کاش در کتاب قطور زندگی سطری باشیم به یاد ماندنی، نه حاشیه ای فراموش شدنی.
از گردکانی به بلوغ رسیده
بسته های سرخ سر بدار
راز دارانی خونین روی ،
رسیده اند تا پاییز را
تسخیر
و لب و دستان از کودکان معصوم کوچه باغ
آلوده ی راز سرخ حضور انبوه خود کنند .
***
شما مجموع سرخ شکفته ی فصل ،
به کید دشمنان مهربان
مهربانتر پاسخ می دهید !
و در زفاف نیشتر و دل
شکرابه های پنهانی تان
به تراوشی شکر خند
سبکتر از نزول برف
و نافذ تر از آب " خلال "
بر سینه می نشیند .
ادامه مطلب ..روز پنج شنبه ساعت نوزده شب جلسه انجمن ادبی شهر ، با حضور حداکثری اعضا و مهمانان با نقد کتاب " روات " جناب آقای فقیه آغاز و تا ساعت دوازده شب با شور تمام به اتمام رسید . به زودی مشروح این جلسه پربار تقدیم می گردد .
این روزها هوا ، هوای تفریح و به کوه زدنه . هر چند که زمین آن چنان پوشش سبزه به خود ندیده و بهار زودرس ما آغاز نشده ، ولی باز هم درست کردن آتیش و خرنگ تش و چایی روی آن ، حلاوتی دگر دارد . واقعا اگر گرمای ما خرماپزونه ، در این روزهای سرد و نفس گیر استان های دیگر ، بهار دلکش استان ما قیمتی است . بیاییم بیشتر از این نعمت خدادادی استفاده ببریم .
طبق درخواست دبیر محترم ادبیات دوره دبیرستان ، آقای اکراسیدی ،چند قطعه عکس از کلاس چهارم دبیرستان مربوط به نوزده سال قبل ،تقدیم می گردد .
پس فرداشب را به نور قرنها قدمت جاری نگه داریم.
پیشاپیش شب یلدا ، این شب زایش مهر و میترا ، شب زایش نور و روشنائی
بر تو ایرانی مبارک.
ادامه مطلب ..
چهاردهمین جلسه کانون ادبی باران از کتابخانه عمومی وحدتیه در دو گروه خواهران و برادران ،پنجشنبه مورخ ۲۱/۹/۹۲ برگزار شد.جلسه خواهران ساعت ۱۵ الی ۱۷ که در آن ،ابتدا به قرائت مقاله ای در مورد شعر در دوران مختلف ،توسط خانم محمدیان،عضو اصلی کانون،آغاز شد.سپس با توجه به ورود شاعران نوپا و نوجوان در کانون،هر کدام آثار خود را قرائت نموده و مورد بررسی قرار گرفت و توصیه های لازم بویژه مطالعه و بیان مسائل در شعر،بصورت غیر متعارف به آنها داده شد.
ادامه مطلب ..
عکسی به یاد ماندنی از دبیران بزرگوار دوره دبیرستان
طبیعت شهر- دهه هفتاد
این روزهای سرد و پاییزی به حق " ارده " با خرما می چسبد . چند وقت پیش دوستی از دیار بالانشین ها به همراه خانواده مهمان ما بود و سر سفره به غیر از " قلیه ماهی " و مرغ ، این قاتق همیشگی و اعیانی ما ایرانی ها ، ارده نیز به همراه خرما آوردیم . این عزیز از آنجا که با ارده آشنایی نداشت پس از کشیدن پلو در بشقاب روی آن را با ارده پوشاند و شروع به خوردن کرد . دلم نیومد به ایشان حالی کنم که بابا ارده را با برنج نمی خورند و غیر مستقیم با گذاشتن مرغ و قلیه در کنار بشقابش از او خواستم که منصرف شود . این عزیز که متوجه شد دیگر پیگیر آن نشد و به همان دو ، سه لقمه اکتفا نمود .
هنگامی که می خواست برود دو ظرف ارده و و مقداری خرما به عنوان پیشکش تقدیمش کردم و راهی دیارش نمودم .
