم رفتم و روی یکی از آن صندلی ها نشستم ولی چیزی طول نکشید که به کلاس دوم دبستان و سال هزار و سی صدو پنجاه سفر کردم
نگاهم به کت و نیم کتی بود که رو به رویم و بر فراز سن و جایگاه سخنرانی قرار داده بودند ، چه خوش سلیقه ای ، خودم را بر آن نیم کت و سمت راستم آقای نعمت الله بارگاهی و سمت چپم آقای محمد حسین باقروند را نشسته دیدم و جناب آقای منصوری ، معلم کلاس راه می رفت و صحبت می کرد
گاهی با ورود کسی به محل مراسم از کلاس بیرون می آمدم ولی دوباره در خاطرم به دفتر مدرسه رفتم و غروب پس از تعطیلی کلاس ها بود آقای اکبر بابااحمدی ، معلم کلاس سوم ، روی یک صندلی فلزی و جلو قفسه ی کتابخانه نشسته بود و ما بچه ها به صف وارد دفتر می شدیم و کتاب می گرفتیم و استاد بابا احمدی مرتب و با تاکید می گفت بچه ها، شب بعد از این که مشق هایتان را نوشتید و تکلیف های مدرسه را انجام دادید کتاب بخوانید و...
و چه شب های باشکوهی بود که با عشق و علاقه مشق ها را می نوشتم و تمرین های ریاضی را انجام می دادم و آنگاه چراغ را بالای سرم بر کِند یک سطل رویی واژگونه ، می گذاشتم و در بستر خوابم دراز می کشیدم و چند صفحه کتاب می خواندم هرچه داستان جالب تر بود تعداد صفحات در آن شب بیشتر می شد و خواب دیرتر به چشمانم هجوم می آورد کتاب های "سوزن بان " ، " دختر سروان" ، " داستان اتم " ، " کروزویه رابینسون " ، " خیمه شب بازی " ، " تنگسیر " ، " انتری که لوطیش مرده بود " و....
یادم آمد به روزی که در گردهمایی خانه و مدرسه البته در دوره ی راهنمایی ، کلاس دوم بودیم و یکی از سخنرانان ، زنده یاد قاید علی کاووسی بود و ایشان سخن خود را با این بیت شعر آغازکرد
" من خوشه چین مزرعه داران بذر پاش
چون قمریان دانه گرفتم ز بذرپاش "
و در مورد تحصیل و خوشه چینی دانش و معرفت بسیار زیبا و اثرگذار صحبت کرد و هنوز که از آن روز چهل و سه سال می گذرد این بیت شعر از قریحه و ذوق ایشان راهنمای این شاگرد کوچک در کسب دانش و معرفت است ، یادش گرامی باد
در این اندیشه ها و خاطرات خود بودم که دکتر حسین ربیعی مطلق ، مجری برنامه، با خواندن شعری و همزمان پخش سرود جمهوری اسلامی مرا نیز به همراه جمع از صندلی جدا کرد و پس از پایان سرود و نشستن
جناب آقای حاج قنبر باقر زاده از پیشکسوتان عرصه ی تعلیم و تربیت و دانش آموز دهه ی پنجاه دبستان کاووسی مزارعی ، برای قرایت قرآن به جایگاه دعوت شد و ایشان با تلاوت آیاتی از کلام الله مجید و خلق فضایی ملکوتی در آن غروب ، طلوعی دوباره به دبستان کاووسی مزارعی بخشید
دکتر ربیعی مطلق ، مجری برنامه با خواندن شعری به مناسبت سوم خرداد ، روز آزادی خرمشهر و یادی از جمله ی مشهور " خرمشهر آزاد شد " همه را دعوت کرد به استشمام بوی عطر باروت و نم و رود و بیشه درغروب سوم خرداد و خرم شدن دوباره ی خونین شهر
جناب آقای مهندس سالاری ، رییس شورای اسلامی شهر به جایگاه دعوت شد و ایشان با بیانی احساسی از جناب آقای دکتر احمدی ، مدیر کل نوسازی مدارس و مهندس مختاری ، معاون محترم ایشان و جناب آقای مهندس موسوی رییس اداره ی آموزش و پرورش منطقه ی سعد آباد و معاون محترم ایشان و هییت همراه سرکار خانم شعبانی ، نماینده ی بخشداری منطقه ی سعد آباد ، جناب آقای کرمی رییس شورای بخش سعد آباد و همه ی مهمان گرامی خیر مقدم گفتند و در تخصیص سهمیه نوسازی و در باز سازی مدارس کلنگی شهر وحدتیه از دکتر احمدی خواستند که با دانش آموزان شهر وحدتیه که کلاس های درسشان هنوز در کانکس و بعضی موقع چادر و خیمه و پارکینگ مدرسه تشکیل می شود به ازین باشند و سهمیه ای در خور و بیش از این به این شهر اختصاص داده شود
