علی، مردی کم نظیر بر تارک تاریخ
💐سلام...درود!!!...
علی مردی کم نظیر بر تارک تاریخ
(بخش نخست )
علی نامی ذهن آشنا برای ما شیعیان... و شاید برای همه ی انسان هایی که تاریخ مردان بزرگ را مطالعه و دل در گرو جوانمردی و آزادگی دارند...علی فرزند ابوطالب...مولود کعبه...پرورش یافته و تربیت شده در دامان پیامبر...اولین مردی که به پیامبر ایمان آورد...از ☘️وانذر عشیرتک الاقربین☘️ تا آخر عمر پیامبر در کنارش مردانه ایستاد...در تمام صحنه های سخت، اولین کسی بود که به کمک پیامبر می شتافت ...قصد ندارم او را توصیف و تمجید کنم...که مردان بزرگ بی نیاز از آنند...از علی بسیار گفته و شنیده ایم...در تولدش در خانه کعبه....در شهادتش در مسجد کوفه...در نبردش با ستمگران دوران...شنیده ایم و همچنان خواهیم...
بی شک حرف از مردان تاریخی به میان آوردن نیاز آن بزرگان نیست...که نیاز جامعه ی ماست...آن هم نه تجلیل و تمجید...بلکه تحلیل منصفانه وخردمندانه....علی قبل از آنکه یک مسلمان باشد...یک انسان آزاده و جوانمرد است....این جوانمردی را ما در سیره ی زندگی او به وضوح می بینیم...زندگی شرافتمندانه ی او را به دو بخش می توان تقسیم کرد:
در حیات پیامبر...و بعد از حیات پیامبر...هر دو درخشان اما آنچه که ما باید به آن عطف عنان داشته باشیم....دوران بعد از رحلت پیامبر است...این دوران می تواند درس های بسیار ارزشمندی به ما انسان ها... مخصوصا شیعه یانش بیاموزد...پیامبر از دنیا رفت...☘️انا بشر مثلکم☘️علی هم از نزدیک ترین فرد به پیامبر بود...در جریان های اختلافی و تاریخی وارد نمی شوم و ضرورت هم نمی بینم...هرچه بود گذشت...گذشت وگذشت...
علی بر رقیبان خود نشورید....تمکین کرد...واقعیات اجتماعی قومش را پذیرفت...با رقیبان خود نه تنها مخالفت نکرد بلکه همکاری داشت...همکاری فعال...گره ها را می گشود...راهکار می داد و....آرام و آرام در میان قومش زندگی می کرد...و در نخلستان مدینه باغبانی می کرد...مثل یک شهروند...اما بیدار و هوشیار...آگاه و بصیر و هدایت گر و اصلاح کننده ی امور...تا اینکه مردم قومش از فساد و تباهی حاکمان به ستوه آمدند...و به علی متوسل شدند و از او کمک خواستند...و دست به گریبانش شدند...با اصرار و ابرام پای او را به خلافت و حکومت کشاندند...اینجا بود که کارش سخت تر از زمان عمر پیامبر شد.
در میان دو راهی قرار گرفت...انتخابش سخت و نفس گیر بود...بپذیرد... مردم تحمل عدالتش را ندارند...نپذیرد... فساد سرتاسر جامعه اش را فرا گرفته...و او هم شهروندی ساده نیست ...سابقه اش مثل آفتاب درخشان است...مردم جز خوبی و عدالت و جوانمردی و فتوت چیزی از او ندیده اند...نه گریزی داشت و نه گزیری...مردم گزینه ای غیر از او نداشتند و نمی شناختند...اصلا بهتر از او نبود...و احساسم می گوید دیگر تاریخ و طبیعت مثل او را متولد نخواهد کرد ...شاید عقل نپذیرد و به او هم حق می دهم...نمی دانم...همانقدر می دانم که علی، علی بود...چون یک انسان بود...در زندگی شخصی ساده...مردمی...یک کشاورز...یک باغدار...خودش و بیلش...و نخل های سر بر افراشته بر آسمان...آری نخل ها سر برافراشته بودند ولی در برابر بزرگی این مرد کرنش و تعظیم می کردند...در زندگی فردی زاهد...عابد...و در اجتماع فعال و خطیبی بی نظیر.... مردم هجوم کردند و به خانه اش ریختند...و از او خواستند که خلافت را قبول کند...بالاخره پذیرفت.
ولی جملاتی بیان کرد...که امروز و تا همیشه برای ما بسی آموزنده است....به مردم گفت ای مردم اگر من وزیر شما باشم بهتر است که امیر شما باشم...این جمله نشان می دهد که انسان های بزرگ شیفته ی خدمت اند... نه تشنه ی قدرت...وهمچنین فرمود:☘️لولا حضور الحاضر قیام الحجه بوجود الناصر وما اخذالله علی العلماء ان لایقاروا علی کظة ظالم ولا سغب مظلوم لالقیت حبلها علی غاربها...اگر مردم نبودند و حجت بر من تمام نمی شد و این نبود که خداوند از عالمان پیمان گرفته تا بر سیری ستمگر و گرسنگی ستمدیده راضی نباشند...هر آیینه مهار شتر خلافت را بر شانه اش می افکندم☘️...این جملات درس های آموزنده ای را به ما می آموزاند که خود جای شرح و تفصیل دارد...حکومت بر مردم در نظر او از عطسه ی بز و لنگ کفش پاره ای کم ارزش تر بود.... عاقبت... پذیرفت و مردم به خانه هایشان برگشتند.
علی ماند با کوله باری از مسؤوليت که بر دوشش سنگینی می کرد...یارانش اندک و...
محمد ابراهیم فروزان
ادامه دارد ...