راستی حالا که صحبت از ارده شد حیفم میاد یادی از " حلوا راشی " های " آم جمه " و " مسمعیلی " نکنم که به صورت فله ای وقتی از مدرسه مرخص می شدیم یا زنگ تفریح زده می شد پاتوق بچه ها مغازه این دو عزیز بود .حالا که صحبت از نوستالژی گرم است یاد مغازه بابای کاموس کاووسی افتادم که شیشه ای خمره مانند را پر آب کرده و ظرفی ته آن گذاشته و " شانسی " راه انداخته بود یعنی از بالا سکه های یه تومنی و دو تومنی را در آب می انداختیم ، اگر وارد ظرف می شد که برنده می شدیم و جایزه هم اسباب بازی بود . تا اونجا که یادم هست هیچ کسی موفق به اینکار نشد و البته کاسبی خوبی راه انداخته بود .
آری !
دهه شصت ، دهه خاطره هاست .
یادش به خیر.
ابتدای دهه هشتاد بود که با شعری محلی آشنا شدم ، که شاعر با ظرافت خاصی کلمات به زبان محلی را با نوع کتابی و رسمی اش آورده بود . چند بیتی از آن به خاطرم مانده که تقدیم می شود .
لفظ ما را گوش کن ای هشیار
تا بگردی آشنا با این دیار
آنچه خواهم خواند دشتستانی است
شک ندارم به از آن هر جایی است
بر وضو گوییم اینجا " دس نماز "
بسته را " بسه " ، باز " واز "
نام کفش خویش را " ارسی " نهیم
می خوریم را با اجازت " می خریم "
نام سوراخ است " سیلاغ " و " سمه "
سرفه گر کردی بگو کردم " کفه "
چادر آهنگرون باشد " بهون "
نون نازک پهن گردد روی " خون "
گر به مشهد رفتی و برگشته ای
تازه اکنون " میش " گله گشته ای
من نمی دانم " کتل " هم خورده ای
در کنار نور " بتل " آزرده ای .
دو ساعت پیش پشت چراغ قرمز بودم ، از سمت مخالف صدای زنی را شنیدم که جلوی پژو 206 را گرفته و با دو دست می کوبید بر روی کاپوت و بلند می گفت : بیا پایین .
راننده سعی می کرد از دستش رهایی یابد و ماشین را به جلو می برد و زن هم همانطور که فریاد می زد با ماشین عقب می آمد . زن که نمی توانست ماشین را متوقف کند به ناگاه جلوی ماشین ، در خیابان نشست و ماشین تا نیمه بدنش را زیر گرفت و بالاخره راننده مجبور شد بایستد . یک آن متوجه شدم چراغ سبز شده ولی ماشین های جلویی خاموش کرده و انگار صحنه تئاتری دیده اند ، ماشین را با درب باز رها و دور ماشین مذکور جمع شده اند . جالب اینکه هیچ کدام از ماشینهای پشت سر من نیز بوق نمی زدند و کنجکاو موضوع شده بودند .راننده و خانمی که در کنارش نشسته بود از ماشین پیاده نشده و شیشه هم پایین نکشیدند . صدای زن جوان در بین مردمی که گرداگرد ماشین جمع شده بودند شنیده می شد که می گفت : بیا پایین تا بیشتر آبروت نرفته . مردم این شوهرمه و این هم زن غریبه .
چند لحظه بعد پلیس هم وارد میدان شد و زن را دعوت به آرامش کردند و از شوهر خواستند پایین بیاید ولی محل نمی گذاشت . برای بار دوم چراغ سبز شد و اینبار ماشین ها حرکت کردند و ما را با این فکر وا داشتند که :
آری !
تا بوده ، نبوده خیانت بوده ، روایتهایی زیاد گفته شده و داستانهای واقعی زیادی شنیدیم ، ولی تلخی این واقعیت این است که چقدر چهره شهر عوض شده و بوی متعفن خیانت به وضوح اپیدمی شده است .
داغ مرا تازه تر كن
ز آه شرر بار اين قفس را برشكن و زير و زبر كن
بلبل پر بسته ز كنج قفس درا
نغمه ازادي نوع بشر سرا
وز نفسي عرصه اين خاك توده را پر شرر كن
ظلم ظالم جور صياد اشيانم داده بر باد
اي خدا اي فلك اي طبيعت
شام تاريك ما را سحر كن
نو بهار است گل به بار است
ابر چشمم ژاله بار است
اين قفس چون دلم تنگ و تار است
الا ای دشتسون ای یار جونی
کمرخل کردم افتادم ری زونی
شنفتم پاکی لارت لرزه افتا
بلا دیرت بمونه زنده مونی
علی محمودی
دلتنگ کوچه های گلی روستا،
دلتنگ کودکی ها و بازی ها،
دلتنگ دنبال " رینگ " دویدن ها و " تایر " بازی ها ،
دلتنگ سوار بر " شهار " شدن ها و پیتکو پیتکو کردن ها ،
دلتنگ " تیرکمون " و " تکتکو " و " خفیف " ،
دلتنگ قلک های سفالی و جیرینگ جیرینگ پول های پنج هزاری و یک تومنی ،
دلتنگ خواب خوش شبانه بر روی تخت و زیر پشه بند و آسمان پر از ستاره ،
دلتنگ بیدار باش با خروس همسایه ،
دلتنگ بوی گل و کاه ، " شلبونی "
ادامه مطلب ..
