یک خبر و زنده شدن خاطرات
یادایامی که درسده بهاری داشتیم
درمیان مردم خوب آشیانی داشتیم
در دنیای مجازی سیر می کردم و خبرها را می خواندم. خبری به نقل از رسول اسد سنگابی، ساکن آمریکا و اهل شیراز ، توجه ام را جلب کرد. متن خبر این بود که در تگزاس همین امروز قیمت برق ۶۰۰۰ درصد افزایش پیدا کرده و انتظار می رود که امسال به دلیل موج گرما مصرف برق شکسته شود. داشتم در ذهن خود مقایسه ای می کردم که ما در کشور خودمون طرح تشویقی مصرف صحیح برق داریم و تا الان خیلی ها مشمول این طرح های تشویقی شده اند.
اما موضوع دیگری که موجب شد بیشتر روی این خبر زوم کنم، گوینده خبر بود. این آقای سنگابی نوه حاج محمود سنگابی شیرازی هست در این میان به جهت اینکه محیط خَس خرمای ما و سادات، با صفا ترین و پررونق ترین و جنجال ترین خَس در منطقه بود و حاج محمود اسد سنگابی که از قبیله معروف شیراز بود و با سادات و ما ارتباط خانوادگی داشت و از قبل از انقلاب هر سال به ولات می آمد و خرماهای خودمان، و عیال سید محمد(سی محد) و عیال سیدعباس و یا سادات زیراهی که با لحسائیها ارتباط تنگاتنگ فامیلی و وصلتی دارند) را خریداری می کرد و به شیراز انتقال می داد و هر ساله که می آمد یک ماه می ماند و محل اسکانش هم خانه ما بود و هر چه خرما می خرید، نقدی بود.
اول برداشت خرما که می اومد کیف بزرگی پر از پول می آورد و خونه ما می گذاشت. اول صبح که می شد، عده ای مُخ بُر و کَلِه کش و زیر مُخ چین، جهت بریدن خرما از نخل ها راهی باغسون می شدند. صاحب باغ ها هم قبل از این که کارتن روی کار بیاید، خرما را در حلب های بزرگ بسته بندی می کردند.
از اول صبح حلب ها را کنار جوی حاج محدی برده و با ضربه های تیشه به حلب ها به صاف و صیف کردن آن ها مشغول می شدند. صدای پراکند حلب ها هم نوای خوش و با صفائی در فضای منطقه داشت وهم صدای درنگ و درنگ گوش خراشی ایجاد می کرد وعده ای هم که دکان داشتند و به صورت خرده خرما خرید می کردند با صدای بلند داد می زدند و می گفتند خُرمای سده پا وردار و جریان شبانه روزی قافله های بلوک زیراه وشبانکاره و حتی قافله قطار شتر با حمل خرمای عراق ازبندر ریگ به طرف دالکی/که ازسده و بنه می گذشت.
واقعا سده دراین فصل حال و هوا و فضای عجیب و منحصری داشت.
جو حاج محدی به شدت جریان داشت و بسیار با صفا بود و مملو از ماهی های ریز و دُرُشت و حتی در جاهایی که عمق آب ۳ یا ۴ متر می رسید. ماهی های پیر و بیست کیلویی هم یافت می شد و آبزیان مختلف دیگر مانند مارماهی و لاک پشت و مارآبی وخرچنگها_ وپرندگانی مانند غاز و مرغابی و اردکهای اهلی متعلق به مردم که از اول صبح وارد نهر می شدندعصر هم به خانه های صاحب شان بر می گشتند و قبل از ظهر که می شد گله های گوسفندان گاو و خَرِ زیر سایه نخیلات کنارجوی حاج محدی (گُهر) آمده و یا می خوابیدند. چوپان ها به صورت دایره می نشستند و دستمال چاسی خود را پهن می کردند و چاس نان و خرما و یا نان خرما و ماست نوش جان می کردند و قبراق شده و بعد از صرف چاس به شنا مشغول می شدند و حال و روح، تازه می کردند.
عصر که هوا رو به خُنکی می رفت گُله را جهت چرا به طرف چراگاه های هورهای بزرگ و کم نظیر سده و بنه حرکت می دادند که بسیار صحنه دیدنی و با صفائی جلب نظر می کرد.
محمد علی پور
پ.ن: دبستان بودم که نادر پسر بزرگ حاج محمود به امریکا رفته بود و از اول انقلاب هم همه خانواده آمریکا رفتند. تنها پسر دومش منصور نرفت. سال ۵۸ هم که حاج محمود یکبار به ایران آمد به دیدن پدرم و دیدن عیال سید محد و دیگران رفت و پس از مراجعت به آمریکا دیگر برن گشت.احتمال دارد که رحمت خدا رفته باشد
پ.ن2: در عکس ابتدایی، دیوار خرابه هایی که دیده می شود خرابه های خانه حاج حسین گناوه ای و فرزندانش بوده است. به ردیف کنار نهر باصفا