حجت الاسلام دکتر صمصامی ، امام جمعه ی شهر وحدتیه به جایگاه دعوت شدند و ایشان در اهمیت سواد و مدرسه سخنانی ارزشمند تقدیم حاضران کردند و از مردم شریف شهر وحدتیه و تلاش و کوشش آنان در فعالیت های فرهنگی در کنار تلاش های اقتصادی تجلیل کردند
سپس دکتر ربیعی مطلق نامی دیگر از پیشکسوتان و شیرین زبانان ، استاد حاج سیدقاسم موسوی را ذکر کرد و ایشان به همراه مهندس حسین نظری فرد و جناب آقای ابوالقاسم منصوری با عنوان سه هم کلاسی ، پشت میز و نیم کت ها نشستند ، استاد حاج سید قاسم موسوی ، مبصر کلاس چهارم دبستان کاووسی مزارعی در سال تحصیلی ۴۵-۱۳۴۴ حضور غیاب کامل از هم کلاسی ها را اجرا کردند
باری دیگر نامی از بلند گو پخش شد ، استاد محمدعلی علی پور ، همان پیر مردی که در آغاز مراسم تکیه بر عصایی وارد حیاط مدرسه شد و در گوشه ای بر روی یکی از صندلی ها نشسته بود و کسی وی را نمی شناخت وقتی بلند شد و به سمت جایگاه رفت درست دیدم که پنجاه و چند سال یعنی بیش از نیم قرن تجربه وخاطره را با نوک عصای خود به جایگاه می کشانید
تا بگوید در بهار سال هزار وسی صدو سی وهفت چگونه آن دلاور مردان ، پدران روی در نقاب خاک کشیده ی امروز به عشق ساختن مدرسه برای فرزندان خود و به دستور حیدرخان مزارعی زاده و زیرنظر سرپرست کارگاه و حسابدار ، زنده یاد قاید حسن کاووسی وبا تلاش ایشان و پشتیبانی بزرگان و ریش سپیدان مزارعی و بی برا در ساخت اولین دبستان این شهر بگوید که اگر بخواهم تک تک افراد را نام ببرم ، ترسم در این است که نام عزیزی و بزرگی از قلم بیفتد و مایه ی شرمساری نگارنده شود
پس موکول می کنم به ارایه اسناد معتبر و دقیقی که بعد ها اگر عمری و توفیقی باشد
در این جا تنها به ارایه یک سند و میزان یاری رسانی بعضی از آن عزیزان بسنده می کنم که در پایان این نوشته تقدیم می شود
استاد محمد علی با عصایش آمد تا بگوید که غیور مردان چگونه غروبگان با کشیدن آب از چاه و گل (شُل) درست کردن برای زدن چند هزار خشت در روز و سپس سحرگاهان با کشیدن "مافه " و ریختن شل ها در" بَسّکی" های اطراف و قالب زن ها روزی دوسه هزار خشت از قالب در می کردند و عده ای خشت های روزهای پیشین را راست کرده وبه ردیف زنجیره می ساختند و پس از دوماه خشت زنی نقشه آماده شد ونوبت به ساختن ساختمان مدرسه رسید و سازه ای چهار کلاسه و یک راه رو در میان شروع به بالا رفتن کرد
آمد تا بگوید که رگ به رگ خشت چیدند و شل پهن کردند و بگوید که پدرم سر استاد بود و من بردست و بسیار از جوانان خشت انداز و عده ای از نوجوانان شل پهن کن و پیر مردان پاره پرکن و عده ای شل کن و بسیاری مافه کش ، سقا ها ، قلیون چاق کن ها ، اجاق افروز ها، چای سازها ، چای بهره کن ها و این جا پر از انرژی و هیاهو بود
و رج به رج چیدیم تا به هرس چینی و بریو اندازی رسیدیم و بر روی بریوها خَرگ فرش کردیم و سپس گل مهره ریختیم و بعد گل بونی وآنگاه در شهریور ماه شل بونی و فقط در مدت ۶۳روز زمان و اول مهر ماه ۱۳۳۷ ساختمان مدرسه آماده شد و ...