افق سرخ مجنون کم کم ناپدید می شد و تاریکی همه جا را فرا گرفت . نور ضعیف فانوس ها در ته سنگر سو سو می زد . صدای دلنشین موذن و بانگ " الله اکبر " و " حی الی خیر العمل " در هوا طنین انداز می شد و به فضای جبهه رنگ و بویی خاص می بخشید .
گروه گروه جهادگران و رزمندگان اسلام برای اقامه نماز آماده می شدند . یکی از این رزمندگان ، رستم زال بود . پس از اقامه نماز به طرف سنگر خود روانه شد . وی از همیشه ساکت و آرام بود . خیال می کردم به خاطر سوختگی شدید کف دستش است که به روی خودش نمی آورد .
به وی نزدیک شدم . صورتش را بوسیدم و از او خواستم تا به مداوای دستش بپردازد . لبخندی زد و گفت : چیز مهمی نیست ! دو ، سه روز دیگر ترخیص می شوم و به مداوای دستم می پردازم .
سوختگی دستش به شب قبل بر می گشت . درگیری شدیدی شب قبل بین رزمندگان ایران و نیروهای عراقی روی داده بود . رستم ، دلاورانه جنگیده بود . وی پس از این که ده خشاب دوشیکا را به روی نیروهای بعثی شلیک کرده بود برای ثابت نگه داشتن قایق می خواست لنگر را در آب اندازد ولی تعادل خود را از دست داده بود ناگهان دستش به لوله داغ و سرخ شده دوشیکا خورده بود و دستش به شدت سوخته بود .
ادامه مطلب ..
آرامگاه جنت وحدتیه ( مزارعی ) - سنه ۱۳۶۳
یاد رفتگان در این عکس به خیر و گرامی .
به مناسبت هفته کتاب،نشست مشترک اعضای کانون ادبی کتابخانه عمومی و دیگر مسئولین شهر وحدتیه برگزار شد.
هفته کتاب فرصت مناسبی جهت بازدید بیشتر مسئولین از کتابخانه و تبادل نظرات و پیشنهادات و رفع مشکلات کتابخانه میباشد. در این خصوص با دعوت قبلی از اعضاء کانون ادبی کتابخانه و اعضاء انجمن کتابخانه و دیگر مسئولین شهر وحدتیه، مورخ ۲۹/۰۸/۹۲ نشست مشترک آنها در کتابخانه عمومی وحدتیه برگزار شد. ابتدا آقای سید عدنان مزارعی ضمن خوش آمد به حضار،گزارشی در خصوص تشکیل کانون ادبی،سابقه فعالیت،طرحهای پیش روی و نیز مشکلات کانون گزارش مفصلی ارائه دادند.سپس جناب آقای افروغ بخشدار محترم بخش سعدآباد و رئیس انجمن کتابخانه با تبریک هفته کتاب گفتند: باید دوستان ادبی را در کنار هم قرار داده و باعث هم افزایی شویم و کسانی که ناشناخته مانده اند،شناسایی و به مسئولین معرفی شوند تا زمینه رشد و خلاقیت در آنها و به طبع،در جامعه فراهم شود.آقای کشاورز ریاست محترم شورای اسلامی وحدتیه نیز گفتند:نگاه به هنر ،نگاه به زیبایی است که انسان را از حالت ایستایی خارج نموده و زمینه بالندگی وی را فراهم میسازد.همچنین آقای صفایی شهردار محترم وحدتیه ،هنر و مقوله فرهنگی را،در سلایق بسیاری معرفی نمودند.و خواستار گسترش آن در جامعه بوده و تحت الشعاع قرار نگرفتن آن در مسائل مادی را متذکر شدند.مسئول کتابخانه نیز طرحهای فرهنگی پیش روی را برشمرده و جهت اجرای صحیح و به موقع آن،خواستار حمایت مادی و معنوی مسئولین شدند.
به مناسبت هفته کتاب،سیزدهمین جلسه کانون ادبی« باران» برگزار شد.
