خیش وبارون
درودی به پاکی ولطیفی
هوای بارانی این روزهای وحدتیه .
☺️🫏خیش وبارون🐎
🍂🍂🍂🍂🍂
پاییز فصل "خیش"، شروع باران و انتهای برداشت خرما وگرما.
ابتدای ثبت نام برای مدرسه در دبستان دولتی کاووسی مزارعی وترک مکتب خونه ها، جنب و جوش عظیمی بود. بچه ها به فکر مدرسه ولباس وخریدهای ملزومات مدرسه، شستشوی درست وحسابی رفتن به "تحلو" ها، "گدار" ها، بندهای آب و...، رفتن وره اوسا سی "سر هل" کردن، گرفتن ناخون ها و حس و حال خودش.
با آمدن پاییز و ابتدای مهر، فصل تسویه حساب کلی و عمده هم بود، به این شکل که اکثریت مردم با برداشت خرما و یا کسانی که باغ نداشتند از دستمزد کارشان در باغ وغیره میبایست با دکون دارا تسویه حساب می کردند و یا بخشی از بدهی را می پرداختند ، پیامها وسرکله دکون دارها در خونه ها و توی کوچه ها رد و بدل می شد. و غرولند ها و وعده های امروز و فردا خود یک هیجانی واسترسی داشت .
ما بچه ها در اون سن و سال زیر ده سال تحرک زیاد داشتیم وخیلی فرمون می بردیم ، خیلی هم آرزو ها داشتیم و باکمال تاسف چه بسا خیلی از آرزوهایمان عملی نمی شد ، مثلا داشتن دوچرخه، توپ، لباس قشنگ، کت وشلوار ، خودنویس پارکر جوهری، مج کدی، فیک فیکوو....
معمولا تسویه حساب دکانی بیشتر با مادر های خونه بود، پدرها بمحض دریافت دسترنج خود و پول خرما یکجا هرچه پول بود دراختیار مادر می گذاشتند ومادر نقش بانک ومدیرکل داشت، پولها را تو لای "پوشن" ها یا تاخچه ها وغیره ، دور از دسترس ما بچه ها قرار میدادند. البته اگر پولی باقی می ماند .
زیرا بمحض دریافت پول، یکراست می رفتند سراغ دکانهای ولات و انجام حساب و کتاب .
حالا دیگه برای فصل سرما برخی نیازمندیهای خود را هم انبار می کردند ، یکی از عمده اقلام تاپو کردن خرما بود که درطول سال برای خوردن وخرید کردن انجام می گرفت . خرید قند وشکر وحبوبات وگاسلیت (نفت)، پارچه وبرنج هم بصورت عمده ، با رفتن بزرگترهای خانه به برازجان وکازرون و نهایتا شیراز انجام می گرفت.
درطول فصل خرما تا انتها، معمولا تهیه سوخت، هیزم، "تک" و "سته" و "شهار" و "بل" و غیره هم انجام می شد. تقریبا هفتاد درصد نیازمندی مردم در ماه مهر وآغاز فصل پاییز انجام می گرفت .
باآمدن اولین بارش پاییزی کشاورزها و زمین دارها و بازیاران به فکر تهیه و تامین جو وگندم و خر و خیش و بند و آلات بند می افتادند ، وسایل خیش عبارت بود ازخیش، "سهل" ، "پاسهل" و وسایلی که برای روی خر نیاز بود عبارت بود از یک "نرم جل" محکم و درست و حسابی ، "اوسار"، بند، آلات بند، سینه بند ، بارک و ترکه و توبره.
همه اینها را هر فرد برای خودش داشت ونیازی به خرید نبود وخودشان مهارت اینکار را داشتند .
چند روزی قبل از رفتن به خیش سهم جو وکاه خرها را بیشتر می کردند تا از پا نیافتند . می ماند نحوه کار، یا انفرادی بود یا شراکتی. مثلا چند نفر باهم توافق میکردند که مشترکا زمین هایشان شخم زده وغله بکارند ، ازسپیده صبح تا غروب آفتاب یکسر زمین ها را شخم میزدند وچاس شان یا بقول امروزیها ناهارشان هم عمدتا عبارت بود از چند تا نان چپه، خرما، ماست یا لورک وپیاز.
زمینی که دراختیار داشتند روزانه باندازه کشش و توانایی خود قسمت بندی کرده وتخم می پاشیدند وشخم میزدند.
به اون قسمت درنظر گرفته میگفتن "شپ" و برای اونکه اون مقدار را تخم بپاشند با خیش دور آن را یک رغال میزدند وبه آن میکفتند "بلکار" هینطور تا پایان زمین خود.
ما بچه ها هم روز شماری میکردیم تا ۵شنبه وجمعه و یا تعطیلی برسد و مشتاقانه و بی صبرانه میرفتیم سر زمین وکمک کردن به بابا.
چه لذتی داشت ، چه بارانهای خوب و بموقعی می آمد ، تناوب باران اونقدر عالی بود که در ادامه کار خویش ، زمینهای شخم زده اولی غله هاش سبز میشد ویک طراوت وزیبایی خاصی داشت . این را ما بچه ها یک تفریح وبازی وسرگرمی میدانستیم ، کشاورز زحمتکش، مخلص ومومن باذکر وشکر خدا کارش را تمام میکرد وسر به آسمان خدا داشت تا بعد از خرما دومین محصول عمده اش یعنی جو وگندم خود را برداشت نماید .
غرض از نوشتن این متن پراز اشکال وایراد این بود که امروزی ها بویژه نوجوانان ما بدانند که روش و راهکار کشاورزی چگونه بوده واون ابزار وملزومات خر و خیش بکلی تغییر کرده و بفراموشی سپرده شده .
بر ما و شما عزیزان همشهری بویژه وبلاگ نویسها لازم وواجب هست که هرآنچه درتوشه داریم و ذهنمان یاری میکند برای یادمان ومیراث از گذشتگان درآرشیو خاطرات زنده وپویا نگاه داریم .
بدرود .
ارادتمند محمد حسین نجفی 🌹
🍂🍂🍂🍂🍂
https://chat.whatsapp.com/HRIAwBMuITzH81FU4oyXkf