آری در اول مهرماه هزار سی صدو سی و هفت دبستان کاووسی مزارعی با مدیریت زنده یاد حبیب الله مسیبی آغاز به کار کرد و دانش آموز گیری با سنجه ی زیر انجام شد
کسانی که جزمک ، قرآن و دیوان حافظ و گلستان سعدی را در مکتب خانه خوانده بودند کلاس چهارم نشستند مانند آقایان نوروز زیراهی ، حاج شیخ باقر اسماعیلی ، ناصر کاووسی ،عباس قلی کاووسی ، زنده یاد ان شیرخان کاووسی ، عبدالله مزارعی نژاد، حاج سید نعمت موسوی و...
کسانی که جزمک و قرآن را خوانده بودند به کلاس سوم رفتند مانند آقایان محمد جعفر کشاورز، حسن پاسالار، حاج علی کهن پور و زنده یادان سید قاسم علوی ، جواد فقیه الاسلام ، محمد راه پیما و...
کسانی که فقط جزمک خوانده بودند کلاس دوم و بقیه که مکتب نرفته بودند کلاس اول نشستند
و افسوس ، افسوس که دیگر استاد محمد علی توان گفتن نداشت و سینه اش برای سخن گفتن یاری نمی کرد چند جمله ای در گلو زمزمه کرد و .... جناب آقای نظری فرد سخنانش را بازتابانیدند
دکتر ربیعی سپس نگارنده را به جایگاه دعوت کرد
آمدم ، میز و نیم کت را به رسم ادب بوسیدم و باری دیگر پشتا به کت و دستانم بر زانو و چشمانم بر چهره های حاضران و هم کلاسی ها روشن شد
به رسم احترام خیر مقدمی گفتم و یادی از سوم خرداد و شهدای گرانقدر شهر و دیارمان که بسیاری از آنان در دبستان کاووسی مزارعی درس خوانده بودند به وِیژه اولین شهیدان این دیار و به روایتی نخستین شهید شهرستان دشتستان ، شهید امرالله دهداری ، و از شهید جلیل برازجانی و از جانباز عزیز ، حاج علی اصلاح طلب که در واپسین روزهایی که خرم شهر غرق در خون می شد و در کنار کارون خروشان در دفاع از میهن عزیزمان ایثار و فداکاری کردند یادی کردم و از همه ی شهیدان والا مقام شهرمان و روستاهای همجوار که در این مکان مقدس الفبای زندگی را آموختند
«یاد باد از آن عزیزان یاد باد
لحظه ی پرواز آن شیران میدان یاد باد »
از پیشینه ی تعلیم و تربیت این دیار گفتم و اهمیت دانش آموزی و معرفت اندوزی را به دلیل ضیق وقت مختصر کردم که هر جامعه ای به اندازه ای که به آموزش و فرهنگ اهمیت می دهد درجه ی پیشرفت خود را رقم می زند
«درخت تو گر بار دانش بگیرد
به زیر آوری چرخ نیلوفری را »
بنلاد و شالوده ی پیشرفت جامعه، آموزش اصولی است هرچه آموزش با کیفیت تر باشد به همان نسبت جهل و خرافه از جامعه دور تر است
سنگ بنای آموزش نوین در این دیار ، یعنی روستا های مزارعی و بی برا ، در سال هزار سی صدو سی و هفت با اندیشه ی
« چرا ما هم مدرسه نداشته باشیم ؟»
به ذهن زنده یاد حیدر مزارعی زاده خطور کرد و آن اندیشه را با کدخدای مردمی و خوشنام ، زنده یاد قاید گرگعلی کاووسی ، عموی بزرگوارشان، در میان گذاشت و ایشان با دعوت از دهقانان و بزرگان محل و تصمیم جمعی و با تکیه بر نیروی خستگی ناپذیر مردمی کاری کردند کارستان، افتخار آفرین و چنان ساختند که در حافظه ی استاد محمد علی علی پور بود و در سطرهای بالا به گوشه هایی از آن اشاره شد
مطلب را نیمه تمام رها کردم چون باید فرصت را به دیگران می دادم
و قت کم بود و به غروب نزدیک می شدیم با اشاره ای به ستون های بر افراشته به همت فرزند برومند این دیار ، حسین نظری فرد ، خیر مدرسه ساز خاضعانه از حاضران خواستم که فرزندان خلفِ آن پدرانی باشیم که آن روزگار این مدرسه را ساختند و ماها را به سرچشمه ی علم و دانش معرفت نشاندند و همت کنید این جا با یاری شما و پشتیبانی اداره ی کل نوسازی با مدیریت دکتر احمدی دوباره ساختمانی با شکوه و مجلل ساخته شود و این کانون دانش نوین در شهر وحدتیه ، خدای ناخواسته مخروبه و زباله دانی نشود به امید خدای بزرگ و همت شما عزیزان
آقای ربیعی مطلق از مهندس علی بارگاهی دعوت کرد برای صحبت کردن به جایگاه بیاید جناب مهندس بارگاهی سخن خود را با عنون «سپاس اندر سپاس» آغاز کرد و از دست اندرکاران نوسازی و ساختن دوباره ی دبستان کاووسی مزارعی تشکر کرد و در اهمیت علم و دانش و مدرسه سازی نوین از زنده یادان رشدیه ، بهمن بیگی و سپس زنده یاد حیدر مزارعی زاده ، نیای مادری خود گفت آنچه را که پدر بزرگشان مستقیم برایش تعریف کرده بود از اندیشه ی بلند او در اهمیت علم و دانش از علاقه اش به فرهنگ و آداب آریایی و...