به پاسداشت هفته کتاب،کانون ادبی باران از کتابخانه عمومی وحدتیه،در دو گروه خواهران و برادران تشکیل شد.در جلسه خواهران که ساعت ۱۶۰۰ الی ۱۷۰۰ روز پنجشنبه مورخ ۳۰/۸/۹۲ برگزار شد، بیشتر اعضاء به ارائه اشعار و نیز داستان نوشته های خود پرداخته و تعدادی از آنها جهت بررسی بیشتر،به جلسه بعد موکول شد.که این بررسی به لحاظ ساختار محتوایی و ادبی انجام شد.
جلسه برادران در همین روز و ساعت ۲۰۰۰ برگزار شد.که ضمن بزرگداشت هفته کتاب،آیین نکوداشت زنده یاد« منوچهر آتشی »شاعر دیارمان بوشهر ،با قرائت غزل « به تیغم گر کشد» از خواجه شیراز آغاز شد. و توضیحاتی در مورد کتاب و کتابخوانی توسط چند تن از اعضاء ذکر شد.و با مقاله ای کوتاه و همچنین زندگینامه ادبی و خودنوشت خود آتشی،توسط محمدرضا فقیه الاسلام،عضو اصلی انجمن ،فضایی شاعرانه به جلسه داد.در ادامه ایشان اظهار داشتند پرداختن به آتشی ذوق می خواهد.در ادامه آقای علی حسین جعفری منتقد ادبی و عضو انجمن،آتشی را مبتکر « موج شعر ناب» معرفی نمودند و دو شعر از وی را قرائت نمودند.و اینکه وی را از معدود شاعرانی معرفی نمودند که در آثار اولش موفق بوده است.ذکر اخبار ادبی جهان،توسط دکتر بابااحمدی انجام شد.پایان بخش جلسه ارائه اشعار اعضاء بود که هر کدام از لحاظ ساختار محتوایی و ادبی ،مورد بررسی اساتید قرار گرفت.آثار ارائه شده به قرار زیر است.
ادامه مطلب ..
به گزارش پرسوک از روابط عمومی فدراسیون تیراندازی، مسابقات اهداف پروازی انتخابی تیم ملی در رشته تراپ مردان در میدان اهداف پروازی مجموعه ورزشی آزادی با حضور ورزشکاران این رشته از سراسر کشور در سطح کیفی بسیار خوبی برگزار شد.
بنابر این گزارش پس از مرحله مقدماتی ۶ تیرانداز برتر ” رستم جهاندار (۹۱ امتیاز)، عبدالعلی ستوده خو ( ۹۹ امتیاز)، پیمان میر کریمی (۱۰۰ امتیاز)، مسلم میر محمدی (۱۰۶ امتیاز)، بابک یگانه (۱۱۰ امتیاز)، محمد حسین پرورش نیا (۱۱۲امتیاز)” به ترتیب امتیاز راهی فینال شدند، که پس از رقابتی نزدیک پیمان میر کریمی و رستم جهاندار به عنوان نفرات پنجم و ششم از ادامه رقابت حذف شدند و مسلم میر محمدی و بابک یگانه به عنوان نفرات سوم و چهارم برای کسب مدال برنز و عبدالعلی ستوده خو و محمد حسین پرورش نیا برای کسب مدال طلا به رقابت پرداختند.
در ادامه این رقابت پس مراحل کسب مدال برنز (بین نفرات سوم و چهارم) و کسب مدال طلا (بین نفرات اول و دوم)، عبدالعلی ستوده خو از بوشهر حریف خود را پشت سر گذاشت و مدال طلای مسابقات را از آن خود کرد و محمد حسین پرورش نیا از اصفهان و مسلم میر محمدی از کرمان به ترتیب در جایگاه دوم وسوم قرار گرفتند.
وبلاگ مزیری - بی ورا کسب این موفقیت را به جناب ستوده خو و کلیه همشهریان گرامی تبریک عرض می کند .
به مناسبت هفته کتاب،نمایشگاه تابلو و دیگر صنایع دستی هنرمندان شهر وحدتیه، با حضور مسئولین افتتاح شد.
