مزیری - بی ورا( MOZIRI- BEYVARA)

مزیری - بی ورا( MOZIRI- BEYVARA)

کاش در کتاب قطور زندگی سطری باشیم به یاد ماندنی، نه حاشیه ای فراموش شدنی.

از اولین های سرباز وظیفه های رضاشاه در ولات

باسلام و تجدید احترام
اخیرا عامو محکریم بارگاهی درمورد اولین اعزامی های سربازی از روستای پلنگی و سربازگیری نوشتند که خیلی اثر تاریخی وجالبی بود.
ضمن تشکر از ایشان من هم عرض میکنم از روستای مزارعی، پدر مرحوم ماشاا... نجفی که متولد ۱۲۹۷ ه.ش، بود جزو اولین های سربازی بود که آن زمان در هنگ ژاندارمری بوشهر پادگان بهمنی خدمت می کرد.
هنگ ژانداری جزو اولین تشکیلات منسجم و منظم دوره صدارت رضاخانی بود و با اقتباس از فرمول کشورهای پیشرفته اروپایی مانند فرانسه و...شکل گرفت و تقریبا همه کاره بود. از دریا و راه و حمل ونقل، شهر و آبادی ها و رتق وفتق دعاوی، نظم و انضباط و سرکوب مخالفین نظام ویاغی وهمه جوره ماموریت داشت و باعث شد که کشور در آن زمان بطور نسبی شکل و آرایش و آرامشی به خود بگیرد .
پدرم از سختی ها وسخت گیری های ژاندارمری خیلی چیزها می دانست و تعریف می کرد و اگر سربازی فراری می شد، با تعقیب اون سرباز ودرخواست از بزرگ و یا کدخدای محل می خواستند که سرباز فراری را به پادگان عودت دهند و با ابزاری مانند چوب و فلک سرباز را بسیار تنبیه می کردند . بیماری مسری شایع بود. وضع تغذیه مناسب نبود، آب آشامیدنی از چاه ها ودره اندر بندر می آوردند و مرخصی بسیار کم، مگر اینکه یه تشویقی یا اتفاق خاصی بیفتاد.
خانواده ها واقعا از سرنوشت فرزندشان بی اطلاع بودند.
بعد از یک سال دوری و بی خبری، عمویم آخوند حسینعلی نجفی و دیگر عموزاده، حسین باقری تصمیم می گیرند از ولات بیایند بهمنی و سراغی از پدر بگیرند.
ظرف مدت سه روز و سه شب به وسیله یک الاغ و یک قاطر به حاشیه پادگان بهمنی می رسند و خواستار ملاقات با پدر می شوند .
پدرم می گفت فرمانده گردان همه جوره از من راضی بود، هم در تیراندازی و هم آموزش، آن روزها سرکلاس آموزش درس ‌« فرق دیده بان ودیده بر بوده» که پدرم به خوبی تفاوت این دو مفهوم را میگوید .
در آموزش نظامی، دیده بان کسی هست که در یک نقطه یا پست ثابت می ایستد و اطراف وحوالی را بادقت از ابتدا تا انتها دید می زند و یا از انتها تا ابتدا می پاید. و درصورت دیدن دشمن یا ناشناس به افراد دسته خود یا یگان مربوطه با اشاره دست یا سوت زدن و یا اشیایی مانند آینه و غیره گزارش می کند .
اما در بحث دیده بر یا به عبارتی دیده ور، یک یا چند نفر به منطقه ای از پیش تعیین شده حرکت می کنند و پس از درگیری و یا بررسی محل چگونگی را به یگان پشت سر گزارش می کنند.
بخاطر این پاسخ خوب مورد تشویق فرمانده گروهان قرار گرفته و به مدت ده روز به ایشان مرخصی تشویقی می دهند.
این اتفاق مصادف شده بود با آمدن عموها برای ملاقات با پدرم .
با گرفتن برگه مرخصی پدرم باتفاق برادرش و عموزاده اش به مرخصی می آیند که خیلی برای خانواده آن زمان خوب وخوش یمن بود. پدرم می گفت هم دوره سربازی ام اهل اهرم بود و اصلا مرخصی نیامد و رفاقت خوبی با هم داشتیم . تا اینکه بعد از اتمام سربازی چند سالی بعد تصمیم گرفتم برای دیدن دوستم به اهرم بروم.
دوستش برای پذیرایی شام شب می پرسد ماشاالله برای شام برنج دوست داری یا گونه( یا گمنه خمون).
پدرم گفت با برنج آشنا بودم اما گونه را نشنیده ونخورده بودم، گفتم باشه گونه درست کنین با هم بخوریم، موقع شام سفره چیدن، دیدم یه سینی پر از للک با خورش آوردند و گفتند بسم ا... یعنی بفرما
بادیدن للک کلی خندیدم . دوستم گفت ماشاا... چرا میخندی ، گفتم ما به این گونه شما میگیم للک ، خلاصه بد کلاهی سرم رفته و این خاطره بیاد ماندنی از پدر بود که نوشتم .
روحش شاد🙏🏽

محمد حسین نجفی

دوشنبه هجدهم فروردین ۱۴۰۴ 22:18 سید حسام مزارعی

ابزار وبمستر

وبلاگ استت

| وبلاگ

ابزار وبمستر

آمارگیر وبلاگ

© مزیری - بی ورا( MOZIRI- BEYVARA)