دکان داران و دوره گردهای دهه سی و چهل زادگاه( گاهنامه دوازدهم اردیبهشت ماه)
دکان داران و دوره گردهای دهه سی و چهل زادگاه
(بخش نخست)
یکی از شغل های مردم ولات، دکان داری بوده است. هر چند که مغازه های قدیم با آنچه که امروز می بینیم کاملا متفاوت بوده است. خیلی ها فقط دری را به سمت کوچه باز کرده و در حیاط خود اجناسی می فروخت. در یک مغازه انواع و اقسام اجناس مورد نیاز مردم موجود بود. شاید باور آن سخت باشد که در دکان های قدیم حتی نفت هم به فروش می رسیده است. در یک مغازه کوچک انواع لباس، کفش، ابزار کشاورزی، قند، چای، داروهای عطاری، شیرینی، خشکبار و... در حد نیاز مردم عرضه می شده است.
نکته دیگر به دلیل وُسع مردم ولات و از طرف دیگر نبود پول ، خرید و فروش به صورت کالا به کالا بوده است. مثلا با توجه به اینکه در فصل تابستان و اواخر پاییز، گندم به دست می آمد، اغلب مایحتاج زندگی به ویژه هندوانه با گندم خریداری می شد.
در این مبحث برانیم یادی کنیم از دکان داران و دوره گردهایی که در دهه سی، چهل و حتی انتهای دهه پنجاه جزو پیشروان این شغل بوده اند.
اما قبل ازهر چیز باید یادآور شد، با توجه به اینکه حداقل نیم قرن از موضوع بحث می گذرد، ترتیب دکان ها بر مبنای ترتیب زمانی نیست و صرفا تعداد دکان های آن زمان را نشان می دهد.
شاید بتوان اولین دکان دار محل را « مادر الله کرم حسنعلی» یاد کرد که در دکان خود همه اجناس را می فروخت. حاج حسن هاشم پور از این دکان، خاطره حلاوت آب نبات های شیرینش به عنوان بهترین شیرینی دوران خردسالی را به خوبی به یاد دارد. البته از بزرگان ولات و به نقل از هم ولاتی " ایوب علی پور" که پای صحبت آنها نشسته است، دکان "مشهدی حسین رازقی" جلوتر از همه دکان ها بوده است و قدمت آن به 1300 برمی گردد.
در کناراین، می توان از دکان « حاج باقر شبانکاره» یاد کرد که شاید از نظر قدمت قبل از دکان اولی باشد اما این مغازه بیشتر عطاری بود تا خواروبار فروشی؛ گرچه حاج حسن از این دکان نیز خاطراتی به ذهنش باقی مانده:
«در زمان خردسالی ما و رفتن به مدرسه ، دکان «حاج باقر شبانکاره » برادر حاج محمدرضا یکی از دکان هایی بود که کاغذ، قلم و مداد داشت و ما صبح زود یک پیاله گندم میبردیم و او یک برگ امتحانی به ما میداد و با اوقات تلخی ما را بیرون میکرد.».
قبل از اینکه از دیگر دکان های زادگاه یاد کنیم ، ذکر یک نکته ضروری است. بر مبنای اطلاعاتی که پیشتر در وبگاه درج کرده ایم ما را به سمتی سوق می دهد که با توجه به موقعیت دکان حاج باقر در کوچه روبروی مسجد ولی عصر (عج) به عنوان اولین دکان زادگاه و همچنین مسجد ولی عصر به عنوان اولین مسجد زادگاه در کنار اولین قبرستان کنار مسجد ، همچنین وجود اولین شیرازه بند زادگاه ، مرحوم شیخ محمدی که اولین قهوه خانه سرراهی و یکی از اولین خیاط های زادگاه نیز مربوط به ایشان هست، می توان نتیجه گرفت این محل جزو قدیمی ترین محل های ولات است.