ولی افسوس که زمان اندک بود و سخن بسیار و مهندس بارگاهی نیز بسیاری از سخنانش را ناگفته گذاشت
بعد از مهندس بارگاهی از جناب آقای نظری فرد دعوت شد به جایگاه تشریف آوردند و ایشان خطاب به دکتر احمدی گفتند جناب دکتر احمدی ما در این شهر مدرسه ی ۳۵۵ دانش آموزی داریم که در پارکینگ مدرسه نیز کلاس تشکیل می شود
ایشان از هیات امنای مدرسه ی در دست ساخت ، آقایان حاج کرامت کشاورز ، مهندس ابوالقاسم کاووسی و حاج عبدالخالق علوی به پاس همکاری سپاسگزاری کرد و دست یاری و همکاری به سوی همشهریان
و گفتند دیگران مدرسه ساختند ما بهره مندشدیم
ما مدرسه بسازیم دیگران بهره مند شوند
به رسم تقدیر و سپاس از خاندان کاووسی و به پاس خدمات ماندگار زنده یاد حیدر مزارعی زاده در بنای مدرسه و مهد علم و دانش نوین لوح یاد بودی با لگوی و طرح دبستان کاووسی از جانب اداره ی کل نوسازی ، مجموعه ی شهرداری و شورای اسلامی و فرهنگیان شهر وحدتیه ، دکتر احمدی و مهندس ارشدی به یکی از فرزندان برومند زنده یاد حیدر کاووسی ، جناب آقای عباس کاووسی تقدیم کردند
دکتر ربیعی از مهمان ویژه ، مدیر کل نوسازی استان بوشهر ، جناب آقای دکتر احمدی دعوت کرد و همه ی حاضران در انتظار عنایت های جناب دکتر احمدی و افتخار به این که با حضور مؤثر ایشان در مدیر کلی نوسازی مدارس کشور
استان بوشهر مقام نخست را کسب کرده ، ضمن تبریک به جناب دکتر احمدی و مجموعه ی نوسازی مدارس امیدمان به سخنان دکتر احمدی بود و این که این روزفراموش ناشدنی ، سوم خرداد هزار چهار صدو چهار را با بذل عنایت خویش بیاد ماندنی تر سازند
سپس مهندس حسین ارشدی ، شهردار ، نیز با بیان چند جمله از همه ی عزیزان ، مهمانان گرامی و همشهریان فهیم خود سپاسگزاری کردند
درپایان از مجموعه ی شهرداری و به خصوص مهندس ارشدی ، شهردار محترم ، اعضای محترم شورای اسلامی شهرمان به ویژه جناب آقای علی حق رو و هیات امنای مدرسه ی کاووسی مزارعی و مهندس نظری فرد و همه ی عزیزانی که تا کنون آقای نظری فرد را یاری رسانده اند کمال تشکر و سپاس به عمل می آید
یک سند با نام هایی از پدران دست اندکار مدرسه و انجمن خانه و مدرسه را ضمیمه ی این نوشته تقدیم می کنم
پایان – گزارشگر حسین جعفری
🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾
دوشنبه پنجم خرداد ۱۴۰۴ 23:38 سید حسام مزارعی