به مناسبت هفته کتاب نمایشگاه تابلوهای خانم سکینه منصوری مقدم و شاگردان وی، با عنوان«رد پای باران» و دیگر صنایع دستی هنرمندان شهر وحدتیه، با حضور جناب آقای افروغ بخشدار محترم بخش سعدآباد امام جمعه،اعضاء انجمن کتابخانه و شورا و شهرداری وحدتیه و دیگر مسئولین شهر وحدتیه، چهارشنبه مورخ ۲۹/۰۸/۹۲ ساعت ۹ صبح به دست حاج آقا فضل الله سیامنصوری افتتاح شد.در این مراسم ابتدا بخشدار محترم ضمن ابراز خرسندی از حضور در کتابخانه و نیز برپایی چنین نمایشگاه هایی،آنرا زمینه تعالی بیشترهنردانست وخواستار تداوم آن شد.درادامه،اعضاء ضمن بازدید از نمایشگاه، آنرا زمینه ای برای شناخت هنر و هنرمندان شهر تلقی نموده و قول مساعد جهت حمایت در برپایی بیشتر این نمایشگاهها در مراسمات مختلف سال شدند.گفتنی است یکی از سالنها کامل به نمایش تابلوهای خانم منصوری مقدم اختصاص یافت که در سبک کنته ، پاستل و رنگ روغن طراحی شده است. درسالن ورودی کتابخانه نیز،نمایشگاه انواع صنایع دستی برپاست. نمایش هنر باعث اشاعه آن در سطح جامعه و جذب علاقه مندان و شناخت هنرمندان و ادامه کار آنها میشود.و هدف از برپایی این نمایشگاه،هم مقوله ذکر شده و هم معرفی و شناخت بیشتر کتاب و کتابخانه به جامعه میباشد. ازهمان دقایق آغازین افتتاح نمایشگاه ،مورد استقبال مردم قرار گرفت. این نمایشگاه،از تاریخ ۳۰/۰۸/۹۲ لغایت ۱۲/۰۹/۹۲ از ساعت۸ صبح الی ۵ بعد از ظهر، پذیرای علاقه مندان خواهد بود .
ادامه مطلب ..
اولین مسابقه مشاعره شهر وحدتیه،به مناسبت هفته کتاب،در کتابخانه عمومی وحدتیه،برگزار شد:
به مناسبت گرامیداشت هفته کتاب اولین مسابقه مشاعره در شهر وحدتیه، شنبه مورخ ۲۵/۰۸/۹۲ ساعت ۱۶۰۰ در کتابخانه عمومی وحدتیه برگزار شد.با اطلاع رسانی قبلی، پنج نفر از دانش آموزان در آن شرکت نموده و با داوری آقایان سید عدنان مزارعی مسئول انجمن ادبی باران از کتابخانه عمومی وحدتیه و آقای گودرز رحیمی مسئول روابط عمومی این انجمن، در سه مرحله و به مدت یک ساعت و سی دقیقه برگزار شد و دو نفر از آنها، جهت راهیابی به مرحله شهرستان برگزیده شدند.گفتنی است.در ابتدا آقای مزارعی ضمن خوش آمد به اعضاء شرکت کننده و همچنین مشوقان آنان، با شعری از قیصر امین پور،راجع به اطفال کربلا سخن را آغاز نمودند و در مورد هدف کتابخانه از برپایی این مشاعره که،گسترش فرهنگ شعر و شاعری در بین جوانان وارج نهادن به هفته کتاب،سخنانی عنوان نمودند.سپس در مورد شعر و مشاعره توضیحاتی داده و این مسابقه را بعنوان اولین مسابقه مشاعره در شهر وحدتیه نام برده و در مورد ارزش مشاعره و شعر توضیحاتی داده و از شرکت کنندگان دعوت نمودند ضمن شرکت در کانون ادبی کتابخانه، ذهن خود راجهت سرودن شعرشکوفا نمایند. گفتنی است:شعر کلامی موزن و سرشار از احساس می باشد و خواندن آن بصورت مشاعره بین چند نفر،سرگرمی خوبی به دور از هرگونه عیب بوده و موجب شکفتن ذهن افراد در این زمینه می باشد.آقای مزارعی ضمن تشکر از مسئول کتابخانه در برپایی چنین محافلی،ابراز امیدواری کرد با همراهی بیشتر علاقه مندان به شعر و ادب، جلسات پربارتر مشاعره در ماههای آینده برگزار خواهد شد. در پایان دو نفر بنام آقای مهدی فولادی با ۸۵ امتیاز نفر اول و خانم معصومه عباسی با ۷۰ امتیاز نفر دوم و جهت راهیابی به مرحله شهرستان،انتخاب شدند.
لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی و کارشناس ارشد مدیریت دولتی. شاغل در اداره بنادر و دریانوردی استان بوشهر.