سومین دکان به برادر حاج باقر یعنی حاج محمدرضا شبانکاره مربوط است که علاوه بر روضه خوانی، به تولید و فروش ارده می پرداخت. ایشان نیز جزو اولین تولید کننده ارده در زادگاه است که در آن زمان کاری بسیار سخت و حرفه ای به شمار می رفت.( نقل از حاج محمد حسین نجفی). بعدها در کنار حاج محرضا، فردی به نام خداکرم کل قنبر اهل تل سرکوب که کارخانه اش در تل سرکوب بود و ارده را در حلب ریخته و منزل عموی خودم، آسیدرضا می فروخت. ( نقل از ابوی)
چهارمین دکان دار مرحوم محمد حسن جمعه که دکان دول دوری و مشک دوزی داشت. همچنین محمد میرزا حسین نیز در آن زمان دول و مشک دوزی داشت که در آن زمان خدماتشان بسیار باارزش بود. (نقل از حاجی نجفی)
پنجمین دکان دار مرحوم مشهدی عوض چراغی اهل کازرون بود که دکان ایشان نیز اقلام ضروری و مورد نیاز مردم ولات را می فروخت. دکان ایشان در دکان حاج محب علی ساکن بود.
ششمین دکان دار مرحوم میش فرهاد مبارک پور بود که علاوه بر آن در طول سال، دوستانی داشت که از کازرون و اطراف به منزل ایشان می آمدند و اسب ، الاغ و قاطرهای اهالی را نعل می زدند و این نیز در نوع خودش خیلی شایسته بود . علاوه برآن فرزندش حاج رضا هم دکان پنچری و تعمیر وکرایه دوچرخه داشت که خیلی به درد بچه ها برای آموزش می خورد.( حاجی نجفی)
خاطره ای از دکان حاج رضا از دوران کودکی برای «آسید علی شاه محمد» به ذهن مانده که:
« ما می رفتیم از دکان رضا یک رینگ کرایه می کردیم و با آن از ولات به باغ می رفتیم و کلی نیز در مسیر حظ می کردیم». نسل امروز شاید متوجه نباشد که چگونه این رینگ را می راندند. یکی از تفریح های بچه های آن زمان که تا زمان کودکی ما نیز تداوم داشت دواندن تایر موتور سیکلت و رینگ دوچرخه بود. با تکه چوبی به اندازه یک کف دست به تایر می زدیم و آن را دوانده و خود نیز به دنبالش می دویدیم. حتی مسابقه نیز با آن بین بچه ها برگزار می شد. یک خوبی هم رینگ داشت که با توجه به اینکه خودش گودی داشت دیگه نیاز به ضربه زدن چوب نبود و همین که چوب را به پشتش نگه می داشتی و خود می دویدی، رینگ هم به حرکت در می آمد. داستان بازی های کودکی ما و نسل های پیشین آنقدر زیاد هست و از حوصله این متن خارج است. البته که بارها در وبگاه از آنها گفته ایم و نسل جدید را به آرشیو ارجاع می دهیم.
هفتمین دکان دار از دکان داران آن زمان، مرحوم کربلایی رستم سعیدی و برادرانش محمد کاظم و اله کرم و محمد سعیدی که همگی بزاز و پارچه فروشی داشتند که هم به صورت ثابت و هم به صورت دوره گردی، درسطح ولات و عمدتا در روستاهای پیرامون می فروختند.
علاوه بر این مرحوم کل رستم درفصل تابستان بطور عمده هندوانه فروشی داشتند و فردی بنام علیشاه از سعدآباد و اطراف هندونه می آورد و می فروخت و آن زمان به هندونه هم «خیار سرد» می گفتیم .( حاجی نجفی)
در تکمیل نقش کل رستم رجوع می کنیم به عبارت « قالی کل رسمی» که آن روزها برای خود برندی بود و اکثر قالی های قدیمی در منازل هم ولاتی ها از این قماش هستند. پس یکی از شغل های کل رستم ، قالی فروشی بود ( به نقل از ابوی)
هشتمین دکان دار مرحوم میش موسی بود که دکان ملکی دوزی، کفش دوزی و وصله پینه داشت و همینطور مرحوم کل قنبر و فرزندان برومندش تا سالها به این حرفه مشغول و موجب آسایش مردم بودند.
ادامه دارد...
شنبه دهم اردیبهشت ۱۴۰۱ 10:18 سید حسام مزارعی